به گزارش صراط به نقل از تهران امروز : درست یکسال از وقوع قیام مردمی تونس علیه حکومت دیکتاتوری «زین العابدین بن علی» می گذرد. قیامی که نه تنها منجر به فرار و پایان 24 سال زمامداری رئیس جمهور «خود مادام العمر خوانده» تونس شد بلکه سرآغاز و الگویی برای به زیر کشیده شدن دیکتاتوریهای دیرپای دیگر در منطقه از کرانه های دریای مدیترانه و دریای سرخ تا سواحل دریای عرب و خلیج فارس شد.
موج اول: تسری الگوی قیام خیابانی قیام ژانویه تونس در فاصله کوتاهی الهام بخش قیام فوریه در سرزمین فراعنه و رشادتهای جوانان مصری در میدان التحریر گشت و استعفای اجباری و سپس محاکمه «حسنی مبارک» را در پی داشت. سرهنگ «معمر قذافی» هم که چهار دهه به شیوه های مختلف استیلای بی چون و چرایش را بر لیبیایی ها تحمیل کرده بود هم نتوانست با هیچ حربه ای از جمله زور و به کام مرگ فرستادن حدود 50 هزار نفر معترض خیابانی به زمامداریاش ادامه دهد و او نیز نه تنها سقوط و فرار کرد بلکه سرانجام به سرنوشت تلخ تری از دو سلف تونسی و مصری اش دچار شد و خود اینبار طعمه مرگ انقلابیون خشمگین قرار گرفت.
«علی عبدالله صالح» نیز در سی و سومین سالگرد حکومتش بر کشور فقیر و بحران زده یمن با موج بیداری اسلامی الهام گرفته از تحولات خاورمیانه مواجه شد و هرچند با ترفندها و پیمان شکنی های متعدد هنوز در ساختار قدرت کشورش باقی مانده است اما در کارزار نفسگیر مبارزه با مردم یکبار تا آستانه کشته شدن پیش رفت و دیگر بار هم مجبور به واگذاری بخش عمده ای از قدرتش به مخالفین شد تا اینک در به در به دنبال یافتن کشوری جهت سپری کردن تبعیدی خود خواسته تا آخر عمرش باشد امر و خواسته ای که تا کنون حتی از سوی متحدین پیشینش از جمله آمریکا نیز مورد اجابت قرار نگرفته است.هرچند در سایه تحولات بیداری اسلامی که سرچشمه آنها تونس بوده تنها چهار دیکتاتور عرب سقوط کرده اند اما این به معنای عدم تسری پذیری دیگر کشورهای منطقه نبوده است چراکه همزمان با آغاز موج اعتراضات مردمی در لیبی و یمن، شاهد آن بوده ایم که از آن زمان تا کنون اعتراضات خیابانی مردم بحرین در منامه و دیگر نقاط جزیره بحرین، خواب آرام از چشمان خاندان آل خلیفه را ربوده است به نحوی که برای تداوم بقای خود دست به دامن یاری جستن از دیگر دیکتاتوران عرب منطقه و نیروهای نظامی و امنیتیشان شده اند. یا در اردن این اعتراضات منجر به دستپاچگی شاه این کشور و تغییر کابینه های دولت شده که این اقدامات نیز نتوانسته است رضایت مردمی را بهدست آورد.
