رسانههای زرد و فیکنیوزها روز به روز در فضای مجازی بیشتر میشوند؛ در توئیتر به یک شکل و در تلگرام به شکلی دیگر. هر کدام در راستای منافعی که دارند، به انتشار مطالبی میپردازند که الزاماً موثق نیست. البته که در این میان اخبار صحیحی را هم منتشر میکنند تا اعتماد دنبالکنندگان را جلب کنند و پس از این اتفاق، اقناع مخاطب سادهتر شده، تشخیص دوغ از دوشاب دشوار میشود و این همان هدفی است که فیکنیوزها دنبال میکنند.
به گزارش جهان نيوز اکثر این رسانههای غیررسمی، مجوز قانونی برای فعالیت ندارند و به همین دلیل، ابایی از دروغگویی، نفرتپراکنی و تشویش اذهان عمومی ندارند. آنها در فرهنگ و هنر هم به ویژه سینما ـ که گردش مالی چشمگیری نسبت به دیگر حوزههای فرهنگی و هنری دارد ـ فعال هستند و اثرات مخربی از خود به جا گذاشتهاند. این تأثیرات اکثراً زودگذر و در راستای تأمین منافع و شخصی است، اما گاهی در اختیار منافع حزبی قرار میگیرد، به نحوی که باید ریشه را در احزاب سیاسی و حتی حزب توده جستوجو کرد؛ درست مانند دیالوگ پایانی فیلم سینمایی «لباس شخصی»! اما راه مقابله با این رسانههای سینمایی غیررسمی و بعضاً مواجببگیر چیست؟
در میزگردی که با حضور آرش خوشخو سردبیر روزنامه هفت صبح و منتقد سینما، کیوان کثیریان منتقد سینما و مدیر روابط عمومی جشنواره جهانی فیلم فجر و امیررضا مافی مدرس دانشگاه و منتقد سینما برگزار کردیم، به بررسی نسبت سینما با اینترنت پرداختیم. بخشی از این میزگرد به آسیبشناسی صفحات اینستاگرامی و کانالهای تلگرامی سینمایی اختصاص داشت که در ادامه میآید.
* وقتی اینستاگرام و تلگرام در کشورمان رواج پیدا کرد، یک عده از روی علاقه به سینما یا فلان بازیگر و کارگردان آمدند صفحهها و کانالهایی را درست کردند و اخباری را از آنها منتشر ساختند. کمکم این صفحات و کانالها تغییر ماهیت دادند، آن آدمهایی که از سود عظیم سینما بهرهمند بودند، آمدند و هزینه کردند این کانالها و صفحات را در خدمت خودشان گرفتند، یا تبلیغ فیلمشان را بکنند یا له و علیه کسی پستی منتشر بکنند. برخی میگویند چطور وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از طریق سازمان سینمایی روی تک تک پلانهای یک فیلم نظر میدهد و ممیزی میکند، آیا نباید از طریق معاونت مطبوعاتی یا دیگر ابزارهای نظارتیاش روی رسانههای سینمایی یک نظارتی باشد؟ برخی دیگر معتقدند ایراد را باید در خود بدنه سینما جستوجو کرد که به این رسانهها بها میدهند. نظر شما چیست؟
خوشخو: من معمولاً آدم پذیرشگری هستم و برخلاف واقعیات نمیخواهم موضع بگیرم. آنها وجود دارند و جزء تبعات فرهنگ آنلاین هستند. اینکه چه کاری باید علیه آنها کرد نمیدانم چه باید کرد؟ اینکه وزارت ارشاد روی فیلمها نظارت دارد، به نظرم باید آن قسمت را کمرنگ کرد، چون شاید به برخی فیلمها ضربه بزند. فیلم مانند یک اکوسیستم است، در این اکوسیستم باکتری مفید و مضر وجود دارد، اگر ما بخواهیم از بیرون در این اکوسیستم دخالت کنیم، شاید تعادلش را به هم بزنیم.
