کشورهای متخاصم به منظور بهزانودرآوردن ملتهای مستقل، روشهای خرابکارانه و خصمانه سنتی خود را کنار گذاشته و هماکنون از شیوهها و روشهای جنگی پیچیدهای بهره میبرند که اصطلاحاً به آن «جنگ هیبریدی» یا جنگ ترکیبی گفته میشود.
جنگ هیبریدی در بُعد نظامی بیانگرِ به کارگیری همزمان توانمندیهای نیروهای نظامی متعارف به شیوهای پیچیده و هماهنگ شده است. اما جنگ هیبریدی صرفاً منحصر به میدان نبرد نیست.
در کتابچه نشست امنیتی مونیخ ۲۰۱۵ جنگ هیبریدی اینگونه تعریف شده است که « نبرد هیبریدی شامل ترکیبی از ابزارهای مختلف متعارف و غیرمتعارف است. این ابزارها از دیپلماسی تا جنگ نظامی را در هشت قسمت شامل میشود: ۱. دیپلماسی ۲. جنگ اطلاعاتی و پروپاگاندا ۳. حمایت از نابسامانیها و شورشهای محلی ۴. نیروهای نامنظم و چریکی ۵. نیروهای ویژه ۶. نیروهای کلاسیک نظامی ۷. جنگ اقتصادی ۸-حملههای سایبری.
در مقابل جنگ هیبریدی، بسیاری از کارشناسان نظامی از مفهوم «دفاع هیبریدی» استفاده میکنند که گفته میشود ایران در برابر تهاجم همهجانبه و ترکیبی آمریکا به خوبی از این شیوه استفاده میکند و واشنگتن و متحدانش را در منطقه زمینگیر کرده است.
آندرو کوربیکو، پژوهشگر سرشناس حوزه جنگهای هیبریدی ضمن تعریفی جامع از جنگ هیبریدی میگوید آمریکا پس ازپیروزی انقلاب اسلامی جنگ هیبریدی علیه ایران را شدت بخشید و هماکنون نیز دولت ترامپ برای دستیابی به اهدافی مشخص این جنگ ترکیبی را ادامه میدهد.
آندرو کوریبکو، روزنامهنگار و تحلیلگر ارشد سیاسی روس است که تمرکز مطالعاتی خود را بیشتر در زمینه انقلابهای رنگی، تاکتیکهای تغییر نظامهای سیاسی، و همچنین جنگهای نامتعارف در کشورهای مختلف قرار داده است. وی اخیراً نیز کتابی با عنوان «جنگ هیبریدی:رویکردی برای تغییر نظام» منتشر کرده است. کوریبکو در این کتاب جنگ هیبریدی آمریکا علیه ایران، چین، و روسیه را تشریح میکند.
مشروح گفتوگو با آندرو کوریبکو را در ادامه میخوانید:
سوال: جنگ هیبریدی (ترکیبی) چیست و نحوه عملکرد آن چگونه است؟
من در ابتدا از مدل خود درباره جنگ هیبریدی در کتابم با عنوان «جنگ هیبریدی: رویکرد تطبیقی غیر مستقیم برای تغییر رژیم» که سال ۲۰۱۵ چاپ شد، رونمایی کردم و سپس بر اساس آن یک سری از مقالههای خود در مورد «قانون جنگ هیبریدی» را ارائه کردم تا این روند را به عنوان منازعه هویتی که از خارج تحریک شده، توصیف کنم؛ منازعهای که از تفاوتهای هویتیِ از پیش موجود [قومی، مذهبی، منطقهای، سیاسی و اقتصادی - اجتماعی]به منظور زدن جرقه انقلابهای رنگی بهره برداری میکند که میتواند عاقبت تبدیل به یک جنگ غیر متعارف در پی چرخش سیاسی (اعطای امتیازات سیاسی)، تغییر رژیم (که نیازی به توضیح ندارد) و یا از نو ساختن رژیم (بوسنی سازی کشور در راستای خطوط هویتی) شود.
این فرایند از طریق جنگ اطلاعاتی سنگین انجام میگیرد که پیش شرط آن این است که جمعیت (به طور کلی، اما بویژه گروههای هویتی هدف) سناریوی از پیش برنامه ریزی شدهی به ظاهر «گریز ناپذیر» را بپذیرد که این فرایند تا حدود زیادی با کمک آژانسهای اطلاعاتی تحت پوشش برخی سازمانهای غیر دولتی با مشارکت همکاران داخلی صورت میگیرد که یا موافق با «اعتراضات» در خیابانها پس از به اصطلاح یک «جرقه» (نظیر «انتخابات جنجالی»، پاسخ شدید پلیس به حملات «غیر نظامیان» علیه آنها و...) و/ یا موافق با گرفتن تسلیحات از خارجیها برای راه اندازی یک عملیات ترور علیه حکومت هستند.
اوضاع معمولاً پس از آنکه غیرنظامیان مورد نظر، بخاطر شرکت در «اعتراضات» فریب میخورند، تشدید میشود؛ سپس از آنها عملا به عنوان «سپر انسانی» برای محافظت از گروه اصلی تحریک کنندگان استفاده میشود؛ همان کسانی که سپس به نیروهای پلیس حمله میکنند تا آنها را تحریک به واکنش خشونت آمیز کنند. در طول این مدت معمولاً این امر مسلم گرفته میشود که بعضی از غیرنظامیان بیگناه به عنوان «خسارت فرعی» در آشوبها دستگیر شوند و سپس «اعتراضات» میتوانند شکل بزرگتر و «فراگیر» تری بگیرد تا زمانی که به آستانه سرنوشتسازی برسد که شهر/ منطقه/ کشور تاثیر پذیرفته را به حالت تعطیل درآورد. آنگاه چرخه خشونت انقلاب رنگی به جنگ غیر متعارف، گذار پیدا میکند.
