کمتر کسی در طول تاریخ فرانسویها را به عنوان یک قدرت بزرگ استعماری در منطقه غرب آسیا به رسمیت میشناسد. علی رغم حضور گسترده فرانسویها در آسیای جنوب شرقی، آفریقا و آمریکای لاتین، پاریس هیچ گاه نتوانست قدرتی جدی در منطقه خاورمیانه باشد.
بخش مهمی از مستعمرات فرانسویها در هند همانند متصرفات آنان در آمریکای شمالی به دست انگلیسیها فتح شد. اگرچه در دوران ناپلئون فرانسویها به دنبال دست اندازی به قلمرو بریتانیا از طریق ایران بودند، اما «ناپلئون بناپارت» که با امضای تفاهم نامهای با «فتحعلی شاه قاجار» متعهد به آموزش ارتش ایران شده بود، پس از امضای توافق صلح با تزار روسیه با زیر پاگذاشتن تعهدات خود ژنرال گاردن رییس افسران اعزامی به ایران و همراهان وی را پاریس فراخواند.
به گزارش فارس حالا پس از گذشت بیش از 200 سال پاریس حریصانه به دنبال استفاده از توان سایر کشورها برای ادامه سیطره غرب بر خلیج فارس و آسیای جنوب غربی است.
*موضع وزیر دفاع فرانسه
به طور حتم یکی از مسائلی که امروز ذهن هر سیاستگذار ارشدی در حوزه مسائل بین الملل را به خود مشغول کرده مسیر آینده توازن نیروها در سطح دنیا است. سناریوهای مختلفی در این باره مطرح شده اما به طور حتم یکی از اجزای مشترک تمام آنها نحوه تقابل چین و آمریکا به عنوان دو قدرت مهم اقتصادی در قرن بیست و یکم است. طبیعی است که با وجود رقیب قدرتمندی همچون چین که تا سال 2040 از نظر تولید ناخالص ملی آمریکا را پشت سر خواهد گذاشت، آمریکا تمرکز خود را بر سایر مناطق جهان کاهش خواهد داد.
به نظر میرسد اولین قربانی این کاهش منطقه خاورمیانه باشد. نقطهای از دنیا که در طول نیم قرن گذشته محل تمرکز توان نظامی آمریکا برای حفظ استیلای غرب بوده و حالا با تحولات ژئو پلیتیکی و اقتصادی از جمله کشف و توسعه «شیل نفت» در حال از دست دادن اهمیت خود برای غرب است.
از همین رو است که «فلورانس پارلی» وزیر دفاع فرانسه به صراحت به این موضوع اشاره کرده و میگوید: صرفنظر از اینکه چه کسی پیروز انتخابات بعدی آمریکا خواهد شد، کنارهگیری آمریکا از مسائل غرب آسیا وجود دارد و ادامه خواهد داشت. ما شاهد جدایی تدریجی و عمدی آمریکا از غرب آسیا هستیم و زمانی که «باراک اوباما» رئیسجمهور سابق آمریکا، به حملات شیمیایی سوریه در سال 2013 پاسخ نظامی نداد، راهبرد کنارهگیری آمریکا از غرب آسیا نمایان شد.
نکته جالبتر اینجاست که وزیر دفاع فرانسه آمریکا را به خاطر بیپاسخ گذاشتن حملات ماههای اخیر که خلیجفارس را تهدید میکرد، مورد انتقاد قرار داد. او همچنین هشدار داد که بازدارندگی چند دهه آمریکا در این منطقه نفتخیز نشاندهنده کاهش قدرت این کشور است.
اشاره مستقیم بارلی به حملاتی بود که به برخی کشتیها و تاسیسات امارت و عربستان سعودی انجام شده بود و این دو کشور ایران را مسئول این حملات معرفی میکنند. اگرچه این سخنان را نمیتوان بی ارتباط با به راه افتادن ائتلاف دریایی اروپایی برای حفظ امنیت در تنگه هرمز و منطقه خلیج فارس دانست، اما نفس بیان چنین گلایههایی نشان میدهد که حتی راه افتادن چنین ائتلافی لقمهای بزرگتر از دهان فرانسه و کشورهای همپیمان وی است.
*چرا فرانسویها دست به دامان آمریکاییها شدهاند؟
برای این که بتوان محدودیتهای کشوری همچون فرانسه را برای چنین ادعاهای بزرگی درک کرد، کافی است تا نگاهی به ظرفیت و توان نیروی دریایی این کشور بیندازیم.
علی رغم این که نیروی دریایی فرانسه با داشتن 4 زیر دریایی کلاس "تریفومانت" مجهز به موشکهای بالستیک ام 51 توانمندی تلافی حملات اتمی احتمالی به خاک این کشور را دارد، اما به طور کلی بعد از کشورهایی همچون روسیه، انگلستان و حتی چین قرار میگیرد. کافی است بدانیم که نیروی دریایی فرانسه مدتها است که هیچ ناوشکن یا رزم ناوی را به خدمت نگرفته است و تمام توان خود برای روی 20 فروند فریگیت یا ناوچه سنگین متمرکز کرده است.
این در حالی است که انگستان و روسیه به عنوان رقبای احتمالی فرانسه دارای ناوشکنهای سنگین هستند. روسیه نیز در حال بازسازی رزمناوهای خود برای حضور قدرتمندتر در دریا است. چینیها نیز به سرعت در حال توسعه ناوگان ناوهای هواپیمابر خود و همچنین ناوشکنهای جدی هستند.
در مقابل آمریکاییها نیز فرانسویها هیچ حرفی برای گفتن ندارند. بسیاری از کارشناسان نیروی دریایی فرانسه را یک نیروی دریایی منطقهای میدانند که تنها در آبهای اروپایی حرفی برای گفتن دارد.
