اعتقاد به مهدویت از اساسیترین اعتقادات شیعه است. به باور شیعیان عدم ایمان به مهدویت مساوی با انکار تمام رسالت انبیا و ولایت ائمه (ع) است.
به گزارش تسنیم از این جهت در گام اول ایمان به امام غایب و در گام بعد مطالعه و تفکر درباره ملحقات آن مثل آخرالزمان و ظهور مورد تأکید آیات و روایات است. هرچند عموم شیعیان نسبت به امام عصر (عج) اعتقاد راسخ یافتهاند و با همین تفکر مقابل استکبار جهانی ایستادگی به خرج دادهاند،، اما در گام دوم که همان تفکر و تدبر درباره آخرالزمان و ظهور است، جامعه نخبگانی ورود جدی نداشتهاند.
در این بین دشمنان از طریق رسانه به ویژه هالیوود با تحریف مفاهیم آخرالزمانی، سعی کردند دوران آخرالزمان را دورهای کاملاً تیره و تار و اوج ناامیدی بشریت معرفی کنند، این در حالی است که از نگاه آموزههای قرآنی و روایی، آخرالزمان مقطع جریان عالیترین تربیتهای بشری است که طی آن، پاکطینتان با عبور از آتش فتنههای سخت، تزکیه شده و مسیر خود را برای زمینهسازی امر ظهور ادامه میدهند؛ البته در این بین هستند افراد یا اقوامی که از این آزمونهای سخت الهی سرافراز بیرون نمیآیند و از دین خدا رویگردان میشوند.
یونس بن عبدالرحمن میگوید خدمت موسی بن جعفر رسیدم و گفتمای فرزند رسول خدا، آیا تو قائم هستی؟ فرمود «من قائم به حق هستم، اما قائم کسی است که زمین را از دشمنان خدای عزوجل پاک و آن را از عدالت پر میکند، همان گونه که از جور و ظلم پر شد. او پنجمین از پسران من است. برای او غیبتی طولانی است به دلیل ترس از جانش. در آن ایام، اقوامی مرتد میشوند و گروهی دیگر ثابتقدم میمانند. سپس فرمود: خوشا به حال شیعه ما، کسانی که به ریسمان ما در غیبت قائممان چنگ انداختند. ثابتقدمان بر دوستی ما و دوری از دشمنانمان. آنها از ما و ما از آنهاییم. قطعاً راضی هستند به امام بودن ما، و راضی هستیم به شیعه بودن آنها؛ پس خوشا به حال آنها. سپس [باز هم]خوشا به حال آنها و آنها به خدا سوگند همراه ما هستند در درجههای ما روز قیامت؛ دَخَلْتُ عَلَى مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع فَقُلْتُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَنْتَ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ قَالَ أَنَا الْقَائِمُ بِالْحَقِّ وَ لَکِنَّ الْقَائِمَ الَّذِی یُطَهِّرُ الْأَرْضَ مِنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ وَ یَمْلَأُهَا عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً هُوَ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِی لَهُ غَیْبَةٌ یَطُولُ أَمَدُهَا خَوْفاً عَلَى نَفْسِهِ یَرْتَدُّ فِیهَا أَقْوَامٌ وَ یَثْبُتُ فِیهَا آخَرُونَ ثُمَّ قَالَ ع طُوبَى لِشِیعَتِنَا الْمُتَمَسِّکِینَ بِحُبِّنَا فِی غَیْبَةِ قَائِمِنَا الثَّابِتِینَعَلَى مُوَالاتِنَا وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِنَا أُولَئِکَ مِنَّا وَ نَحْنُ مِنْهُمْ قَدْ رَضُوا بِنَا أَئِمَّةً فَرَضِینَا بِهِمْ شِیعَةً فَطُوبَى لَهُمْ ثُمَّ طُوبَى لَهُمْ هُمْ وَ اللَّهِ مَعَنَا فِی دَرَجَتِنَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ» (کفایة الاثر، ص ۲۷۰)
بر اساس این روایت، یکی گزارهها و ویژگیهای مهم عصر غیبت آزمون اقوام است که طی آن، عدهای مرتد و گروهی دیگر ثابتقدم میمانند؛ یَرْتَدُّ فِیهَا أَقْوَامٌ وَ یَثْبُتُ فِیهَا آخَرُون. این فراز از حدیث نشاندهنده محوریت داشتن امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) در آزمون اقوام و ملتهاست.
