دربی پایتخت فردا یکشنبه 31 شهریور برگزار میشود، مسابقهای که فارغ از نتیجه داخل زمین، باعث ایجاد نشاط گستردهای در بین دوستداران ورزش و به ویژه اهالی فوتبال میشود.
بسیاری از هواداران دو تیم از شهرهای دور و نزدیک و با پیمودن صدها کیلومتر خود را به ورزشگاه آزادی رسانده تا دیدار تیم محبوب خود را از نزدیک تماشا کنند؛ بسیاری از این هواداران که از شهرستانها به تهران میآیند، مجبورند هزینههای زیادی را متحمل شوند که از آن جمله میتوان به خوراک، تامین جای خواب، خرید بلیط و ... اشاره کرد البته درست است که شهرداری تهران امکانات رفاهی نسبی تدارک میبیند اما این مقدار برای چنین جمعیتی کافی نیست و نیاز به همت گستردهتری از سوی نهادهای وابسته به فوتبال، فدراسیون و باشگاهها است.
دربی 90 پایتخت، متاثر از یک اتفاق تلخ نیز هست که چند روز پیش در همین ورزشگاه رخ داد؛ حادثه برقگرفتگی که منجر به درگذشت "عماد" هوادار 6 ساله باشگاه پرسپولیس شد و بسیاری را آزرده خاطر کرد. در کنار هم قرار دادن این موضوعات، سؤالی مهمی را در ذهن ورزشدوستان ایجاد میکند و آن هم این است که "مسئولیت اجتماعی باشگاهها و بازیکنان" در برابر هواداران خود چیست؟!
هر باشگاه چه مسئولیتی در برابر هوادارانی دارد که مسیر زیادی را صرفا به خاطر این تیم طی میکنند و یا واکنش صحیح در قبال جلوگیری از تکرار چنین حادثههای تلخی چیست؟ این سؤال زمانی معنای بهتری پیدا میکند که بدانیم اکثر باشگاههای فوتبال در ایران پسوند «فرهنگی» را با خود یدک میکشند و طبعا وظایفی را بر دوش دارند.
وقتی یک باشگاه دارای چنین پسوندی شد بنابراین باید اقداماتی انجام بدهد که حق خود در برابر هوادارانش را به جا آورده باشد؛ همه میدانیم که تمام فعالیتهای یک بازیکن فوتبال که طبعاً از مقبولیت بسیار خوبی نیز برخوردار است تا چه اندازه تاثیر دارد برای مثال، وقتی علی دایی برای جمعآوری کمک به سیلزدگان پیشقدم شد، تاثیر خوبی داشت یا فعالیتهای فرهنگی علی کریمی، فرهاد مجیدی و مهدی مهدویکیا تاثیرات فرهنگی زیادی بر هواداران دارد.
با این توضیحات، باید بپذیریم که بین هوادار یک باشگاه و آن تیم، یک رابطه و مسئولیت اجتماعی دو طرفه وجود دارد؛ هوادار وظیفه دارد باشگاه خود را با انواع روشهای مختلف حمایت کرده و تشویق کند اما باشگاه چه وظیفهای دارد؟
در کشورمان، بخش اول ماجرا کاملا حل شده است و هواداران باشگاههای فوتبال، فارغ از رنگ و تیم، با بالاترین کیفیت از تیم محبوب خود حمایت میکنند؛ حتما تصاویری از حضور چند ده هزار نفری تماشاگران فوتبال در یک عصر سرد زمستانی در ورزشگاه آزادی را دیدهاید یا شنیدهاید که هواداران تیم فوتبال تراکتورسازی از کیلومترها دورتر خود را به یادگار امام تبریز میرسانند و اگر ورزشگاه پر شده باشد، سکوهای اطراف ورزشگاه را پر میکنند.
به عنوان مثال دیگر، میلیونها هوادار دو تیم پایتخت در سامانههای هواداری عضو هستند و روزانه مبالغ ثابتی را بدون دریافت هیچ فاکتوری به حساب باشگاه خود واریز میکنند. بنابراین به نظر میرسد که هواداران فوتبال در ایران نقش خود را به بهترین وجه ایفا کردهاند اما در مقابل، باشگاهها چگونه رفتار میکنند؟
برای مثال، آیا دو باشگاه پرطرفدار پایتخت به این موضوع فکر کردهاند که چگونه میتوانند به هواداران خود در این بازی خدمترسانی کنند یا چگونه با ایجاد فرهنگسازی که بخشی از مسئولیت اجتماعیشان است، به کاهش تنشهای این مسابقه حساس کمک کنند؟
حال بیایید مروری بر چند رفتار از بازیکنان و باشگاههای خارجی داشته باشیم تا مسئولیتهای اجتماعی را بهتر بشناسیم و مسئله روشنتر شود.
