جمعه این هفته ایران شاهد برگزاری یازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی است. گروه های سیاسی مختلف برای این انتخابات فهرست های انتخاباتی خود را منتشر کرده اند و شورای ائتلاف اصولگرایان با سرلیستی محمدباقر قالیباف فهرستی سی نفره برای انتخابات تهران منتشر کرده است. با عبدالحسین روح الامینی یکی از اعضای این فهرست گفتگو کرده ایم که در ادامه خواهید خواند.
مجلس شورای اسلامی دو وظیفه اصلی دارد مسئله قانونگذاری و نظارت. تحلیل و ارزیابی شما از عملکرد مجلس شورای اسلامی دوره دهم در این دو حوزه چیست؟
به طور خلاصه بدترین مجلس در مجالس ده گانه بود. اگر از مجلس اول که قدر ترین مجلس به لحاظ عنصر فردی شخصیت و توانمندیها و کارامدی افراد برگزیده به عنوان نماینده و مجموعا به عنوان شاخص مجلس حزب الله و اول انقلاب و مجلسی که بار سنگینی بر دوش داشت در ریل گذاری نظام پارلمانی در کشور، به نظر میرسد فاصله دار ترین است.
به گزارش فردا در این ده مجلسی که در این چهل سال داشتیم دو مجلس مورد دارد بودند به لحاظ کلیت. یکی مجلس ششم بود که با تحصن، شورش علیه قانون اساسی و مردمسالاری کرد و ناکارامدی خود را در عمل نشان داد و نهایت خوبی نداشت و یکی هم مجلس دهم در بی عرضگی و رها کردن مسائل کشور. اگر چه کشور به لحاظ اجرایی ساختارش به گونه ای است که 95 درصد قدرت و اجرا و امکانات در اختیار دولت است ولی آن که ریل گذاری برای دولت میکند و بودجه تصویب میکند و هیئت دولتش را تصویب میکند و میتواند مهار کند و فرمان دهد و جایگاه اجرا را هم ریل گذاری و هم نظارت و استیضاح کند و در واقع مسائل را از بعد تقنینی و نظارتی اداره کند، مجلس دهم است که با این دولت فشل خسته پیر و کار از دست در رفته همراه بود و بدترین شکل را از خود نشان داد. دقت کنید وقتی درباره مجلس صحبت میکنیم درباره عناصر نمایندگی صحبت نمیکنیم. منظورمان برایند 290 نفر و فراکسیونها و جریان هایی که غلبه در مجلس دارند.
دقت کنید در مجلس فراکسیون قوی اکثریت نداشتیم و جریانی به نام اعتدال و میانه و مستقل، هر دو جریان فراکسیون امید و ولایی را بازی دادند و هیچ اکثریت قاطعی نبوده که اراده او را متبلور کند و در همین رابطه نقطه مشترک کمتری بین جریان های مجلس دهم میبینید و یکی از عدم موفقیت کلانش میتواند همین باشد. کارهایی هم کرده اند مانند برخی کارهایی که اواخر دارند ولی گذشته است. مردم حس خوبی ندارند. جریان های سیاسی که در این مجلس غلبه داشته اند هیچ کدام به عهده نمیگیرند. فراکسیون ولایی کارنامه مجلس را به عهده نمیگیرد و فراکسیون امید هم که مدعی بود که اکثریت شکننده ای دارد هم به عهده نمیگیرد.
بعد از آن نگاه میکنید در انتهای کارنامه بیش از نود نفر عدم صلاحیت از ناحیه شورای نگهبان دارند و از آن بدتر، چند ده نفرشان اصلا دوباره ثبت نام نمیکنند. خودشان را در معرض قضاوت هم قرار نمیدهند که اسامی محترمی هم بعضا در آن ها هست و برخی را هم میگویند به آنها گفته شده که اگر ثبت نام کنید ممکن است رد شوید و حتی در معرض این آزمون هم خود را قرار ندادند. مجلسی که بیش از دو سومش به این صورت باشد کارنامه بدی است. مهمترین نکته اینکه در سال 94 در تهران کسانی آمدند با تکرار، این شاکله را شکل دادند و آنها هم به عهده نمیگیرند.
این بحث هایی که اشاره کردید فرآیند و برآیندش این است که مجلس شورای اسلامی از جایگاه خود تنزل پیدا کرده. در این دوره هم از اصلاح طلبان و اصولگرایان این بحث را مطرح کرده اند که مجلس دیگر در راس امور نیست. اگر این را قبول دارید چه عواملی منجر به این شده که این تصور را داشته باشیم که مجلس شورای اسلامی همان مجلس اول نیست که عناصر قوی و اثرگذاری در آن باشند و خود مجلس هم به عنوان یک کنشگر مهم مطرح باشد؟
ظرفیت های قانون اساسی در کشور ظرفیت های بالایی است و مهم این است که این ظرفیتها از قوه به فعل بیاید و از این ظرفیتها استفاده شود. چه در قوه مجریه چه مقننه و چه قضاییه. قانون اساسی به معنی کامل هنوز استحصال نشده. برای همین اخیرا مقام معظم رهبری سیاست های کلی قانونگذاری را در 17 بند ابلاغ کردند که اگر نگاه کنید بسیار جای کار دارد.