به بیان امام کاظم، در عصر غیبت امام عصر، اقوامی مرتد شده و گروهی دیگر از اقوام بر دین خود ثابتقدم میمانند چه اینکه مسئله اقوام و سرنوشت اقوام، از مهمترین معارف قرآنی و روایی محسوب میشود تا حدی که آیات فراوانی در این زمینه وجود دارد. این آیات را میتوان در دو دسته اقوام گذشته (اقوام انبیاء) و اقوام آینده دستهبندی کرد. در یک نگاه کلی، اقوام نقش اساسی در تغییر سرنوشت نوع انسان به سوی سعادت و شقاوت در زمین ایفا میکنند.
نکته حائز اهمیتی که در مسئله ارتداد اقوام و ثابتقدمی گروهی از آنها در این روایت وجود دارد، گستره کمّی و کیفی این اقوام است؛ یعنی هر قومی را شامل نمیشود بلکه اقوامی از اهل ایمان مدنظر آن حضرت است. این مسئله حداقل از دو راه قابل اثبات است:
الف) سیاق روایت: این ارتداد به تصریح روایت، نسبت به (پنجمین از فرزندان امام کاظم) و در فضای غیبت مطرح شده است؛ «هُوَ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِی لَهُ غَیْبَةٌ ... یَرْتَدُّ فِیهَا أَقْوَامٌ وَ یَثْبُتُ فِیهَا آخَرُون».
ب) عرضه بر آیه ۵۴ سوره مائده: با عرضه این روایت به آیه ۵۴ سوره مائده، متوجه میشویم خداوند این ارتداد را در بین اهل ایمانی مطرح میکند که در زمان رسولالله (ص) به آن حضرت ایمان داشتند: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ ...؛ یعنیای کسانی که ایمان آوردید، هرکس از شما از دینش مرتد شود، به زودی خداوند قومی را میآورد که هم خدا آنها را دوست دارد و هم آنها خدا را.»
بنابراین میتوان دریافت خطر ارتداد نسبت به عترت، همواره در طول تاریخ بر جامعه مسلمین سایه افکنده است و این قضیه حداقل اولین بار پس از فوت رسولالله (ص) و در ماجرای سقیفه رخ داد؛ اهل ایمانی که جزو صفاولیهای سپاه پیامبر (صلی الله علیه و آله) محسوب میشدند، از ولایت امیرالمؤمنین کنارهگیری کردند و به این ترتیب، جامعه اسلامی و یا به تعبیری، قوم پیامبر به سرعت به سوی عمق رذالت کشیده شد. از این روست که در روایات متعددی مشاهده میکنیم پس از فوت رسولالله جز سه نفر، همگی نسبت به ولایت امیرالمؤمنین و خاندان عترت مرتد شدند؛ از جمله روایت امام باقر (علیهالسلام) که فرمود: «ارْتَدَّ النَّاسُ بَعدَ نَبیٍّ إِلَّا ثَلَاثَةُ نَفَرٍ سَلْمَانُ وَ أَبُو ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادُ...» (الإختصاص، النص، ص ۶)
امام کاظم علیهالسلام در بیان راهکار مصونیت از ارتداد و ثباتِ قدم در دین، سه راهکار کلیدی بیان میفرماید:
الْمُتَمَسِّکِینَ بِحُبِّنَا فِی غَیْبَةِ قَائِمِنَا: تمسککنندگان به محبت عترت. البته در برخی نسخههای حدیثی، از عبارت «المُتمَسّکین بِحَبلِنا» یعنی «تمسککنندگان به ریسمان ما» استفاده شده است.
الثَّابِتِینَ عَلَى مُوَالاتِنَا: در مسیر تولّای اهل عترت همواره ثابتقدم بودن.
وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِنَا: نسبت به دشمنان عترت تبرّی کردن.