در مراکش پادشاه را به دادن بخش قابل توجهی از اختیاراتش به پارلمان منتخب وا داشته است. در الجزایر باعث صدور اعلامیه عدم دخالت مجدد ارتش در سیاست و انتخابات پارلمانی پیش رو شده است. در عربستان سعودی سبب ساز قیام متداوم اقلیت تحت ستم شیعه در برابر ستم حکومت آل سعود شده است و ... . موج دوم: تسری الگوی انتخابات دموکراتیک اما اگر مجموعه اقدامات و تحولاتی که در تونس بهوقوع پیوسته و همچنان در حال انجام است را در کنار هم قرار دهیم در خواهیم یافت که قیام خیابانی مردم این کشور تنها گام و مرحله اول از مجموعه اقدامات انقلابيون بوده است گامي كه باعث موج آفريني در كل منطقه شده ، حال با بررسي تحولات تونس پس از فرار بن علي، میتوان گامهاي دیگری را در تحولات جاری این کشور که همچنان توان موج آفريني منطقه اي و الگو شدن براي خاورميانه و شمال آفريقا را دارا هستند مشاهده كرد. گذار عقلاني و پرهيز از هيجانات معمول انقلابي از طريق برگزاري يك انتخابات آزاد، فراگير و در سطح استانداردهاي بين المللي كه مورد تاييد ناظران خارجي نيز قرار گرفته از جمله اقدامات و الگوهاي تونس پس از وقوع انقلاب است. حتي كيفيت آراي مردم به احزاب مختلف نيز در اين گام كاملاً بر ساير كشورهاي پيراموني و تاثيرپذير از جمله مراكش و مصر نيز اثر گذاشته است. بر اين اساس اين كشورها مانند تونسي ها به برگزاري يك انتخابات آزاد مبادرت ورزيدند كه نكته جالب آن شباهت نتايج در هر سه كشور است بدين ترتيب كه نهايتاً اين گروههاي ميانه روي اسلامگرا بوده اند توانسته اند خود را همسوتر با خواست مردم نشان داده و لذا اكثريت كرسيهاي پارلماني را از آن خود كنند. بسياري بر اين عقيده اند كه پيروزي اسلامگراها در انتخاباتهاي مختلف شمال آفريقا بيانگر تثبيت جايگاه اينان در موج دوم تحولات موسوم به بيداري اسلامي در منطقه است.
موج سوم: تسری الگوی نهادگرایی و قانون سازی اما سومين گام قابل پيش بيني در تحولات جاري تونس كه همچنان توان موج آفريني در منطقه را خواهد داشت به اقدامات نمايندگان منتخب در مجلس و رهبران انقلاب باز مي گردد. اقداماتي كه از يكسو تلاشي براي دموكراتيزاسيون ساختار سياسي و حفاظت از نهال آزادي قلمداد مي شود و از سوي ديگر كوششي در جهت تطبيق هرچه بيشتر اين قوانين با شرايط بومي و بخصوص با قوانين اسلامي خواهد بود. مداراي توام با همكاري (قابل توجه و تحسين برانگيز) گروههاي مختلف تونسي اعم از اسلامگرا، ملي گرا و ليبرال با يكديگر و تلاش آنها براي برقراري يك نظام با ثبات و متعادل كه نماينده يك اسلام ميانه رو و هماهنگ با شرايط روز باشد با درجات مختلفي مي تواند به ديگر كشورهاي منطقه از جمله مصر، مراكش و ... سرايت پيدا كند. چشم انداز پیش رو به نظر مي رسد يكسال پس از وقوع قيام مردمي تونسي ها كه آغازگر تحولات گسترده اي كه بيداري اسلامي ناميده شد با توجه به اشتراكات گسترده كشورهاي خاورميانه و شمال آفريقا از منظر تاريخي، فرهنگي (مذهبي _ زباني و ...) و سياسي كه با هم دارند همچنان تونس پرچمدار تحولات منطقه خواهد بود و جهت گيريها و تصميمات رهبران آنها بخصوص راشد الغنوشي و حزب اسلامگراي النهضه همچنان ابعاد و اثراتي فراملي خواهد داشت.