کریستیانو رونالدو، ستاره پرتغالی، زمانی که در باشگاه رئال مادرید بازی میکرد، 5/1 میلیون یورو برای برگزاری یک مراسم افطاری به مردم مظلوم فلسطین کمک کرد.
باشگاه والنسیا در تجلیل از هوادار فقید و نابینای خود که سالها تمام بلیط بازیهای این تیم را خریداری میکرد، یک مجسمه بزرگ در ورزشگاه مستایا نصب کرد یا لیونل مسی، ستاره مشهور تیم بارسلونا، کفش ورزشی خود را در مزایدهای به فروش رساند و پول آن را خرج تاسیس موسسهای خیریه که وظیفه آن شناسایی کودکانی که از مشکل رشد رنج میبردند، کرد.
با این توضیحات، وظیفه باشگاهها و بازیکنان در برابر هوادارن فوتبال کمی مشخص شد!
اکنون بهتر است به پرسش اولیه باز گردیم، نگاهی به مسئولیت اجتماعی باشگاهها و بازیکنان داشته باشیم و در نهایت پاسخ را به مخاطبان واگذار کنیم؛ آیا بهتر نیست که بازیکنان فوتبال و باشگاهها که تاثیرگذاری زیادی نیز بر افکار عمومی جامعه دارند، در چنین وقایع تلخی به جای یک پست تسلیت در شبکههای مجازی، سری به خانه خانواده آن محروم (مرحومه) بزنند تا یادی از آن عزیز از دست رفته داشته باشند؟
وقتی ادعا میکنیم که بازیکنان و باشگاههای ما حرفهای هستند و در یک لیگ حرفهای به نام «لیگ برتر» بازی میکنند، باید واکنشهایشان نسبت به این اتفاقات نیز حرفهای باشد که نمونههای خوبی از آن را در بالا اشاره کردیم.
مطمئنا غم درگذشت یک فرزند 6 ساله با هیچ چیزی قابل رفع شدن نیست اما این که آن پدر و مادر احساس کنند که به لحاظ روحی و عاطفی، مابقی هواداران فوتبال در کنارشان هستند، احساس تنهایی نکرده و حس غمانگیزی کمتری خواهند داشت.
شاید بستن یک بازوبند سیاه، آغاز بازی با پیراهنی منقش به تصویر عماد و دعوت از پدر و مادر برای تسکینبخشی به آلام آنان، اقدامات خیلی سادهای باشد اما میتواند اندکی از درد و رنجشان را تسکین ببخشد.
یا به عنوان اقدامی دیگر، آیا پسندیده نیست که باشگاهها با فرهنگسازی قوی، ضمن آگاهیبخشی به هواداران برای آشنایی با خطرات، مسئولان فدراسیون و ورزشگاهها را مجبور کنند که اهمیت بیشتری به امنیت و حفاظت از جان مردم بدهند؟
هنوز خاطره تلخ درگذشت چند هوادار در بازی ایران ـ ژاپن (فروردین ماه سال 84) از ذهن فوتبال دوستان پاک نشده است و حتی در بسیاری از ورزشگاههای در دیگر شهرستانها بعضاً شاهد اتفاقات تلخی هستیم که منجر به مصدومیت هواداران میشود.
بنابراین به نظر میرسد که یک همت گسترده از سوی بازیکنان و باشگاهها که اولاً فرهنگی بوده، دوما دارای مسئولیت اجتماعی نسبت به هواداران خود هستند و سوما تاثیر زیادی در بین مردم دارند، احساس میشود.
در پایان این مطلب باید اشاره کرد که در گذشته بسیاری از این همین مشکلات را داشتهایم با یک اقدام جدی همگانی از سوی باشگاهها، بازیکنان و مردم حل شده و به تاریخ پیوسته است که اصلاً نباید فراموش شود؛ مطمئنا این مسئولیت اجتماعی نیز راهحل خاص خود را دارد که باید با همکاری ارگانهای بالادستی فوتبالی حل شود؛ لازم است اقدامات عمیقتری صورت گیرد، باشگاهها و بازیکنان فوتبال ما نباید مسئولیت اجتماعیشان در قبال میلیونها هوادار را فراموش کنند تا هواداران با خیالی آسودهتر به ورزشگاه بروند.
امیرعباس صادقی - تسنیم