تاجر فرشی به نام نصرا... در خانهاش واقع در ولنجک به قتل رسیده بود و بازپرس پژوهش باید رازگشایی می کرد قتل در طبقه دوم رخ داده بود. همه چیز دست نخورده و قتل در آخرین اتاق رخ داده بود.خود را به قتلگاه تاجرفرش رساند. پیرمرد با چاقو سلاخی شده بود.
به گزارش رکنا در و دیوار به طور مشمئز کنندهای خون آلود بودند و تعداد ضربات چاقو که به پشت نصرا... اصابت کرده بود نشان میداد قاتل برای این که خیلی سریع تاجر فرش کشته شود بی آن که خود را کنترل کند، ضربات زیادی به مرد بی دفاع زده است.تاجر فرش با صورت روی فرش افتاده بود. لباس راحتی به تن داشت و عینک اش در سه متری اش و نزدیک گاوصندوقی که در آن بسته بود، روی زمین افتاده بود و جسد در جهت مخالف گاو صندوق دیده میشد.
از این که هیچ کدام از این عتیقهجات به سرقت نرفته بود، میشد پی برد که انگیزه عامل جنایت سرقت نبوده است.
پزشک جنایی بعد از معاینه جسد در همان اتاق اعلام کرد که همه ضربات چاقو که حدود 25 ضربه است از پشت و بیشتر به ناحیه گردن نصرا... وارد شده است.
تحقیقات نشان داد، مهسا همسر مقتول در خانه خواهرش مهمان بوده و هیچ اطلاعی از قتل ندارد و پولهای داخل گاوصندوق به ارزش یک میلیارد تومان تراول چک و پول به سرقت رفته است.
همزمان با بررسی تراول چک های سرقتی تحقیقات هنوز وارد مرحله جدی نشده بود که ساعت 12 ظهر روز بعد زنی گریهکنان وارد اتاق بازپرس شد.
این زن مرجان نام داشت و دختر مردی به نام نادر ، برادر نصرا... بود. او مدام فریاد میزد که پدرش آدم خوبی است و از روی عصبانیت دست به چنین جنایتی زده است.
وقتی مرجان آرام شد و روی صندلی نشست، گفت که شب گذشته وقتی در خانه تنها بوده، پدرش با دستان و لباسهای خونآلود به خانه رفته است و در حالی که گریه میکرده و شوکه بوده، از کشتن عمویش حرف زده است.
نادر بعد از بازداشت گفت: با او اختلاف داشتم. باید برادرم را میکشتم. ابتدا گلویش را چسبیدم تا خفه اش کنم اما کم آوردم. چاقو کشیدم، تصور میکنم خیلی به او چاقو زدم، اختیارم دست خودم نبود.
شش ماه از بازداشت نادر گذشته بود که یک پسر 20 ساله تراول چک نصرا... را به بانک برد و بازداشت شد.
حمید ادعا کرد تراول را از میثم گرفته است و مشخص شد میثم همسایه دیوار به دیوار تاجر فرش بوده است.
میثم در بازجویی ها به بازپرس پژوهش گفت: مقتول با من آشنا بود. می دانستم به عتیقه جات علاقه دارد. شب قتل بدون این که بدانم چه صحنهای در انتظارم است به خانه ویلاییاش رفتم، قرار بود 100 میلیون تومان به من پول بدهد، وقتی به درخانه رسیدم دیدم مردی با عجله خارج شد و سوار بر خودروی پژویش با سرعت حرکت کرد، او حتی در خروجی ویلا را نبسته بود. هر چه زنگ زدم کسی جواب نداد. وارد خانه شدم، نصرا... را صدا زدم و اتاقها را جست و جو کردم تا این که در طبقه دوم قبل از رسیدن به در نیمه باز اتاق آخر یک تراول چک 50 هزار تومانی روی فرش راهرو دیدم. آن را برداشتم و هنوز داخل اتاق نشده بودم که باز بودن در گاوصندوق و به هم ریختگی داخل آن را دیدم. همان لحظه وحشت زده خواستم برگردم و فرار کنم که جسد را در راستای در چوبی دیدم. جرئت نزدیک شدن به آن را نداشتم و سریع گریختم.
آن شب وقتی بازپرس پژوهش پرونده را در خانهاش مرور کرد، پی برد که میثم قاتل اصلی است و برادر نصرا... به دروغ قتل را به گردن گرفته .
فردای آن روز دو دلیل را در حضور نادر و میثم بیان کرد که نادر پذیرفت به دروغ قتل برادرش را به گردن گرفته است .
برادر مقتول در خصوص خون آلود بودن دستان و لباسهایش در شب قتل گفت که وقتی پسری را دیده است که سعی دارد در تاریکی دختر جوانی را به میان درختان پارکی بکشاند، به حمایت آن دختر رفته است و پسر جوان را با چاقو زده است و چون تصور میکرده آن پسر کشته شده است، با پذیرفتن قتل برادرش و رضایت گرفتن از برادرزادههایش مدتی را در زندان میماند. او در شرایط خاص قتل را به گردن گرفته است.
تحقیقات بازپرس نیز نشان داد که جوان مزاحم با انتقال به بیمارستان از مرگ نجات یافته است.
دلیل اول: نادر ادعا کرد گلوی برادرش را چسبیده تا خفه اش کند درحالی که مقتول از پشت سر غافلگیر و با ضربات زیاد چاقو کشته شده بود.
دلیل دوم:میثم ادعا کرد در چارچوب در جسد نصرا... را دیده است. در ضمن در گاوصندوق باز بود در حالی که صحنه قتل نشان می داد در گاوصندوق بسته بود و جسد هم در سمت مخالف افتاده بود، پس میثم دروغ می گفت.