روزنامه شرق نوشت: از نوروز سال گذشته آنقدر خاطرات دلنشین از مجموعه «نون خ» به جای مانده بود که وقتی فقط یک هفته پس از پایان پخش مجموعه نوروزی «پایتخت 6»، دومین فصل از سریال «نون خ» بهعنوان سریال هر شب شبکه اول سیما روی آنتن رفت، این نگرانی به وجود آمد که تصمیم نسنجیده تلویزیون در پخش یک مجموعه قوممحور بلافاصله پس از اتمام پخش یک سریال قوممحور و مبتنی بر مناسبات محلی دیگر، با ایجاد دلزدگی در مخاطبان به دیدهنشدن و بهاصطلاح حیفشدن حاصل تلاش سعید آقاخانی و همکارانش بینجامد؛ البته از پیش از پخش این سریال اعلام شده بود که «نون خ 2» احتمالا بهعنوان مجموعه مناسبتی ماه رمضان در دستور پخش قرار خواهد گرفت که فاصله نزدیک میان پایان نوروز و آغاز ماه رمضان هم تا حدودی انتقادآمیز بود؛ چه برسد به اینکه فاصله زمانی میان پخش این دو مجموعه عملا فقط چند روز باشد.
اما آنچه در همان شب اول پخش «نون خ» به این دلواپسی پایان داد و حتی آن را به دست فراموشی سپرد، روایت باورپذیر، دلنشین و همدلانه و آکنده از طنز نابی بود که در تمام خطوط اصلی و مایههای داستانی فرعی کار تزریق شده بود. با وجود خاطرات نهچندان خوشایندی که نهفقط در محصولات داخلی حتی در مقیاسهای بینالمللی از ناکارآمد و نچسب درآمدن دنبالههای نمایشی داریم که غالبا همان خاطره خوب بهجامانده از فصل اول خود را هم در ذهنمان مخدوش میکنند (فصل دوم و ناموفق سریال «دردسرهای عظیم» یکی از بهترین و نزدیکترین مصادیق آن است)؛ اما با پخش همان قسمت افتتاحیه «نون خ 2» ثابت شد که پس از سریال دنبالهدار و درمجموع موفق «پایتخت»، میتوانیم به تولد و تداوم یک دنباله نمایشی موفق دیگر در تلویزیون امیدوار باشیم.
«نون خ 2» در شیوه طنزپردازی خود همان فرمولی را به کار گرفته که در سری نخست این مجموعه هم شاهدش بودهایم. فرمولی که در آن هر دو گونه کمدی کلامی و طنز موقعیت، با مهارتی تحسینآمیز در تاروپود یکدیگر تنیده شدهاند آنچنان که نه تیپسازیها و بهکارگیری دیالوگها و تکیهکلامهای طنزآمیز، بیش از اندازه به نظر میرسند و نه استفاده از موقعیتهای کمیک آنچنان است که خارج از دایره تعادل و نامتناسب به نظر برسد؛ حتی با وجود اینکه مجموعه یک دنباله نمایشی محسوب میشود و تکرار برخی از موقعیتها بنا به ماهیت دنبالهسازی و پایهگذاری درام فصل جدید بر مبنای پایههای دراماتیک شکلگرفته در فصل اول، اجتنابناپذیر به نظر میرسد؛ اما نتیجه همکاری امیر وفایی بهعنوان نویسنده و سعید آقاخانی در مقام کارگردان، آن هم تنها با گذشت یک سال فاصله از پخش سری اول مجموعه بهگونهای بود که انتقادی مبنی بر خلقنکردن موقعیتهای تازه و سوارشدن بر موج موفقیت فصل اول سریال به گوش نرسید (بهعنوان یک مصداق عینی به سریال «فوقلیسانسهها» اشاره میکنم که با وجود خلاقیت انکارناپذیر سروش صحت و تیم همکارش، درست بههمیندلیل یعنی ورود به فصل سوم بدون مقدمات و زمینهچینیهای لازم و اتکای صرف به موفقیتهای پیشین به یک ناکامی کامل انجامید).
«نون خ» چه در فصل اول و چه در همین فصل در حال پخش، علاوه بر امتیاز مهم و انکارناپذیر خروج دوربین از موقعیت تکراری پایتخت، بزرگراهها، آپارتمانها و حتی خانههای فقیرنشین پایینشهرش که از فرط تکرار نخنما و کماثر شدهاند، به واسطه روایت ماجرا در بطن مناطق کُردنشین که در سریالهای نمایشی، کمتر به جغرافیا و فرهنگ و رسوم آن پرداخته شده است نیز اثری تحسینآمیز و قابل اعتنا به نظر میرسد. حالا بعد از معرفی فرهنگ و اتمسفر دلنشین استان مازندران در مجموعه «پایتخت»، یک دنباله دیگر هم در فراگیرترین رسانه نمایشی کشور داریم که بخش دیگری از ایران دوستداشتنی را به تصویر میکشد.
به جز نقشآفرینی نبوغآمیز خود آقاخانی در نقش دشوار و تیپ/ شخصیت «نورالدین خانزاده» که در کنار نقشهای کمیک ماندگار دیگری مانند «مسعود شصتچی/ مهران مدیری» در دنباله نمایشی «مرد هزار چهره و مرد دو هزار چهره» و زوج «نقی/ ارسطو» با بازی درخشان محسن تنابنده و احمد مهرانفر به باشگاه نقشهای کمدی ماندگار تلویزیونی پیوسته است، میتوان به چندین و چند نقش دیگر هم اشاره کرد که به واسطه نگارش درست و نقشآفرینیهای خوبشان، به خاطرات خوش بینندگان تلویزیونی اضافه شدهاند. نقش عمو کیوان (با بازی دیدنی سیروس میمنت) که با حضور در این سریال جنبه دیگری از تواناییهایش را به نمایش گذاشته، نقشهای عمو کاووس و ادریس (که اسم بازیگران محلیاش را نمیدانم) و البته نقش خلیل (با نقشآفرینی درخشان حمیدرضا آذرنگ) ازجمله این نقشهای خوب و خاطرهانگیز هستند.
سخن آخر اینکه 26 سال پیش از اینکه اولینبار سعید آقاخانی را بهعنوان بازیگر مجموعه طنز آیتمی «ساعت خوش» دیدیم و او در کنار نادر سلیمانی زوج دوستداشتنی «سعید و خاندایی» را تشکیل داده بودند، تصور اینکه دو دهه بعد او را در جایگاه یک بازیگر خلاق در هر دو عرصه طنز و جدی و یک مجموعهساز متفاوت و ارزشمند تلویزیونی ببینیم، چندان ساده نبود؛ ولی مرد طناز بیجاری که از نسل طناز «ساعت خوشیها» است، به این تصور دشوار لباس واقعیت پوشانید.