این روزها برای تخریب برنامه همکاریهای ایران و چین، برخی سلطنتطلبها و جریان های واپسگرای سکولار و ملحد، رژیم پهلوی را حافظ تمامیت ارضی ایران معرفی میکنند و نظام را مورد انتقاد قرار میدهند؛ این در حالی است که پهلویها در تاریخ به عنوان زمینخوار مردم و زمینده به بیگانگان شناخته میشوند.
به گزارش فارس، رضاخان پس از به قدرت رسیدن و تاسیس سلسله پهلوی، انتقادات بسیاری را متوجه پادشاهان قاجار ساخت. یکی از آن انتقادات واگذاری امتیازات بسیار به کشورهای خارجی و کوچکتر شدن کشور در دوره قاجاریه بود. این انتقادات در حالی از سوی رضاخان و حامیان او مطرح میشد که کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ با حمایت دولت انگلیس صورت گرفت و رضاخان با پشتیبانی انگلیسیها ابتدا سردار سپه، سپس رئیسالوزرا و پس از آن با تغییر سلطنت از قاجار به پهلوی، شاه کشور شد.
در دوره قاجار و از زمان فتحعلی شاه، طی عهدنامهها و قراردادهای مختلف، امتیازاتی به کشورهای خارجی داده شد. عهدنامههای «ترکمنچای» و «گلستان» نمونههای بارز این امتیازدهی است که در زمان فتحعلیشاه منعقد و بخشهایی از خاک ایران جدا شد. همچنین در دوره فتحعلی شاه قرارداد «فینکنشتاین» با بندهای آشکار به نفع فرانسه و با بندهای مبهم برای ایران بین دو کشور به امضا رسید.
در دوران سلطنت دیگر پادشاهان قاجار نیز امتیازات بسیاری به کشورهای خارجی چه انگلیس و چه روسیه داده شد که برجستهترین آن، دوره حدوداً پنجاه ساله پادشاهی ناصرالدین شاه است. به اعتقاد پژوهشگران تاریخ، ضایعات دوره این شاه زیاد بود و علاوه بر امتیازهایی که در قراردادهایی همچون «رویتر» به خارجیها داده شد، طبق عهدنامههای «پاریس» و «آخال» باز قسمتهایی از ایران جدا شد. در دوران قاجار سیاست موازنه مثبت بر کشور حکمفرما بود؛ یعنی اگر در قراردادی امتیازی به انگلیسیها داده میشد، مشابه آن امتیاز هم به روسها داده میشد.
به هرحال حامیان و موافقان رضاخان در مجلس شورای ملی با طرح اینکه شاهان قاجار حافظ ایران نبودند و رضاخان حافظ تمامیت ارضی و امنیتآفرین این کشور خواهد بود، سلطنت را تغییر دادند و او را به قدرت رساندند.
رضاخان نیز در راستای تیره نشان دادن دوره قاجاریه و نفی اقدامات آنان، در سال ۱۳۱۱ اقدام به لغو یک طرفه قرارداد «دارسی» که در آستانه به اتمام رسیدن بود، کرد. این قرارداد در زمان مظفرالدین شاه قاجار، بین دولت ایران و یک تبعه انگلیسی با موضوع اکتشاف و استخراج نفت به امضا رسیده بود.
اما جالب اینکه رضاشاه یک سال بعد و در پی لغو آن قرارداد، قراردادی را منعقد و دولت ایران را مجبور به امضای آن کرد که بدتر از قرارداد دارسی بود. طبق آن قرارداد ۹۰ درصد نفت ایران به انگلیس داده میشد و تنها ۱۰ درصد متعلق به خودش بود. آن قرارداد بین دولت ایران و شرکت نفت ایران و انگلیس به ریاست سرجان کدمن بود و به «قرارداد ۱۹۳۳» معروف شد. نهضت ملی شدن صنعت نفت نیز برای لغو این قرارداد به وجود آمد که البته با کودتای ۲۸ مرداد، قرارداد «کنسرسیوم» جانشین این قرارداد شد.