نگاهي به اتفاقات يك سال اخير تونس
از قصر قرطاج تا پارلمان اسلامگرا
1 - اتفاقات به طور ناباورانهاي سريع پيش رفت به طوري كه حتي بدبينانهترين تحليلها نيز پيشبيني نميكرد كه تونس آنقدر مستعد تغييرات بنيادين باشد كه با خود سوزي يك جوان سبزي فروش به نام محمد بو عزيزي وارد فاز جديدي شود كه آتش آن حتي به كشورهاي جنوب حاشيه خليجفارس هم سرايت پيدا كند. باري اعتراضاتي كه بهدنبال خودسوزي بوعزيزي در مقابل شهرداري بو خضره صورت گرفت به پايتخت هم كشيده شد و نيروهاي امنيتي كه بن علي را به شدت ترسانده بودند، زمينه را براي خروج وي از تونس فراهم كردند.البته زماني كه وي در 14 ژانويه به فرودگاه ميرفت، انتظار داشت تا دوباره از جده بازگردد ولي به توصيه همان نيروهاي امنيتي و سياسي ماندن در جده و انجام «مناسك حج» را بر بازگشتن ترجيح داد. بدينترتيب بود كه انقلاب تونس شكل گرفت و در پي آن مناسبات منطقهاي هم متحول شد. 2 - روند تحولات تونس همچنان شتابان و بيبازگشت طي شد. پس از سه روز از فرار بن علي به عربستان و بهدنبال ايجاد خلأ سياسي در كشور، فواد المبزغ رئيس سابق پارلمان به عنوان رئيسجمهوری موقت تونس معرفي شد. همچنين تصميم برآن شد كه محمد الغنوشي به عنوان نخستوزير به كار ادامه دهد. همين انتصابات آن هم از افراد مشغول به كار در حكومت پيشين كافي بود كه جوانان انقلابي به خشم آيند. آنها خون نداده بودند كه شاهد حضور مجدد دستياران جنايت پيشه در صحنه قدرت باشند. همين جا بود كه «قصبه اول» رخ داد و دولت محمد الغنوشي از قطار انقلابيون به بيرون انداخته شد. با سقوط وي، الباجي قائد السبسي كه در گذشته از همكاران حبيب بورقيبه رئيسجمهوری سابق تونس بود به عنوان نخستوزير معرفي شد. درهمين فضا بود كه راشد الغنوشي رهبر حزب اسلامگراي «النهضه» پس از 20 سال تبعيد از لندن بازگشت و مورد استقبال مردم تونس قرار گرفت. 3 - همزمان با آمدن قائد السبسي، درخواستها براي تشكيل مجلس موسسان ملي براي بازنويسي قانون اساسي مطرح گرديد و درنتيجه هيات عالي تحقق اهداف انقلاب با حضور بارزترين شخصيتهاي سياسي تشكيل شد. با وجود تحصنها، اعتراضها، تظاهرات و فقدان امنيت در مرزهاي تونس با ليبي، اين كشور روز بيست و سوم اكتبر انتخابات مجلس ملي موسسان زير نظر يك هيات عالي مستقل را به نظاره نشست. 4 - انتخابات مجلس موسسان که با حضور ناظران بينالمللي و با شفافيت و مشاركت فراوان مردم تونس برگزارشد، با يك رويداد تاريخي همراه شد.
راشد الغنوشي، رهبر حزب اسلامگراي النهضه كه مدتها در زندانهاي بن علي بود و سپس به لندن رفته بود موفق شد در اين انتخابات اكثريت آرا را از آن خود كند. بدينترتيب حزب النهضه حاصل رنج سالها تبعيد و شكنجه را با يك پيروزي شيرين تعويض كرد. حزب النهضه همچنين در ائتلاف با حزب «كنگره» مصطفي بن جعفر رابه عنوان رئيس مجلس موسسان، منصف المرزوقي را به عنوان رئيسجمهوری و حمادي الجبالي را به سمت نخستوزيری برگزيد. اکنون کابینه دولت مورد تاييد نمایندگان مجلس تشکیل شده و قراراست فعاليت خود را براي رويارويي با مشكلات اجتماعي و اقتصادي در سال 2012 آغاز كند. 5 - و نهايتا اينكه اينك اسلامگرايان بر مسند قدرت قرار گرفتهاند و ميكوشند اصليترين پارادوكس انديشهاي سياسي در منطقه خاورميانه و شمال آفريقا كه همانا پيوند ميان دين و دموكراسي است را حل و فصل نمايند. البته آنها با مشكلات اساسي نيز دست و پنجه نرم خواهند كرد. آنها از يك طرف با تندروهاي سلفي درگيرند و به مماشات در برابر غرب متهم ميشوند، از طرفي هم احزاب غربگرا و حاميان رسانهاي آنها ميكوشند تا آنها را خطري براي غرب و منافع آنها نشان دهند.
