درحالیکه ایران خود را برای اجرایی کردن سومین گام از کاهش تعهدات برجامی آماده میکند برخی منتقدان این شیوه برخورد با بدعهدی دشمن را به نفع کشور نمیدانند.
«غلامرضا صادقیان» در سرمقاله روزنامه «جوان» نوشت:
ایران میخواهد گام سوم کاهش تعهدات هستهای را امروز بردارد. اما این گامبرداریها از ابتدا اشکال بزرگی داشت که معلوم نکرد سقف گامهایی که برمیداریم تا کجاست. ممکن است این تعلیق را مثبت ارزیابی کنیم و موجب سردرگمی دشمن بدانیم، اما واقعیت چیز دیگری را نشان میدهد؛ دشمن با خیال راحتتری گام به گام با ما پیش میآید! ما گام برمیداریم و او قول میدهد!
از توضیحات رئیسجمهور که گفت: «باطن گام سوم فرق دارد!» معلوم است که ظاهر آن با گامهای قبلی فرقی ندارد! به این ترتیب میتوان گامهای خوش باطن و نیک سیرت دیگری هم برداشت تا شهریور ۱۴۰۰ که با احتساب هر گام دو ماه، میشود ۱۲ گام دیگر. برای غرب، از گام سوم تا گام فرضی پانزدهم، فرج و گشایش است، اما برای ما خرج و فرسایش.
آنچه ازاخبار درصحنه و پشت صحنه این روزهای برجام میدانیم، این است که تنها موضوعی که ایران با فرانسه بر سرآن مذاکره کرد، فروش نفت به میزان قبل از آوریل ۲۰۱۸ است که درآمد آن را بتوان در هر کاری غیر ازغذا و دارو هزینه کرد و ایران هیچ تعهد جدیدی را هم نپذیرد. حتی نپذیرفتهایم که گامهای اول و دوم را بازگردیم و تنها اقدام عملی ایران قرار بود برنداشتن گام سوم باشد. با این حال خبرهای تازه نشان میدهد که سنگ بزرگ اروپا برای ۱۵ میلیارد دلار پیش خرید نفت ایران تا چهار ماه دیگر، علامت نزدن بودهاست. آنها که حاضر به خرید نسیه نفت ایران هم نبودند، چطور یک شبه پذیرفتند ۱۵ میلیارد دلار اعتبار برای ایران باز کنند و نفتی هم دریافت نکنند تا ببینیم بعد چه میشود!
آنچه عراقچی در جلسه ۱۰ ساعته بر سر آن در پاریس چانه میزده، در واقع همان متن برجام بودهاست و اروپا که از همان روز اول در خرید نفت و مبادلات بانکی، برجام را اجرا نکرد، چرا حالا باید با غنیسازی ۳ درصدی ایران، تعهدی به ایران بدهد؟!
البته بحث بر سر مؤثر بودن یا نبودن کاهش تعهدات برجامی ایران نیست، ادعای اصلی این است که نقشهای که در سر اروپا است، برای دولت ایران روشن نیست و به همین خاطر اگر فردا فرانسه بگوید ما ۱۰۰ میلیارد دلار اعتبار برای ایران باز میکنیم و در مقابل ایران گام چهارم را اجرا نکند، باز عراقچی را به پاریس میفرستیم تا چند ده ساعت دیگر مذاکره کند!
تنها نقشه اروپا وامریکا برای ایران «براندازی» است و تنها تفاوت اروپا و امریکا درباره این براندازی، نوع و چگونگی آن است. امریکا به براندازی سخت و نابودی کامل زیرساخت و روساخت و عقب نگاه داشتن ایران فکر میکند و اروپا به سبب نزدیکی با ایران و احتمال تأثیر پذیرفتن سیاسی و اجتماعی از تغییرات شدید در ایران، به اینکه چگونه این براندازی انجام شود تا اروپا درامان بماند هم فکر میکند.
امریکا پیام مذاکره میفرستد و ترامپ میگوید دوست دارد ایران کشور ثروتمند و موفقی باشد. ترجمه این پیامها از زبان امریکایی به زبان واقعی این است که «امریکا به مذاکره برای رسیدن به یک هدف عادلانه و انسانی، اعتقادی ندارد و طرح مذاکره، بازی سیاسی اوست و اینکه ترامپ دوست دارد ایران کشور ویران و ناموفقی باشد.»
اروپا در همه این اهداف امریکایی شریک است با این تفاوت که فقط نگرانتر از آمریکاست.
اینکه آمریکا و اروپا نتوانستهاند در ایران به هدف براندازی برسند، به این معنی نیست که نخواستهاند یا هدف انسانی دیگری در ذهن دارند، بلکه «ایران» علت ناتوانی آنهاست.
به این ترتیب اگر بپذیریم که نقشه اروپا و آمریکا براندازی آرام و با کمترین هزینه و با خرج خود ایران است، دیگر نباید به گامهای خوش باطن دلبسته باشیم و شیوه مقابله ما با غرب باید تغییر کلی پیدا کند. این تغییر باید ابتدا در پذیرش مذاکره – بر سر هر چیز – باشد. نشستن ایران بر سر میز مذاکره با اروپا چه «در برجام» و چه «خارج از برجام» به معنی موفقیت غرب در فشار حداکثری بر ایران است و پیامد آن ادامه و افزایش فشار از سوی امریکا و بازی وقتکشی اروپا برای اثر بخشی فشار حداکثری است.
اگر سیاست کلی نظام، خروج یکباره از برجام نیست و همین سیاست گامبهگام را ترجیح میدهد، ضروری است مذاکره با اروپا تعلیق و مشروط به اجرای تعهدات برجامی اروپا باشد. برجامی که همین حالا منافع بیشمار برای اروپا دارد و هیچ آوردهای برای ایران ندارد، نباید منفعت «ادامه مذاکره با ایران» را هم به منافع دیگر بیفزاید.
یک گام محکم روبه جلو در کاهش تعهدات هستهای بر دارید و یک گام قطعی رو به عقب در مذاکره با اروپا. این روش حتی اگر در حصول نتیجه با روش فعلی تفاوت نکند، عزتمندانهتر و برای مقابله با مکر اروپا و وسوسههای آنان عاقلانهتر است.