کثیریان: این یعنی ما یک مقدار باید در خودمان هم تجدیدنظر بکنیم یعنی سایت رسمی، صفحه رسمی، روزنامه رسمی دیگر مانند چند سال پیش معنای ندارد. اصل اطلاعات است. الان خبرگزاری فارس مجبور شده کانال تلگرامی داشته باشد، برای اینکه خبرگزاری به تنهایی جواب نمیدهد. همه کانال دارند، در فضای مجازی هستند، چون هر چه هست در فضای مجازی است وگرنه کمتر کسی مستقیم وارد سایت و خبرگزاری میشود. همه چیز تغییر کرده و این بستگی دارد ما آن را چقدر جدی میگیریم.
انتشار مانند زدن یک دکمۀ بمب است ولی منتشرکننده مسئولیتی احساس نمیکند. حتی اگر چیزی که منتشر میکند دروغ باشد، برای او مهم نیست! اصلاً یکسری دروغ منتشر میکنند که بچرخد و فالوورهای آنها اضافه شود
البته که فضای مجازی آسیبهایی دارد، صفحات و کانالهای زرد سینمایی هم جزء آسیبهاست ولی یکسری آدم دنبالکننده آنها هستند که طرف قیمت پیدا میکند. بنابراین بستگی دارد این آدمها چقدر دنبال شوند و چقدر جدی گرفته شوند و چقدر به رسمیت شناخته شوند؟ وگرنه مسأله این است که هر نفر میتواند یک کانال داشته باشد و یک رسانه باشد، یعنی شما یک خبرگزاری هستید و او هم از نظر خودش یک خبرگزاری است و هر چیزی که دلش بخواهد در صفحهاش مینویسد و منتشر میکند. یک زمانی منتشر کردن مجوز میخواست یعنی شما الان نمیتوانید روزنامه منتشر کنید، چون هزینهبر است و بخواهید منتشر کنید باید مجوز آن را بگیرید، انتشار مانند زدن یک دکمۀ بمب است ولی طرف مسئولیتی احساس نمیکند و چون کار خبر نکرده است و برای او مهم نیست، حتی اگر چیزی که منتشر میکند دروغ باشد، برای او مهم نیست، اصلاً یکسری دروغ منتشر میکنند که بچرخد و فالوورهای آنها اضافه شود.
سینماگران میگویند این طرف چقدر فالوور دارد؟ در حالی که گردانندگان این کانالها و صفحات کار خبر نکردهاند و همه خلاقیتشان در سلبریتیبازی و تخریب این و آن است، اما کلی درآمد دارند و اگر سینماگران به آنها پول ندهند، تخریب و قربانی میشوند. اینها جزء آسیبهاست اما ما چقدر آنها را جدی میگیریم؟ متهم پرونده از داخل زندان نامه مینویسد، همکارانش با رسانههای رسمی تماس میگیرند برای درج نامه، اما کسی منعکس نمیکند. نتیجه چه میشود؟ این رسانههای غیررسمی نامه را منتشر میکنند و قیمت پیدا میکنند و کلی هم پول به دست میآورند!
* نکته عجیب این است که در آن نامه، اسم برخی فیلمهای پربیننده مانند «ابد و یک روز»، «مغزهای کوچک زنگزده» و «شبی که ماه کامل شد» مطرح میشود و بعد از آن میبینم برخی از این کانالهای زرد، به صورت گزینشی شروع به زدن این فیلمها یا تهیهکننده آنها میکنند. در حالی که مابقی حرفهای این متهم اقتصادی مورد وثوق نبوده است، اما همین یک حرف او میشود سند رسمی!
کثیریان: الان در سینما اینطوری شده است که وقتی یک پروژهای میخواهد یک پروژه دیگر را بزند، واسطهاش همین رسانهها هستند، یک پولی میگیرند تا آن پروژه را بزنند یا خبرهای آن را لو بدهند. متأسفانه برخی سینماگرها اینها را جدی میگیرند.