رئیس قوه مقننه هم نقش فراقوه ای در مسائل کشور دارد یعنی وقتی در شورایعالی امنیت یا شورای هماهنگی سران قوا مینشیند و شورای انقلاب فرهنگی و یا بسیاری از مسئولیتها نماینده قوه مقننه یک رئیس قوه است، میتواند در کنار قوای دیگر نقش داشته باشد. ولی در خود مجلس اگر افراد و جریانها و تشکل های کارامد وجود داشته باشند یک فرد ممکن است بتواند خوب صحبت کند و در مجلس خوب تخصصی داشته باشد و در کمیسیونی مفید باشد و میتواند برای موکلینش پیگیری کننده خوبی باشد ولی این لازم است و کافی نیست. این افراد توانمند کنار هم هستند که در مجلس میتوانند به مردم و پیگیری مصائب مردم و راه حل های کم هزینه و توسعه و آبادانی و رقاع فرهنگ و مسائل اجتماعی و مسائل معیشتی و مشکلات اقتصاد کار کنند. این تیم های در کنار هم از افراد توانمند است که میتواند نقش آفرین باشد. برای همین در تهران و شهرهای بزرگ توصیه این است که فهرست های توانمند را بیاورند نه یک سری افراد توانمند. افراد قابل از سراسر کشور میآیند و کنار هم قرار گرفتن این هاست که میتواند به مدیریت هیئت رئیسه مجلس و مدیریت فراکسیونها و کمیسیون های تخصصی کمک کند و اینها در کنار هم بالاخص در برنامه و بودجه و بسیاری از کمیسیون هایی که در مجلس است یک هارمونی و هماهنگی و همدلی و همراهی داشته باشند برای نیل به مقصد. این فرصت هم فرصتی نیست که چهار سال ادامه داشته باشد و معمولا سال آخر همه مجالس خیلی سال قابل توجهی نیست برای اینکه در حوزه تقنین تا قانونی بخواهد شکل بگیرد چه از ناحیه دولت و چه از طرف مجلس به صورت طرح، به طور عادی یا به صورت قانون عادی بیاید ماهها طول میکشد مگر اینکه فوریت بزنند. نمیشود مجلس را با یک فوریت و دو فوریت دنبال کرد. در نتیجه زمان میبرد. پس فقط سال اول و دوم مجلس فرصت دارد. آن دو سال اگر عزم جزم شود و نقطه کانونی همتها و تلاش های تیم های متشکل از افراد همبسته توانمند عزمشان برای کاری جزم میشود مثلا برای نظام سلامت. مثلا در حوزه اقتصاد و رونق تولید و رفع موانع تولید و افزایش اشتغال و از این دست. مثلا در حوزه حاشیه نشینی و مبارزه با فساد و فقر و تبعیض و بسیاری مسائل.
درست است مجلس قدرت و اختیارات قوه اجرایی را ندارد ولی میتواند ریل گذاری و هدایت کند. پس در سرفصل های کاری مجلس این افراد در کنار هم تیمها و جریان های قابل است که میتوانند پشت به پشت هم دهند و مدد برسانند و یک اراده در قالب طرح و لایحه و نظارت داشته باشند. مثال دیگر در بحث تعیین افراد اجرایی و وزرا است. رای اعتمادی که به کابینه میدهند. مثلا این مجلس یک سال و نیم اول با همین دولت سر و کار دارد و این دولت هرچه میتوانسته تا به حال انجام داده. اگر در این مجلس جریانات توانمند و فکور و با همتی باشند به نفع مردم میتواند شرایط را تغییر دهد و به مسیری هدایت کند که اگر دولت نمیتواند مجبور به توانستن کند. از او بخواهد. دو روز بعد که وزیر تعیین میکند بین گزینهها وزیری را تعیین کند که به آن اهداف نزدیک تر باشد یا بعدا لایحه و طرحی را بخواهد اولویت دهد، در فهرست هایش اولویت های حقیقی و عینی مردم در فضای آینده باشد که عمده آن مسائل اقتصادی و تولید و بحث های اجتماعی و بحث های مظلوم در حوزه فرهنگ است. اینها کنار هم برای ساماندهی اوضاع کشور معنی پیدا میکند.