انقلابي برخاسته از پرخاشگري ناشي از محروميت
دكتر ابومحمد عسگرخاني استاد روابط بينالملل دانشگاه تهران
انقلابي كه در ژانويه سال گذشته با فرار «زين العابدين بن علي» بهوقوع پيوست را ناشي از عوامل مختلف داخلي و خارجي ميدانم. در بخش عوامل داخلي، نوعي پرخاشگري ناشي از محروميت كه به مدت يك ربع قرن تونس و حتي بسياري ديگر از كشورهاي مسلمان منطقه را تحت الشعاع خود قرار داده بود. پرخاشگري ناشي از محروميت تركيبي از علل و عوامل مختلف اقتصادي، اجتماعي و سياسي است. در بخش سياسي آن ميتوان به بسته بودن قدرت و عدم مشاركت مردم توسط حاكمان اشاره كرد. در بخش اقتصادي ميتوان بر محروميتهاي مالي اقشار مختلفي از جامعه، عدم توسعه پايدار و موزون در سراسر كشور، افزايش قيمتها و بحرانهاي مالي متعدد اشاره كرد. در بخش اجتماعي هم ميتوان به وجود يك جامعه قوي در برابر يك دولت ضعيف اشاره كرد كه اين عدم توازن باعث بههم خوردن تعادل اجتماعي ساختار حاكم شده بود. اينها را ميتوان مهمترين عوامل داخلي در وقوع انقلاب تونس نام برد.اما در خصوص علل و عوامل خارجي تاثير گذار بر وقوع انقلاب سال گذشته تونس ميتوان به آثار خزنده و نامحسوس «حكومتداري جهاني» (مديريت جهاني) اشاره كنيم كه در اثر آن شاهد ورود رژيمهاي مختلف اقتصادي، اجتماعي، سياسي، امنيتي، فنآوري جديد و... به داخل همه كشورها و از جمله تونس هستيم. در بخش رژيمهاي اقتصادي شاهد ورود خدمات، كالاها و ابزارهاي بخصوصي هستيم كه ذائقه مردم اين كشور را به مرور زمان دچار تغيير كرده است. در رژيمهاي امنيتي هم شاهد ورود ساز وكارها و وضعيتهاي جديدي بودهايم. در خصوص رژيمهاي سياسي و اجتماعي نيز اينگونه بوده است. چشمانداز پيش روي انقلاب تونس غربيها مدعی هستند که اینک تونس آرام شده است. لذا دوست دارند و امیدوارند مدل جديدي در تونس پيريزي كنند كه آغازگر نوعی سکولاریسم باشد كه اين برخلاف اراده عمومي مردم است. پس می خواهند به نوعی تونس را کنترل و مدیریت کنند یعنی یک تونس به آرامش رسیده که متضمن نظام سکولاریستی و دوست با غرب است را مدلسازی کنند تا سپس دیگر نقاط خاورمیانه که قیامها یشان متاثر از قیام تونسیها بود را در موج دیگری دنباله روی تونس گردانند. از این نظر هم در تونس مانند دیگر کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا یک نوع رقابت وجود دارد رقابت بین کشورهای غربی با نیروهای اجتماعی داخلی. به اين معني كه غربيها خواهان حفظ ساختار پيشين با تغييراتي ظاهري هستند اما نيروهاي اجتماعي داخلي كه در قيام حضور داشتند خواستار يك دگرگوني اساسي در جامعه هستند.