مافی: فالورالیسم معلول همین دوران است؛ یعنی وقتی قرائت غیررسمی نسبت به قرائت رسمی اولویت پیدا میکند. قرائت رسمی قرائت نزدیک به قدرت است، یعنی پشت سر هر رسانهای یک قدرتی ـ اعم از اقتصادی، سیاسی یا فکری ـ وجود دارد که آن را تامین مالی میکند، وقتی همۀ رسانهها قرائت رسمی پیدا میکنند ایدئولوژیک میشوند، در دورانی که همه از ایدئولوژی فراری هستند، قرائتهای غیررسمی بیشتر طرفدار پیدا میکند. از طرفی کسانی که واجد قرائت رسمی هستند و خبر رسمی را منتشر میکنند، اخلاق و یکسری مناسبات را باید رعایت کنند. کسانی که نمیخواهند به این مناسبات تن بدهند، سراغ حرفهای غیررسمی میروند.
بحث دیگر این است که در یک دورهای رسانهها از بالا به پایین بر مردم حاکمیت داشتند و از بالا به پایین حرف میزدند، هر خبری میشد میگفتند تلویزیون گفته! اما الان هر چیزی میشود میگویند تلویزیون دروغ میگوید! چون رسانه غیررسمی بر رسانه رسمی اولویت دارد. در دنیای هایپر رئالیتی (ابَر واقعیت) تلویزیون هر طور جهان را میساخت جهان همان بود اما امروز دیگر چنین قدرتی وجود ندارد که من به آن میگویم دوران واقعیت متورم.
اخلاق حرفهای تمام شده است و ما اساساً پروتکلی نداریم، در این فضا حرف غیررسمی زرد رونق میگیرد
امروز هر آدمی، هم متاثر از رسانه است و هم در رسانه موثر است، یعنی من و آقای کثیریان و آقای خوشخو، همه یک ابزاری داریم که میتوانیم متاثر باشیم، خبرها را در اینستاگرام و تلگرام میبینیم و همان لحظه هم میتوانیم واکنش نشان بدهیم و خودمان تاثیر بگذاریم. این پلورالیسم ایجاد میکند یعنی کثرت عجیبی ایجاد میکند. حالا در این کثرت به واسطۀ اینکه ذائقه بر خبر زرد است، حرف غیررسمی زرد رونق میگیرد. اخلاق حرفهای تمام شده است و ما اساساً پروتکلی نداریم، به خاطر اینکه گروههای مرجع دیگر تعریف سابق خود را ندارند. اخلاق حرفهای، قرائت رسمی، خبرگزاری رسمی، اینها در پلورایسم امروز بیمعنی است؛ به خاطر اینکه همۀ آدمها سوبژکتیوی دارند و هر کسی از ظن خودش دارد با آن سوبژکتیو (امر درونی) جهان را توضیح میدهد. رسانه این نقش دارد.
مثلاً شرکتهای تبلیغاتی الان میروند اینفلوئنسر اینستاگرانی پیدا میکنند و به آنها سفارش تبلیغ میدهند. در عین حال، من و شما دربارۀ داغترین موضوع در تلویزیون صحبت کنیم، چند نفر میبینند؟ مگر اینکه من وسط برنامه زمین بخورم و به من بخندند یا اینکه وسط برنامه یک حرف تندی بزنم، آن تکه هم باید وارد فضای مجازی شود تا دیده شود.
فضایی که راست و ناراست در آن آمیخته شده و اخلاق حذف شده است. اگر دروغی در آن منتشر شود، حتی اگر شما سند و مدرک هم ارائه دهید، باز آن دروغ است که مشتری دارد نه حرف راست و مستند شما!
