۴۹ سالگی هم برایش مثل تمام ۴۹ بهار و تابستان و پاییز و زمستان دیگری که از سر گذرانده زیباست، چون حالا خوب میداند هر سن و سالی زیباییهای خاص خودش را دارد. میداند آدمیزاد اشتباه میکند، از اشتباههایش درس میگیرد و دوباره راه میافتد در مسیر تا روزهای تازه و اتفاقات جدید را تجربه کند. اینها را پرستو گلستانی میگوید، بازیگری که تجربه سالها فعالیت در عرصه تئاتر، سینما و تلویزیون را دارد و چهره شناخته شدهای است؛ چهرهای که البته حالا در کم کاری تصویریاش مشغول تدریس است و تلاش میکند نسل تازه بازیگران هم بتواند بدرخشد و روزهای خوبی را تجربه کند. امروز روز تولد این بازیگر است، با او حرف زدیم درباره نقشهای ماندگار، تجربه چند دهه بازیگری و زندگی به مفهوم واقعیاش، زندگیای که برای گلستانی ارزشش بیش از هر چیز به انسانیت و تجربه لحظههای عمیق انسانی است.
در ۴۹ سالگی چه حس و حالی دارید؟ در میانسالی هستید، اما کمتر نشان میدهید...
شما که لطف دارید. انسان در هر دوره و دههای از زندگی تجربیاتی میآموزد که در دهههای بعد همین تجربیات به بهتر زیستناش کمک میکند. خب، دهه ۴۰ برای من پربارتر از دهههای دیگر بود. با اینکه نزدیک شدن به ۵۰ سالگی به خودی خود شاید چندان خوشایند نباشد، اما اگر انسان به این فکر کند که در هر دههای از زندگی میتواند از جذابیتهای همان دهه لذت ببرد، قطعا حس و حال بهتری پیدا میکند.
زندگیتان در این سالها چطورگذشت؟
هر انسانی تصمیمات درست و غلط زیادی میگیرد تا به میانسالی برسد و من هم از این قاعده مستثنا نبودم. اشتباهات زیادی داشتم، اما کوشیدم به مرور خطاها را تکرار نکنم، به داشتههایم بیافزایم و تمام تلاشم را بکنم که انسان باشم. از نظر من انسانیت بزرگترین موهبتی است که خداوند به انسانها داده. همیشه سعی کردم تا جایی که میتوانم اخلاق خوبی داشته باشم، به جهان مهر بورزم و سلامت روحی و جسمی خودم و جامعهام را حفظ کنم. حالا چقدر در این راه موفق بودهام را نمیدانم.
فعالیت هنری شما چه زمانی آغاز شد، از چه سنی و چگونه؟
من از ۱۵ سالگی کار کردم. مدرسه هنر و ادبیات صدا و سیما میرفتم و آنجا شاگرد استادانی مانند رویا تیموریان، رویا افشار و مرضیه برومند بودم که همیشه مدیونشان هستم. در آنجا خانم برومند، من را برای بازی در سریال «عقیق» (۱۳۶۸) معرفی کردند. ضمن اینکه در آن زمان برای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان هم تئاتر کار میکردم؛ بنابراین من کارم را با تئاتر و تلویزیون آغاز کردم، نه سینما و به همین خاطر معمولا خودم را بیشتر تئاتری میدانم تا سینمایی.
در سینما هم کارتان را با «مجنون» به کارگردانی رسول ملاقلی پور آغاز کردید. این شروع مهم چه تاثیری بر ادامه کارتان گذاشت؟
خب، رسول ملاقلی پور انسان کمی نبودند و در زمان بازی در فیلم ایشان ۱۹ سال بیشتر نداشتم. با ایشان و هنرمندان بزرگ آن فیلم، کار کردن افتخاری بود که در آن سن نصیب من شد و تجربیاتی کسب کردم که قطعا در ادامه راهم موثر افتاد.
شما نسبتی هم با زنده یاد مهدی اخوان ثالث دارید، آنطور که شنیدهایم ایشان دایی شما بودهاند. چه تاثیری از روحیه خاص و شاعرانه ایشان گرفتهاید؟
مهدی اخوان ثالت دایی مادر من هستند که همه جا گفته میشود ایشان دایی خودم هستند. البته واقعا فرقی هم ندارد و ایشان از نظرم دایی خودم هستند، مسلما احساس خوشایندی از این بابت دارم و همیشه به آن مفتخرم.
پس در مجموع برآمده از یک خانواده فرهنگی- هنری هستید.