تصوری در مجلس شورای اسلامی بین مردم شکل گرفته است که مجلس شورای اسلامی متاسفانه تبدیل به محل رانت و فساد شده. چرا این تصور شکل گرفته؟
این تصور وقتی است که بیان میشود سی تا چهل نفر از نمایندگان از فردی سوال میکنند و یا استیضاح میکنند یا برای توضیحات به مجلس فرا میخوانند و ظرف چند روز تغییر میکنند. این جا یا تصمیم اولیه اشتباه بوده که چرا دقیق تصمیم نگرفته اند، یا تصمیمشان درست بوده و تغییر کرده که باید دید تغییرات به واسطه اقناعشان بوده یا نه. حرف های متفاوتی درباره مجلس گفته میشود. اینها در عملکردها خود را نشان میدهند. دوما برخی هزینه های هنگفت در حوزه های کوچک میکنند. بحث چند میلیارد تومان در حوزه های کوچک است. نمیتوانم تصور کنم به عنوان معلم دانشگاه که حقوق خوبی هم به عنوان استاد دانشگاه دارم. که چرا برخی این همه هزینه میکنند که به مجلس بروند که حقوق چند میلیونی بگیرند؟ این شائبه رانتها و دخالت در عزل و نصبها و بسیاری اموری که در شرح وظایف عنصر نمایندگی در قانون اساسی نیست و معادل سازی آنها با رانت و زد و بند و عزل و نصب و هدایت مسائل است، یعنی بحث این است که برخی دنبال این هستند که یار غار و اصحاب ثروت باشند و خود را جایی نشان میدهد. علائمش دیده میشود. این خطرناک است. از همین ابتدا مردم باید بایستند و افراد امتحان پس داده و پاکدست را انتخاب کنند. رهایشان هم نکنند. به مجرد اینکهدیدند نمایندگانشان به مجلس رفته اند.خصوصا جریانات انقلابی و سیاسی و تشکیلاتی، او را رها نکنند.
از او گزارش و توضیح بخواهند و همانجا ابتدای کار اگر زاویه پیدا کند مراقبت کنند و کنترل کنند و بازخواست کنند. پس یک نظارت و فرآیند امر به معروف و نهی از منکر جریانی در بحث امت حزب الله و جریانات انقلابی باید در دنباله نمایندگانشان باشد . کاری که شورای ائتلاف نیروهای انقلاب بنا دارد انجام دهد. نه فقط اینکه چهار روز دیگر لیستی دهد و مردم هم انشالله امتحان کنند و اینها بروند و بعد هم تمام شد و رفت. مرتب فصلی و ماهیانه از آنها بخواهند و دوما کمکشان کنند. کار نمایندگی کاری نیست که افراد سوپرمن همه فن حریف مدعی همه چیز باشند و فرد در اقتصاد و سیاست خارجی و امنیت مدعی باشند. چون تصمیمی که در صحن مجلس گرفته میشود تصمیمی است که برآیند مسائل مختلف است. چند ساحتی و چند منظوره است. نمیتواند یک نفر علامه دهر در همه موضوعات باشد پس باید با مرکز پژوهشها و جریان هایی مشورت کنند که دلسوزند. در واقع به مجالس غیر رسمی از دلسوزان نیاز داریم. برخی اوقات میگویند اینهایی که داوطلب مجلس هستند، دهها نفر برای برخی از این لیستها کاندیدا هستند. در نهایت در شهری مانند تهران 30 نفر و در تبریز 6 نفر میخواهند و در بیش از 160 حوزه یک نفر هستند. بقیه باید چه کنند؟ آیا توانمند نیستند؟ توانمند هستند. در حوزه کوچکی که یک نماینده میخواهد و ده نفر شرکت کرده اند، بقیه چه کار کنند؟ باید اختلافاتشان را باهم کنار بگذارند و حول مسائل کشور و موضوعات تخصصی کشور و حول مسائل توسعه منطقه ای و محلی و کشور عزم و اراده کنند و به فردی که میرود کمک کنند. در واقع فرد نماینده و لیدر مجموعه باشد. در نتیجه یک جریان نخبگانی قوی در کشور شکل میگیرد و میجوشد و تصمیمات بهتر خواهد شد. به شرطی که خودخواهیها کنار گذاشته شود.
تعامل مجلس یازدهم با دولت آقای روحانی چطور خواهد بود ؟
چاره ای نداریم که حمایت کنیم. جز اینکه تا انتهایش دولتی که با دمکراسی آمده باید با دمکراسی برود و دوره اش را تمام کند هرچند که خود نخواهد و نتواند. باید کمکش کرد. اگر ناتوان هم باشد باید جلویش برد و تقویتش کرد. چون همه در یک کشتی هستیم. کل این مملکت در یک سرنوشت مشترک هستیم. اگر کسانی گوشه این کشتی را سوراخ کنند همه باهم غرق میشویم. آن هم در این وانفسای مسائل و انبوه مشکلات و تحریمها و دشمنی آشکار بیش از همیشه و تمرکز گرای دشمن روی مسائل اقتصاد و امنیت کشور. چاره ای نداریم. اما اینکه به این خاطره عده ای مسائل کشور را گروگان بگیرند، چون مجبوریم دوره اش تمام شود اینطور نیست. باید به نقطه ای برسیم که در عمل بشود کارامدی را بالا برد.