در این فضا، چهرههای حاشیهساز برندهاند؛ درست است که نظام کشکولیِ بیمبنای بدون متدلوژی دارند، اما او دارد میبَرد، او لشکر و فرقه دارد و این اقتضای فضای جدید است! فضایی که راست و ناراست در آن آمیخته شده و اخلاق حذف شده است. فضایی که اگر دروغی در آن منتشر شود، حتی اگر شما سند و مدرک هم ارائه دهید، باز آن دروغ است که مشتری دارد نه حرف راست و مستند شما!رسانههای زرد و فیکنیوزها روز به روز در فضای مجازی بیشتر میشوند؛ در توئیتر به یک شکل و در تلگرام به شکلی دیگر. هر کدام در راستای منافعی که دارند، به انتشار مطالبی میپردازند که الزاماً موثق نیست. البته که در این میان اخبار صحیحی را هم منتشر میکنند تا اعتماد دنبالکنندگان را جلب کنند و پس از این اتفاق، اقناع مخاطب سادهتر شده، تشخیص دوغ از دوشاب دشوار میشود و این همان هدفی است که فیکنیوزها دنبال میکنند.
اکثر این رسانههای غیررسمی، مجوز قانونی برای فعالیت ندارند و به همین دلیل، ابایی از دروغگویی، نفرتپراکنی و تشویش اذهان عمومی ندارند. آنها در فرهنگ و هنر هم به ویژه سینما ـ که گردش مالی چشمگیری نسبت به دیگر حوزههای فرهنگی و هنری دارد ـ فعال هستند و اثرات مخربی از خود به جا گذاشتهاند. این تأثیرات اکثراً زودگذر و در راستای تأمین منافع و شخصی است، اما گاهی در اختیار منافع حزبی قرار میگیرد، به نحوی که باید ریشه را در احزاب سیاسی و حتی حزب توده جستوجو کرد؛ درست مانند دیالوگ پایانی فیلم سینمایی «لباس شخصی»! اما راه مقابله با این رسانههای سینمایی غیررسمی و بعضاً مواجببگیر چیست؟
در میزگردی که با حضور آرش خوشخو سردبیر روزنامه هفت صبح و منتقد سینما، کیوان کثیریان منتقد سینما و مدیر روابط عمومی جشنواره جهانی فیلم فجر و امیررضا مافی مدرس دانشگاه و منتقد سینما برگزار کردیم، به بررسی نسبت سینما با اینترنت پرداختیم. بخشی از این میزگرد به آسیبشناسی صفحات اینستاگرامی و کانالهای تلگرامی سینمایی اختصاص داشت که در ادامه میآید.
* وقتی اینستاگرام و تلگرام در کشورمان رواج پیدا کرد، یک عده از روی علاقه به سینما یا فلان بازیگر و کارگردان آمدند صفحهها و کانالهایی را درست کردند و اخباری را از آنها منتشر ساختند. کمکم این صفحات و کانالها تغییر ماهیت دادند، آن آدمهایی که از سود عظیم سینما بهرهمند بودند، آمدند و هزینه کردند این کانالها و صفحات را در خدمت خودشان گرفتند، یا تبلیغ فیلمشان را بکنند یا له و علیه کسی پستی منتشر بکنند. برخی میگویند چطور وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از طریق سازمان سینمایی روی تک تک پلانهای یک فیلم نظر میدهد و ممیزی میکند، آیا نباید از طریق معاونت مطبوعاتی یا دیگر ابزارهای نظارتیاش روی رسانههای سینمایی یک نظارتی باشد؟ برخی دیگر معتقدند ایراد را باید در خود بدنه سینما جستوجو کرد که به این رسانهها بها میدهند. نظر شما چیست؟
خوشخو: من معمولاً آدم پذیرشگری هستم و برخلاف واقعیات نمیخواهم موضع بگیرم. آنها وجود دارند و جزء تبعات فرهنگ آنلاین هستند. اینکه چه کاری باید علیه آنها کرد نمیدانم چه باید کرد؟ اینکه وزارت ارشاد روی فیلمها نظارت دارد، به نظرم باید آن قسمت را کمرنگ کرد، چون شاید به برخی فیلمها ضربه بزند. فیلم مانند یک اکوسیستم است، در این اکوسیستم باکتری مفید و مضر وجود دارد، اگر ما بخواهیم از بیرون در این اکوسیستم دخالت کنیم، شاید تعادلش را به هم بزنیم.