این الگو تنها در صورتی شکست خورده است که دولت موفق شود این توطئه جنگ هیبریدی را در نطفه خفه کند و مانع از تشدید آن شود. در غیر این صورت، تنها درجات متفاوتی از تسلیم استراتژیک (اعطای امتیازات سیاسی، تغییر رژیم، و/ یا از نو ساختن رژیم / «بوسنی سازی») میتواند به طور بالقوه تنشها را خنثی کند، اما حتی آن زمان هم، جنبش ضد رژیمِ تحت حمایت قدرتهای خارجی ممکن است احساس جسارت کند و در حقیقت تلاشهای بی ثبات کننده خود را در پیگیری خواستههای حداکثری خود، شدت بخشد. آژانسهای اطلاعاتی متخاصم برای سادهتر کردن این روند سعی میکنند شهروندان را علیه حکومتشان تحریک کنند، به همین دلیل است که پاسخگویی به این تهدید با چالش همراه است.
سوال: آیا آمریکا در حال راه اندازی جنگ هیبریدی علیه ایران است؟
بله، و از زمان انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ تاکنون این کار را انجام داده است. در واقع، حتی میتوان گفت که حتی قبل از آن نیز جنگ هیبریدی را علیه مردم ایران به راه انداخته است. زیرا آمریکا از اقدامات شاه برای سرکوب شهروندانش حمایت میکرد. این نوع دیگر از جنگ هیبریدی، یکی از انواع خشونتهای دولت علیه شهروندانش است که با هدف «تقویت رژیم» (حفظ رژیم حاکم) صورت میگیرد. این در حالی است که شکل امروزیِ خشونت شهروندان علیه دولت که با هدف تغییر رژیم انجام میشود، رایجتر است.
سوال: استراتژی جنگ هیبریدی دولت ترامپ چیست؟
دولت ترامپ امیدوار است که از تحریمها به عنوان سلاحی برای وخیمترشدن استانداردهای زندگی متوسط ایرانیان استفاده کند که به نوبه خود تئوریزه شده است تا آنها را مستعد جنگ اطلاعاتیِ ضد دولتی کند و برای شرکت در «اعتراضات» پس از «جرقه» ازپیش برنامهریزیشده آماده کند. همچنین امیدوار است که اراده مردم برای مقاومت در برابر این سناریو را از طریق متقاعد ساختن آنها به اینکه نباید در توقف انقلاب رنگی دخالت کنند تا مبادا بار دیگر شکست بخورد، فرسوده کند. به علاوه، آمریکا، گروههای مختلف تروریستی از جمله مجاهدین خلق را مسلح میکند به گونهای که بتوانند به عنوان «جنگجویان غیر متعارف» در مرحله دوم فرایند جنگ هیبریدی عمل کنند.
سوال: اهداف کوتاه مدت آمریکا علیه ایران چیست؟
آمریکا میخواهد ایران به حمایت خود از جنبشهای مقاومت منطقهای مانند حزب الله و انصارالله پایان دهد (برخلاف اخبار جعلی که ادعا میکند ایران از انصارالله پشتیبانی نظامی نیز میکند، انصارالله فقط پشتیبانی سیاسی دریافت میکند) و همچنین میخواهد سپاه پاسداران از سوریه خارج شود به گونهای که دیگر تهدیدی پنهانی برای اسرائیل مطرح نشود.
سوال: اهداف بلند مدت آمریکا علیه ایران چیست؟
اهداف بلند مدت آمریکا، تغییر نظام ایران و سپس تحمیل یک الگوی اقتصادیِ بیش از حد نئولیبرال به مردم ایران است که به آمریکا و متحدانش اجازه دهد تا از منابع طبیعی و انسانی این کشور به طور کامل بهره برداری کنند؛ آنگاه ایران را به وضعیت قبل از انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ بازگرداند که همانند یک دست نشانده منطقهای شود و شاید حتی بر اساس خطوط قومی، تجزیه شود.
سوال: نسل چهارم جنگ و نقش رسانههای اجتماعی در جنگ هیبریدی علیه ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟
نسل چهارم جنگ، به مسلح کردن فرآیندهای اجتماعی مربوط میشود؛ بنابراین انقلاب رنگی -که طبق مدل من اولین مرحلهی جنگ هیبریدی است- قطعاً در این محدوده قرار میگیرد. رسانههای اجتماعی نقش مهمی در عصبانی کردن مردم دارند، چه از طریق اخبار جعلی و چه خبرهای تا حدودی درستی که از بافت خود جدا شده اند (بخصوص از طریق فیلمهای ویرایش شدهی گزینشی) تا یک روایت دروغین تولید کنند، نظیر این روایت همیشگی که «پلیس بی پروایانه به غیرنظامیان غیرمسلح حمله میکند.» به عبارت سادهتر، انقلاب رنگی به رسانههای اجتماعی برای انتشار روایتهای جنگ اطلاعاتی مسلحانه نیاز دارد تا افراد بیشتری را برای اعتراضات به خیابانها بکشاند و به جمعیت اصلی مورد نیاز برای تحریک درگیری بین شهروندان و دولت دست پیدا کند که آنگاه جرقه وخامت اوضاعی که ممکن است در نهایت منجر به یک جنگ غیر متعارف (تروریستی) شود.