در طول سالهای گذشته فرانسویها در منطقه خاورمیانه و آفریقا به شدت بر توان لجستیکی آمریکاییها تکیه میکردند. حتی در نبردهای نیروی زمینی فرانسه در کشور مالی برای سرکوب قبایل طوارق که در آستانه نزدیک شدن به باماکو پایتخت این کشور بودند این هواپیماهای ترابری آمریکایی بودند که تدارک نیروهای فرانسوی را در جریان نبرد فراهم میکردند.
حالا در این میان و در حالی که آمریکاییها به دنبال بیرون کشیدن نیروهای خود از خاورمیانه هستند سؤال اینجاست که فرانسویها قرار است بر چه کسانی برای پشتیبانی از نیروهای خود تکیه کنند. نیروی دریایی بریتانیا که در سطح بالاتری از نیروی دریایی فرانسه قرار دارد، عملاً در مقابل مصادره نفتکش خود توسط نیروی دریایی ایران نتوانست عکسالعمل خاصی نشان دهد.
طبیعی است که فرانسویها علاقه فراوانی دارند که خود را به عنوان نیروی ثباتساز و متعادل کننده در برابر ایران نشان دهند اما واقعیتهای صحنه نشان میدهد که ادعاهای فرانسویها تنها یک ادعای پوچ بیشتر نیست. برای پی بردن به این واقعیت تنها کافی است نیروی وعده داده شده اروپایی با توان فعلی نیروی دریایی آمریکا در منطقه خلیج فارس مقایسه شود.
در این میان اگر درگیری در منطقه خلیج فارس صورت بگیرد، فرانسویها باز هم مجبور خواهند بود دست به دامان آمریکاییها شوند و شاید ترامپ چندان بیمیل نباشد تا فرانسویها را همچون کشورهایی عربی بدوشد.
*از کارشکنیهای هستهای تا محدود کردن برنامه هستهای ایران
جدا از تهی بودن ادعای فرانسه برای گرفتن جای خالی آمریکا در منطقه خلیج فارس، رویکرد تهاجمی فرانسویها در مقابل ایران میتواند برای دستگاه سیاست خارجی کشورمان آموزنده باشد.
در جریان خروج آمریکا از برجام فرانسه از جمله کشورهایی بود که به دنبال برقراری مذاکرات جدی بین ایران و آمریکا و همچنین حفظ برجام از طریق ادامه دادن فروش نفت ایران بود. ادعای در اولویت بودن رویکرد نرم بر رویکرد سخت در سیاست خارجی اروپا و فرانسه ادعایی است که با سخنان وزیر دفاع فرانسه به سرعت نقض شد.
انتقاد از آمریکا به دلیل عدم واکنش سخت در مقابل ایران با وجود نبود هیچگونه شواهد روشن پیرامون دخالت ایران در حوادث 6 ماه گذشته خلیج فارس نشان میدهد که فرانسه موضعی به شدت سختگیرانه به خصوص در مورد توان دفاعی ایران دارد.
البته در مذاکرات ژنو 1 تا 3 که در سال 2013 برگزار شد، فرانسه به خوبی نشان داد که ابایی از باجگیری اقتصادی در مقابل ایران ندارد به طوری که رسانههای فرانسوی به این نکته اشاره کردند که موضع «لوران فابیوس» وزیر خارجه وقت فرانسه در مذاکرات هستهای تنها به دلیل دریافت برخی امتیازات اقتصادی در حوزههای خودروسازی و نفت و گاز صورت گرفته است. اقدامات فرانسویها به قدری احمقانه بود که سبب انتقادات آمریکاییها به عنوان طرف اصلی مذاکره با ایران در آنسوی میز شد.
علاوه بر این فرانسویها در فراز و فرود منتهی به خروج آمریکا به شدت کوشیدند تا با مطرح کردن محدودیتهای جدید برای برنامه موشکی ایران و افزودن زمان به بندهای موسوم به «غروب آفتاب» آمریکاییها را راضی به ادامه حضور در برجام کنند. موضعی که به هیچ عنوان از سوی ایران قابل پذیرش نبود. در این زمان پاریس برای حفظ برجام مدعی انجام برخی اصلاحات در آن است که بعضاً از موضع آمریکاییها نیز در این باره خصمانهتر است. بماند این که پاریس و کشورهای اروپایی تاکنون کوچکترین اقدامی برای از بین بردن محدودیتهای آمریکا بر فروش نفت ایران و یا محدودیتهای مالی انجام ندادهاند.
*ضرورت پاسخ وزارت خارجه به لفاظیهای فرانسوی
شاید زمان این رسیده است که وزارت خارجه ایران رویکرد مسالمتجویانه خود را درباره اقدامات فرانسویها کنار بگذارد. جالب اینجاست که اظهارات فرانسوی در اجلاس دریایی منامه علی رغم انعکاس در رسانههای ایران با هیچ واکنشی از سوی وزارت خارجه روبه رو نشد. شاید زمان این فرا رسیده است که با یک اقدام قاطع پاسخی جدی به گندهگوییهای فرانسوی صورت بپذیرد تا پاریس نسبت به محدودیتهای خود در خصوص ایران آگاه شود.
اگر چنین اقدامی صورت نگیرد میتوان انتظار داشت لفاظیهای فرانسویها نسبت به منافع ایران بیش از گذشته اوج بگیرد و این تلقی را در پایتختهای اروپایی به وجود آورد که ایران نسبت به تهدیدات آشکار از سوی کشورهای اروپایی هیچ واکنشی از خود نشان نمیدهد؛ نکتهای که میتواند درآینده نزدیک امنیت ملی ایران را با خطرات بزرگتری روبهرو کند.