کثیریان: این یعنی ما یک مقدار باید در خودمان هم تجدیدنظر بکنیم یعنی سایت رسمی، صفحه رسمی، روزنامه رسمی دیگر مانند چند سال پیش معنای ندارد. اصل اطلاعات است. الان خبرگزاری فارس مجبور شده کانال تلگرامی داشته باشد، برای اینکه خبرگزاری به تنهایی جواب نمیدهد. همه کانال دارند، در فضای مجازی هستند، چون هر چه هست در فضای مجازی است وگرنه کمتر کسی مستقیم وارد سایت و خبرگزاری میشود. همه چیز تغییر کرده و این بستگی دارد ما آن را چقدر جدی میگیریم.
انتشار مانند زدن یک دکمۀ بمب است ولی منتشرکننده مسئولیتی احساس نمیکند. حتی اگر چیزی که منتشر میکند دروغ باشد، برای او مهم نیست! اصلاً یکسری دروغ منتشر میکنند که بچرخد و فالوورهای آنها اضافه شود
البته که فضای مجازی آسیبهایی دارد، صفحات و کانالهای زرد سینمایی هم جزء آسیبهاست ولی یکسری آدم دنبالکننده آنها هستند که طرف قیمت پیدا میکند. بنابراین بستگی دارد این آدمها چقدر دنبال شوند و چقدر جدی گرفته شوند و چقدر به رسمیت شناخته شوند؟ وگرنه مسأله این است که هر نفر میتواند یک کانال داشته باشد و یک رسانه باشد، یعنی شما یک خبرگزاری هستید و او هم از نظر خودش یک خبرگزاری است و هر چیزی که دلش بخواهد در صفحهاش مینویسد و منتشر میکند. یک زمانی منتشر کردن مجوز میخواست یعنی شما الان نمیتوانید روزنامه منتشر کنید، چون هزینهبر است و بخواهید منتشر کنید باید مجوز آن را بگیرید، انتشار مانند زدن یک دکمۀ بمب است ولی طرف مسئولیتی احساس نمیکند و چون کار خبر نکرده است و برای او مهم نیست، حتی اگر چیزی که منتشر میکند دروغ باشد، برای او مهم نیست، اصلاً یکسری دروغ منتشر میکنند که بچرخد و فالوورهای آنها اضافه شود.
سینماگران میگویند این طرف چقدر فالوور دارد؟ در حالی که گردانندگان این کانالها و صفحات کار خبر نکردهاند و همه خلاقیتشان در سلبریتیبازی و تخریب این و آن است، اما کلی درآمد دارند و اگر سینماگران به آنها پول ندهند، تخریب و قربانی میشوند. اینها جزء آسیبهاست اما ما چقدر آنها را جدی میگیریم؟ متهم پرونده از داخل زندان نامه مینویسد، همکارانش با رسانههای رسمی تماس میگیرند برای درج نامه، اما کسی منعکس نمیکند. نتیجه چه میشود؟ این رسانههای غیررسمی نامه را منتشر میکنند و قیمت پیدا میکنند و کلی هم پول به دست میآورند!
* نکته عجیب این است که در آن نامه، اسم برخی فیلمهای پربیننده مانند «ابد و یک روز»، «مغزهای کوچک زنگزده» و «شبی که ماه کامل شد» مطرح میشود و بعد از آن میبینم برخی از این کانالهای زرد، به صورت گزینشی شروع به زدن این فیلمها یا تهیهکننده آنها میکنند. در حالی که مابقی حرفهای این متهم اقتصادی مورد وثوق نبوده است، اما همین یک حرف او میشود سند رسمی!
کثیریان: الان در سینما اینطوری شده است که وقتی یک پروژهای میخواهد یک پروژه دیگر را بزند، واسطهاش همین رسانهها هستند، یک پولی میگیرند تا آن پروژه را بزنند یا خبرهای آن را لو بدهند. متأسفانه برخی سینماگرها اینها را جدی میگیرند.