بله، نه تنها مهدی اخوان ثالث، بلکه کلیت خانواده من اهل هنر و فرهنگ بودند و از آنجا که خانواده برای هر شخصی نقشی اساسی و تعیینکننده دارد، من هم قسمت اعظمی از شکلگیری شخصیتم را مدیون خانوادهام هستم. مادرم بسیار اهل شعر و ادبیات و سینما بودند و کلا من از بچگی با فیلمهای خوب کانون بزرگ شدم. اتمسفری که در خانواده من حاکم بود باعث شکلگیری من شد؛
و شاید به دلیل اهمیت این رده سنی باشد که الان اجرای نمایش برای کودکان برایتان جذاب است؟
بله. پایاننامه تحصیلیام مربوط به آموزش بازیگری برای کودکان و نوجوانان بود. شاید اگر به رسالت فرهنگسازی تئاتر قائل باشیم، این رسالت و انجامش درکار کودک بیشتر اثرگذار است. کودکان دوستداشتنی هستند. بچهها بعد از پنج شش سالگی نیاز به یادگیری دارند و تئاتر کودک وسیلهای است برای زندگی بهتر کودکان. به بچهها علاقه زیادی دارم و وظیفهام میدانم برای بچهها کار کنم.
شما در دهه ۷۰ جزو بازیگران فعال بودید. تا جایی که مردم شما را در بسیاری از آثار تلویزیونی میدیدند و هنوز هم در خاطرات تصویریشان از آن دوره سهمی عمده دارید، چه شد که فعالیتهای تصویری تان را کمتر کردید؟
من این واژه کمرنگ شدن را نمیتوانم بپذیرم. ببینید، در دهه ۷۰، دهه ۲۰ زندگیام را میگذراندم و مسلما برای آن سن و سال نقشهای بهتر و بیشتری وجود دارد. ضمن اینکه فضای فیلمها و سریالها در آن دوره نسبت به الان زمین تا آسمان فرق داشت و نه تنها آن زمان، بلکه الان و همیشه سعی میکنم در کارهای بیکیفیت و ضعیف کار نکنم. الان تئاتر کار میکنم و بیشتر از ده پانزده سال است مدرس بازیگری هستم.
سایه باندبازیهای سینمایی بر فضای زندگی حرفهای و شخصی شما چقدر تاثیرگذار بوده؟
البته این یک بحث مفصل است و معتقدم باندبازی به عنوان جنبه منفی وجود ندارد، اما یکسری قوانینی بر این حوزه حاکم است که در آن فقط بعضی از آدمها دیده میشوند و کار میکنند! در چنین حالتی اگر بخواهیم آسیبشناسی کنیم میبینیم سینما در دهه ۶۰ و ۷۰ تا این اندازه وابسته به گیشه و فروش نبود. اما صحنه تئاتر با هیچکس شوخی ندارد و جایی است که یک بازیگر باید بازیگر باشد که بتواند در آن نقشآفرینی کند.
با توجه به گسترش کرونا و تعطیلی کلاسهای حضوری، آموزش آنلاین و مجازی بازیگری دارید؟
به نوعی بله. چون معتقدم انسانها میتوانند خودشان را با شرایط منطبق کنند و هیچ چیز نباید مانع کار و پیشرفت شود. الان با شاگردانم تصویری در تماس هستم، اما به شکل جدی در آینده نزدیک حتما آن را دوباره از سر خواهم گرفت.
نقش مطلوب شما، چیزی که دوست دارید روزی به شما پیشنهاد شود، چیست؟
راستش نقشهای زیای بوده که دوست داشتم بازی کنم. نمایشنامههای زیادی خواندهام و دوست داشتم در نقش یکی از آن شخصیتها بازی کنم که نشده.
هر فرد تعریفی از خود دارد. شما اگر بخواهید از نگاه خود، پرستو گلستانی را تعریف کنید چه میگویید؟
البته که دیگران باید من را تعریف کنند، اما همانطور که گفتم همیشه سعی کردهام انسان باشم.
در ۴۹ سالگی به آرزوهایی که در زندگی و بازیگری داشته اید، رسیدهاید؟
بله، به خیلی از آنها رسیدهام و این مسیر کماکان ادامه دارد. در بازیگری همیشه باید تلاش و مطالعه کرد و به روز بود؛ چرا که بازیگر هیچوقت متوقف نمیشود.
خاطرهای از دایی مهدی
کودک بودیم و نوروز بود. مهدی اخوان ثالث برای من و برادرم یکسری کاست نمایشی از کارهای بیژن مفید گرفته بودند. این کاستها البته بعدها به صورت سیدی درآمد و در بازار منتشر شد، اما شیرینی آن هدیه که در عالم کودکی تماشایش یک دنیا ارزش داشت تا همیشه با من است.
منبع: روزنامه جام جم