** زمینهایی که از ایران جدا شد
پهلوی اول هرچند از منتقدان سیاست موازنه مثبت شاهان قاجار بود، اما در امتیازدهی به بیگانگان و تحمیل قراردادهای استعماری به مردم ایران نسبت به شاهان قاجار اقدامی فروگذار نکرد و به قول معروف دست قاجار را از پشت بست. ضمن اینکه هم در دوره رضاشاه و هم در دوره پادشاهی پسرش، بخشهایی از خاک کشورمان جدا شد که نمونه برجسته آن جدایی بحرین از ایران است که البته به گفته خودشان بحرین دختری بود که شوهر داده شد!
امتیازدهی رضاخان به بیگانگان پیش از سلطنتش آغاز شد. او آن زمانی که سردار سپه و رئیسالوزرا بود، برای اینکه با مخالفت روسها برای تغییر سلطنت مواجه نشود، حق بازگشت «قصبه فیروزه» و منطقه «خلیج حسینقلی» به ایران طبق قرارداد ۱۹۲۱ را مسکوت گذاشت و علاوه بر آن پادگانهای ایران در مناطق مرزی با شوروی را هم از نیرو خالی کرد. قصبه فیروزه ییلاق عشقآباد پایتخت فعلی ترکمنستان است.
همچنین در اسفند ماه سال ۱۳۰۴، رضاشاه طی قراردادی ۷۰ درصد آبهای منطقهای که سرمنشا آن داخلی بوده را به روسیه میدهد.
در سال ۱۳۱۶ پیماننامه چهارجانبهای که به پیمان «سعدآباد» مشهور شد، بین ایران، عراق، افغانستان و ترکیه به امضا رسید. این پیمان در راستای سیاستهای انگلیس و برای مقابله با نفوذ کمونیسم و شوروی منعقد شد. در پی این قرارداد رضاشاه شهر قطور را که از ابتدا متعلق به ایران بود و در تصرف حکومت عثمانی باقیمانده بود، پس گرفت، اما بهجایش ۸۰۰ کیلومتر مربع اراضی مرغوب شامل کوه آرارات کوچک و دامنهها و اراضی اطراف آن را به ترکیه واگذار کرد. دشت ناامید نیز به مساحت 3 هزار کیلومتر مربع در شرق ایران به افغانستان واگذار شد. همچنین حق کشتیرانی در اروندرود به جز ۵ کیلومتر از آبهای مقابل آبادان تا خط تالوگ به عراق داده شد.
جدایی بحرین از ایران نیز هرچند در دوران پهلوی دوم رقم خورد، اما در سال ۱۳۰۶ رضاخان رضایت داد تا بحرین از ایران جدا شود. محمدرضا شاه نیز طبق میل پدر که تابع تصمیم دولت انگلیس بود، عمل کرد. او در سال ۱۳۴۷ در سفر به هند و در شهر دهلینو اعلام کرد که «دولت شاهنشاهی نمیخواهد با اعمال زور بحرین را تصاحب کند، بلکه حاکمیت بحرین را به دلخواه اکثریت مردم، در یک همهپرسی آزاد زیرنظر سازمان ملل متحد میگذارد، تا اگر اکثریت مردم بحرین علاقه به ملحق شدن به ایران داشتند، بحرین در حاکمیت ایران بماند و اگر خواستند از ایران تجزیه شوند، کشوری مستقل شوند.»
در نتیجه همهپرسی نمایشی با دخالت انگلیسیها در بحرین انجام شد. این همهپرسی در حالی انجام شد که مردم ایران و مجلس شورای ملی مخالف برگزاری آن و جدا شدن بحرین از ایران بودند.
محمدرضا شاه شهریور ۱۳۴۹ گفت: «با توجه به این که ذخایر مروارید بحرین به پایان رسیده است، بحرین از نظر ایران دیگر اهمیتی ندارد». هویدا نخست وزیر وقت هم عنوان کرد: «به هیچ کس مربوط نیست. دختر خودمان بود، به هر کس میخواستیم شوهرش دادیم.»
** زمینهایی که از مردم ایران دزدیده شد
پهلوی اول و دوم علاوه بر اینکه بخشهایی از خاک ایران را از وطن جدا کردند، زمینهای مردم را هم غصب کردند و به نام خود سند زدند. این اقدام به قدری گسترده و آشکار بود که یک روزنامه فرانسوی، رضاشاه را به جانوری زمینخوار تشبیه کرد.