مافی: فالورالیسم معلول همین دوران است؛ یعنی وقتی قرائت غیررسمی نسبت به قرائت رسمی اولویت پیدا میکند. قرائت رسمی قرائت نزدیک به قدرت است، یعنی پشت سر هر رسانهای یک قدرتی ـ اعم از اقتصادی، سیاسی یا فکری ـ وجود دارد که آن را تامین مالی میکند، وقتی همۀ رسانهها قرائت رسمی پیدا میکنند ایدئولوژیک میشوند، در دورانی که همه از ایدئولوژی فراری هستند، قرائتهای غیررسمی بیشتر طرفدار پیدا میکند. از طرفی کسانی که واجد قرائت رسمی هستند و خبر رسمی را منتشر میکنند، اخلاق و یکسری مناسبات را باید رعایت کنند. کسانی که نمیخواهند به این مناسبات تن بدهند، سراغ حرفهای غیررسمی میروند.
بحث دیگر این است که در یک دورهای رسانهها از بالا به پایین بر مردم حاکمیت داشتند و از بالا به پایین حرف میزدند، هر خبری میشد میگفتند تلویزیون گفته! اما الان هر چیزی میشود میگویند تلویزیون دروغ میگوید! چون رسانه غیررسمی بر رسانه رسمی اولویت دارد. در دنیای هایپر رئالیتی (ابَر واقعیت) تلویزیون هر طور جهان را میساخت جهان همان بود اما امروز دیگر چنین قدرتی وجود ندارد که من به آن میگویم دوران واقعیت متورم.
اخلاق حرفهای تمام شده است و ما اساساً پروتکلی نداریم، در این فضا حرف غیررسمی زرد رونق میگیرد
امروز هر آدمی، هم متاثر از رسانه است و هم در رسانه موثر است، یعنی من و آقای کثیریان و آقای خوشخو، همه یک ابزاری داریم که میتوانیم متاثر باشیم، خبرها را در اینستاگرام و تلگرام میبینیم و همان لحظه هم میتوانیم واکنش نشان بدهیم و خودمان تاثیر بگذاریم. این پلورالیسم ایجاد میکند یعنی کثرت عجیبی ایجاد میکند. حالا در این کثرت به واسطۀ اینکه ذائقه بر خبر زرد است، حرف غیررسمی زرد رونق میگیرد. اخلاق حرفهای تمام شده است و ما اساساً پروتکلی نداریم، به خاطر اینکه گروههای مرجع دیگر تعریف سابق خود را ندارند. اخلاق حرفهای، قرائت رسمی، خبرگزاری رسمی، اینها در پلورایسم امروز بیمعنی است؛ به خاطر اینکه همۀ آدمها سوبژکتیوی دارند و هر کسی از ظن خودش دارد با آن سوبژکتیو (امر درونی) جهان را توضیح میدهد. رسانه این نقش دارد.
مثلاً شرکتهای تبلیغاتی الان میروند اینفلوئنسر اینستاگرانی پیدا میکنند و به آنها سفارش تبلیغ میدهند. در عین حال، من و شما دربارۀ داغترین موضوع در تلویزیون صحبت کنیم، چند نفر میبینند؟ مگر اینکه من وسط برنامه زمین بخورم و به من بخندند یا اینکه وسط برنامه یک حرف تندی بزنم، آن تکه هم باید وارد فضای مجازی شود تا دیده شود.
فضایی که راست و ناراست در آن آمیخته شده و اخلاق حذف شده است. اگر دروغی در آن منتشر شود، حتی اگر شما سند و مدرک هم ارائه دهید، باز آن دروغ است که مشتری دارد نه حرف راست و مستند شما!
در این فضا، چهرههای حاشیهساز برندهاند؛ درست است که نظام کشکولیِ بیمبنای بدون متدلوژی دارند، اما او دارد میبَرد، او لشکر و فرقه دارد و این اقتضای فضای جدید است! فضایی که راست و ناراست در آن آمیخته شده و اخلاق حذف شده است. فضایی که اگر دروغی در آن منتشر شود، حتی اگر شما سند و مدرک هم ارائه دهید، باز آن دروغ است که مشتری دارد نه حرف راست و مستند شما!