پوليارشي تونسي
دكتر اسدالله اطهري عضو هيات علمي دانشگاه و پژوهشگر ارشد مركز پژوهشهاي خاورميانه
فكر ميكنم اصليترين مسئلهاي كه باعث بروز قيام مردم تونس و پايان زمامداري زينالعابدين بن علي بعد از 24 سال شد به وضعيت حقوق بشر و آزاديهاي سياسي در اين كشور باز ميگردد. چون از نظر اقتصادي در مقايسه با بسياري از كشورهاي منطقه داراي يك وضعيت مطلوب بودند درآمد سرانه هر شهروند اين كشور در طول سال ده هزار دلار بود. و از نظر توسعه يافتگي اقتصادي و آزاديهاي اجتماعي يك وضعيت مناسب داشت. به رغم شرايط اقتصادي مناسب شاهد آن بوديم كه مردم به خيابانها آمده و انقلاب كبير اسلامي را ايجاد كردند در تونس نيز لذا اين كرامت مخدوش شده انساني بود كه عامل انگيزشي اصلي براي قيام مردم بود. ما بايد هميشه اين واقعيت را در نظر داشته باشيم كه توسعه اقتصادي منهاي توسعه سياسي هميشه به انفجار مردمي ميانجامد. آينده تونس به باور من تونسيها توانستند به يك اجماع قابل توجه در بين گروهها و نخبگان مختلف خود دست پيدا كنند. ما شاهد يك تقسيم قدرت متناسب ميان سه گروه اسلامگرا، مليگرا و ليبرال در اين كشور هستيم و آنها يكسال پس از انقلاب توانستهاند يك تعادل زيبا و تحسين بر انگيز از اين سه نيرو و گرايش عمده با در نظر گرفتن ساير گروهها ايجاد كنند. حتي اين امر را در نگارش قانون اساسي هم رعايت كردند به نحوي كه هيچ گروهي نتواند بيشتر از 40 درصد آرا را از آن خود كند. لذا مجموعاً ميتوانيم بگوييم كه تونسيها يك مدل پوليارشي موفق (حكومت نخبگان) را با محوريت اخوان المسلمين ايجاد كردهاند يك مدل سياسي پلوراليستي و مبسوط با حضور همه گروههاي سياسي. همه اينها نشان ميدهد نخبگان اين كشور و بخصوص شخص «راشد الغنوشي» يك فهم واقعگرايانه و منعطف از جايگاه و موقعيت تونس در نظام بينالملل، منطقه و حتي داخل كشور دارند لذا انتظار اين است كه اين روند تونس را به سمت ايجاد يك الگوي موفق براي ساير كشورهاي منطقه بيش از پيش سوق دهد.
