محمود احمدینژاد که متخصص فرار از پاسخ سرراست به پرسشها است، با استفاده از جملات «من یادم نمیآید» و «سازمانهای غیررسمی» از پاسخگویی طفره میرود، اما از نقش خود برای برطرف کردن محدودیتها و ممنوعیتهای هنرمندان لسآنجلسی میگوید: «با دسته ندی هنرمندان با عناوین داخلی و لسآنجلسی مخالفم» اما فراموش کرده همان زمان معاون هنری وقت وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، خبر مجوز به حبیب را تکذیب کرده بود. حمید شاهآبادی سال ۱۳۹۱ اعلام کرد: «خوانندهای که به ایران بازگشته از وزارت ارشاد مجوزی ندارد و آنچه گفته و شنیده شده شایعه است.»
به گزارش خبرانلاین هیچ هنرمندی انتخاب نمیکند که ممنوعالفعالیت شود. از بهرام بیضایی که در همان سالها مهاجرت کرد تا محمدرضا شجریان که هرگز اجازه اجرای صحنهای نیافت و حسرت خواندنش در وطنی که به گفته احمدینژاد حق انتخاب هر انسانی است، هم بر دل خودش ماند و هم بر دل مشتاقان و دوستدارانش. کورش یغمایی هم در دوران همین کسی ممنوع الفعالیت شد که محدودیتهای حاصل سیاستهای دولت خود را اینگونه توجیه میکند: «بایکوت من هم در دوران خودم اتفاق افتاد.»
رئیس دولت نهم، در حالیکه به قطعه «تفنگت را زمین بگذار» با صدای محمدرضا شجریان گوش میداد و با آن زمزمه میکرد، گفت «موسیقی تفنگت را زمین بگذار، آرمان من است. آرزو دارم همه کارخانههای اسلحهسازی بسته شوند.» درست است که فراموشی خاصیت انسان است و او هم دوست دارد فراموش کند که این قطعه در مقطع کدام دولت ساخته شده است، اما شاید مردم به اندازه او فراموشکاری را دوست نداشته باشند.
احمدینژاد ترفند سؤال در برابر سؤال را پیش میگیرد تا بتواند از پاسخ دادن طفره برود. او در پاسخ به چرایی مجوز ندادن به خوانندگی زنان، میپرسد: «مگر قانونی داریم برای ممنوعیت خوانندگی زنان؟» زمانی که مشکل فقهی را از گفتوگو کننده میشنود با اطمینان میگوید که «پس قانون نیست». اما گفتوگو کننده که انگار مانند او فراموشکار است نمیپرسد که مسئول اجرای قانون کیست و چه نقشی در این قضیه دارد؟ که در اسفند ۱۳۸۸ اجرای کنسرت گروه همنوازان حصار در تبریز به دلیل حضور دو نوازنده زن چرا لغو شد؟ مسألهای که از سوی احمدی، مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی آذربایجان شرقی، اینگونه توجیه شد: «وزیر ارشاد این بخش را به عهده مدیران کل گذاشته است و گفته گروه مهم نیست و ما تشخیص میدهیم، به هرحال هر استان برای خودش حال و هوایی دارد.»
لغو کنسرتها از اوایل سال ۱۳۹۱ شروع شد و همان زمان رسانهها از آن به عنوان لغو زنجیرهای یاد کردند. رویهای که سالهای اولیه دولت حسن روحانی نیز ادامه داشت اما فرق این دولت با آن دولت این است که در دولت نهم و دهم از این لغوها حمایت شد، در حالیکه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت یازدهم و دوازدهم به دفاع از مجوزها بهپا خاست.
احمدینژاد در این گفتوگو ادعای مقابله با لغو کنسرت ها را دارد. در حالیکه در آن دولت در مورد لغو کنسرت همایون شجریان در سال ۱۳۹۱ نه تنها وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را مرجع مجوز ندانستند، بلکه اعلام کردند: «هر یک از استانها شورای فرهنگ عمومی دارد که دارای اختیارات قانونی است و اگر در شرایطی تشخیص دهد که برنامهای باید لغو شود، این اختیار را دارد.»
احمدینژاد در گفتوگوی جدید خود از لغو کنسرت گروه خارجی سخن میگوید؛ کنسرتی که به ادعای خودش دستور لغو به اسم او تمام شده بود. کنسرت گروه خارجی «دبو» دو ساعت مانده به اجرا به دستور وزیر انتخابی خود او لغو شد. همان زمان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اعلام کرد: «مشخصات اولیهای که داده بودند درباره یک گروه اندونزیایی بود، ولی هنگام اجرا، بیشتر نوازندگان امریکایی بودند و در کل مشخصات ثانویه با مشخصات اولیهای که داده شده بود، تطبیق نداشت.»
محمدحسین صفارهرندی در جایگاه وزیر انتخابی احمدینژاد از عمل مدیرکل وقت دفتر موسیقی دفاع کرد و حالا رئیس همان دولت از دلجویی از این هنرمندان سخن میگوید و میخواهد همه فراموش کنند که وزرایش دستورات او را اجرا میکردند.
سخن درباره ادعاهای عجیب این رئیسجمهور سابق بسیار است اما مشکل اصلی این گفتوگو چالشی نبودن آن است. شاید دلیل اینکه خبرنگار احمدینژاد را به چالش نمیکشد و اجازه میدهد او یک گفتوگوی رسانهای را به تریبون تبلیغاتی خودش تبدیل کند، این باشد که مشاوران احمدینژاد، دو ماه در حال تدوین و تعدیل این گفتوگو بودند، شاهد آنکه احمدینژاد در جایی از گفتوگو اشاره میکند که «ماه رمضان است.» شاید در نتیجه همین حذفها و سانسورها است که گفتوگو بیشتر به کلیپهای انتخاباتی شبیه شده است. خاصه آنکه در نهایت، شعار تبلیغاتی خود را تکرار میکند: «بهار حقیقی که بیاید زندگی آنطوری میشود.» باید گفت در زمان دولت او هنر طوری بود که شاید هنرمندان آرزو میکنند دیگر «آنطوری» نشود.