جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۸ دی ۱۳۹۸ - ۰۸:۵۸

دستگیری مرد افغانستانی به جرم آزار دختر کند ذهن

پسر افغانستانی که به اتهام ربودن و آزار دختر کند ذهن دستگیر شده در دادگاه کیفری محاکمه شد.‌
کد خبر : ۴۹۰۲۲۴

پسر افغانستانی که به اتهام ربودن و آزار دختر کند ذهن دستگیر شده در دادگاه کیفری محاکمه شد.‌

به گزارش ایران رسیدگی به این پرونده از یک سال قبل با شکایت مادربزرگ این دختر آغاز شد. وی مدعی بود که چند روزی است نوه‌اش رزیتا ناپدید شده و از سرنوشتش خبری ندارد. او به مأموران گفت: چند سال قبل پدر و مادر رزیتا از هم جدا شدند و هر یک دوباره ازدواج کردند. چون هیچکدام این بچه را نمی‌خواستند من هم سرپرستی نوه‌ام را برعهده گرفتم. چند روز پیش به همراه رزیتا به پارک نزدیک خانه‌مان رفته بودیم و در یک لحظه متوجه شدم که او کنارم نیست. هرچه تلاش کردم او را نیافتم و حالا هم از پلیس می‌خواهم که نوه‌ام را پیدا کنند.


پس از اظهارات این مادربزرگ مأموران در تحقیقات متوجه شدند که نوه جوان این زن به لحاظ روحی و روانی مشکلاتی دارد و پس از آن خط تلفن همراه رزیتا را مورد بررسی قرار دادند که مشخص شد با فردی به‌نام حمید ارتباط دارد. همین موضوع سرنخ این پرونده شد و مأموران بلافاصله مظنون پرونده را بازداشت کردند تا علت ارتباط با این دختر جوان روشن شود.


حمید در بازجویی‌های اولیه عنوان کرد: من زمانی که رزیتا را دیدم او گم شده بود. با او قرار گذاشتم و یک شب هم پیش من ماند و صبح روز بعد او را به نزدیکی خانه مادربزرگش بردم و پس از آن هم دیگر هیچ خبری از او ندارم.


رزیتا چگونه پیدا شد؟
خانواده رزیتا 3 روز پس از آنکه اثری از او نیافتند با انتشار عکسش از مردم خواستند تا در یافتن او به خانواده‌اش کمک کنند. تا اینکه مردی میانسال در تماس با مأموران مدعی شد که رزیتا را دیده است و در حال حاضر هم در خانه یکی از همسایگانش زندگی می‌کند. با این گزارش مأموران به نشانی عنوان شده رفتند و رزیتا را پیدا کردند و او درباره وضعیتش در چند روزی که گم شده بود اینگونه به مأموران توضیح داد: چند روز پیش از آنکه با مادربزرگم به پارک بروم با پسری که اهل افغانستان بود آشنا شدم و آن روزی که در پارک بودم با من تماس گرفت و قرار گذاشت.

او گفت عاشقم شده و قصد دارد با من ازدواج کند. حرفش را باور کردم و با او رفتم اما من را به خانه‌اش که اتاقی سرایداری در یکی از کارخانه‌های حومه شهر بود، برد.

پس از آنکه به آنجا رفتیم گردنبند طلا و تلفن همراهم را گرفت و گفت می‌خواهد با پول آن خانه‌ای اجاره کند تا زودتر با هم ازدواج کنیم. فردای آن روز از من خواست تا با او به مشهد بروم اما من قبول نکردم و گفتم نمی‌توانم مادربزرگم را تنها بگذارم.

همین مسأله باعث عصبانیت حمید شد و من را به شدت کتک زد و پول نقد داخل کیفم را گرفت و من را از خانه‌اش بیرون انداخت. پس از آن می‌ترسیدم که به خانه مادربزرگم برگردم و چند ساعتی خسته و گرسنه در خیابان پرسه ‌زدم که پسرجوانی که نانوا بود من را پیدا کرد و به من غذا و جای خوابیدن داد و قصد داشت تا من را به خانه مادربزرگم ببرد که از ترس روبه‌رو شدن با خانواده‌ام از پیش او فرار کردم. ساعاتی بعد هم با 2 پسرجوان آشنا شدم و اتفاقی که برایم افتاده بود را برایشان تعریف کردم و آنها هم به من کمک کردند و می‌خواستند من را به مادربزرگم برسانند که پلیس پیدایم کرد.


در دادگاه چه گذشت؟
پس‌از تحویل رزیتا به خانواده‌اش، مادربزرگ او شکایتی را علیه مرد افغانستانی مطرح کرد و مرد افغان یکبار دیگر دستگیر شد. وی وقتی در مقابل مستندات قرار گرفت به جرمش اعتراف کرد و گفت: به‌دلیل فقر شدیدی که در افغانستان داشتم به ایران آمدم اما اقامتم در ایران غیرقانونی بود. به‌همین‌خاطر نمی‌خواستم در تهران بمانم چون احتمال بازداشت شدنم بیشتر بود. می‌خواستم به مشهد بروم. پس‌ از آشنایی با رزیتا تصمیم داشتم با او ازدواج کنم اما متوجه شدم این دختر به‌لحاظ روحی و روانی مشکلاتی دارد. با این حال به او گفتم باید در مشهد زندگی کنیم اما قبول نکرد و گفت که نمی‌تواند از مادربزرگش جدا شود. به‌همین‌خاطر بحثمان شد و او قهر کرد و رفت. من فکر نمی‌کردم نتواند به خانه برگردد وگرنه خودم کاری برای او می‌کردم.


پرونده با توجه به مطرح‌شدن تعرض به دختر جوان به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد و قضات تحقیقات خود را در این باب آغاز کردند. این در حالی بود که پزشکی قانونی هم آثار شکنجه و ضرب و جرح روی بدن رزیتا را تأیید کرد و با تکمیل پرونده حمید پای میز محاکمه رفت. در ابتدای جلسه رزیتا و مادربزرگش شکایت خود را دوباره مطرح کردند و مادربزرگ رزیتا گفت: ما از سه پسر دیگری که به نوه‌ام پناه دادند شکایتی نداریم.


در ادامه هم رزیتا گفت: مرد افغانستانی به شدت من را کتک زد و آزارم داد به‌طوری که بعد از 3 روز که به پزشکی قانونی رفتم هنوز آثار کبودی و زخم‌های عمیق روی بدنم وجود داشت.


بعد از گفته‌های این دختر، متهم در جایگاه قرار گرفت و به دفاع از خودش پرداخت. وی گفت: وقتی بار اول دستگیر شدم از اینکه پلیس متوجه حضور غیرقانونی‌ام در ایران بشود ترسیده بودم و تلاش کردم تا توضیح کاملی درباره ماجرا ندهم وگرنه قصد بدی نداشتم.
قضات شعبه 8 دادگاه کیفری استان تهران با توجه به مدارک موجود در پرونده برای صدور رأی وارد شور شدند.‌