در دوران بن علي آزادي و كرامت مورد هجمه قرار گرفت
صادق الحسيني، كارشناس مسائل جهان عرب
در حكومت بن علي دو چيز مفقود بوده است. اول آزادگي و دوم آزادي كه هم انسان تونسي احساس ميكرد كه وابسته است و هم دچار استبداد. من با تونسيهايي كه ارتباط داشتم اين نكته را دريافتم كه چه مردم عامه و چه نخبگان هم از نبود آزادي رنج ميبردند و هم كرامت آنها مورد هجمه قرار گرفته بود. تونسيها به لحاظ جنبشهاي آزادي محور خود را پيشرو ميدانند. ايجاد پارلمان در تونس نيز به اواخر قرن 19 بر ميگردد. يعني تونسيها خود را به جهان مدرن نزديك ميدانند و نخبگان تونسي به اين امر افتخار ميكنند كه جامعهاي پيشرفته دارند و هم در تماس با غرب هستند. اما حكومت بن علي با كودتاي پليسي، كودتايي را عليه اين جامعه انجام داد و اين عامل افتخار را از تونسيها سلب كرد و انها را به يك موميايي تبديل كرد كه در جامعه به ظاهر مدرن بن علي قرار گرفته بودند. در اين جامعه ظواهر مدرنيته رعايت ميشد اما جوهره اصلي آن كه تونسيها به آن افتخار ميكردند را بن علي سلب كرد. اين رفتار سبب شد تا نارضايتي مردم تونس كمكم انباشت شود تا خود را به حالت انفجار نشان دهد كه آن را در انقلاب ديديم. در همين اثنا است كه ما شاهد رفتار و حركات سمبليك هستيم. براي مثال يك پيرمرد در جريان تظاهرات ميگفت كه ما براي رسيدن به اين لحظه تاريخي پير شديم. آينده تونس آينده تونس روشن است و اين آينده به نفع مردم است اما در عين حال اين امر با يك دغدغه و يك به نوعي «از خود بيخود شدگي» در ميان برخي نخبگان همراه شده است. اين روند در ميان نخبگان تا حدي زياد است كه به آنها «اعتذاريون» (عذرخواهيكنندهها) ميگويند. لذا بايد گفت كه آينده تونس روشن است و نشانههاي خوبي از احقاق حق مردم وجود دارد اما اين بيماري نخبگان و اعتذار آنها دردسرساز خواهد بود.
استبداد و وابستگي به غرب انقلاب را رقم زد
صباح زنگنه: كارشناس مسائل خاورميانه در شمال آفريقا
حكومت بن علي را بايد ادامه حكومت بورقيبه دانست كه با مولفههايي چون ضديت با اسلام و نزديكي به دولتهاي غربي خصوصا فرانسه خود را متجلي ميكند. مردم تونس اكثرا مسلمان هستند و علاقهمند به فرهنگ اسلامي هستند و لذا بسياري از مخالفين بن علي يا در تبعيد و زندان بودند و يا فراري بودند. در اين فضا امكان اظهارنظر و اعتراض اصلا وجود نداشت و ما شاهد يك حكومت كاملا متمركز و استبدادي بودهايم. نكتهاي كه عملا بايد بدان اشاره شود آن است كه قدرت در دست خانواده بن علي بود و اين امر از وزرا و نمايندههاي مجلس گرفته كه در انتخابات صوري شركت ميكردند تا استانداريها و فرمانداريها و جريانهاي ديني را شامل ميشد و حكومت حتي فتواهاي مورد نياز را از علماي مورد تاييد خود اخذ ميكرد. به تعبيري در تونس آزادي تنها براي فساد و انحرافهاي اخلاقي بود و هيچ گونه آزادي سياسي، فكري و مذهبي ديده نميشد. طبيعتا روندهاي وابستگي به غرب هم در اين سبب ميشد تا ثروتهايي هم كه وارد تونس ميشد در اختيار خاندان حاكم قرار گيرد. آينده تونس با فرار بن علي به عربستان و شكل گيري انقلاب تونس زمينه براي مردم و ارائه ديدگاههاي آنها مهيا و فراهم شده كه اين امر خود را در انتخابات و برگزيدن جريان اسلام گرا نشان داده است. بايد گفت كه آينده تونس مرهون توافقي است كه جريانهاي تونسي ميتوانند با هم داشته باشند و يك حكومت متعدل با حفظ ارزشهاي مورد نظر مردم كه عمدتا اسلامي است و همچنين حرمت گذاشتن به نظرات مخالفان را شكل دهد. به اين ترتيب حكومت ميتواند منافع ملت تونس را بيش از پيش تامين كند. منافع مردم تونس نيز در تجارت وآرامش و تامين فضاي مناسب براي توريسم و خدماتي است كه ميتواند به همسايههاي خود مانند ليبي و مصر ارائه كند.
آخرین اخبار و تصاویر سیاسی را در سرویس سیاست صراط بخوانید.