رضاشاه هر ملکی را که میخواست تصاحب میکرد. سفیر آمریکا در تهران در یکی از گزارشهایش نوشته است که رضاخان برای اراضی هر قیمتی که دلش بخواهد میپردازد. رضاخان برای تصاحب املاک، روشها و شیوههای متفاوت داشت. او با فرستادن افسران خود به شمال کشور دستور میداد تا هر ملک مرغوبی را دیدند، برای او بگیرند.
میزان املاکی که رضاخان غصب کرده بود به قدری زیاد شد که در سال ۱۳۱۴ برای مدیریت آنها، اداره املاک اختصاصی تأسیس شد. رضاشاه پس از ۱۶ سال سلطنت در نهایت ۴۴ هزار سند به نام خودش داشت. تقریباً تمامی مازندران و اراضی مرغوبش و بخشهای بزرگی از گرگان و گیلان متعلق به وی بود. این تملک سراسری اراضی شمالی ایران بهقدری چشمگیر شده بود که خاندان پهلوی توجیه کردند: «رضاشاه، املاک شمال را از صاحبان آنها خرید تا از نفوذ روسها در آن منطقه و اشاعه کمونیسم در ایران و بخصوص در مناطق شمالی آن جلوگیری کند.»
رضاخان برای تصاحب اموال مردم، به مجلس شورای ملی دستور داد که قانونی را به تصویب رساند تا او بتواند بهترین املاک را به نام خود و فرزندانش منتقل کند.
درآمد رضاخان از یک و نیم میلیون هکتار اراضی کشاورزی و جنگلی، مراتع، باغات و شکارگاهها در سراسر ایران (۱۰ درصد کل اراضی کشاورزی ایران) به سالانه ۷۰۰ میلیون تومان میرسید که از این رقم حدود ۶۰ میلیون تومان معادل ۲۵ میلیون دلار آمریکا در آن زمان، به بانکهای خارجی منتقل شد. تعداد روستاهایی هم که رضاشاه در مدت سلطنت خود تصاحب کرد، بالغ بر ۲ هزار و ۱۷۶ روستا بود که درآمد روستاییان به جیب شاه میرفت.
پس از سقوط رضاشاه و روی کار آمدن فرزندش توسط انگلیسیها هر چند ۳۸ هزار برگ سند برای شکایت تنظیم شد، اما تنها برخی از افرادی که صاحب نفوذ و یا ثروتمند بودند، توانستند به حق و حقوق خود برسند؛ چراکه اگرچه محمدرضا پهلوی در سال ۱۳۲۰ برای فرونشاندن خشم مردم و نمایندگان مجلس، تمام اموالی را که از سوی پدرش به نام وی شده بود، به دولت واگذار کرد، اما بعد از گذشت ۷ سال دولت لایحهای به مجلس فرستاد که با تصویب آن بسیاری از اموال به محمدرضا شاه و خاندان پهلوی بازگشت.
** ایستادگی در برابر امتیازدهی
چه در دوران قاجار و چه در دوران پهلوی، روحانیون، علما و چهرههای وطندوست بسیاری با واگذاری امتیازات به کشورهای خارجی مخالفت و اقدام عملی کردند. آنان در واقع در برابر سیاست موازنه مثبت، موازنه منفی به وجود آوردند؛ بدان معنا که با تقویت توان ملی باید در برابر امتیازخواهی بیگانگان و کشورهای خارجی ایستاد.
نهضت تحریم تنباکو و فتوای میرزای شیرازی نمونه بارز این ایستادگی است که به منشا انقلاب اسلامی تبدیل شد. تحریم تنباکو در پی واگذاری امتیاز فروش توتون و تنباکو در دوره ناصرالدین شاه قاجار رقم خورد.
در دوره پهلوی نیز نهضت ملی شدن صنعت نفت در برابر قرارداد استعماری ۱۹۳۳ شکل گرفت. در این نهضت، مردم به رهبری آیتالله کاشانی از دکتر مصدق حمایت کردند. چند سال بعد نیز با مخالفت امام خمینی با کاپیتولاسیون، دولت مجبور به لغو مصونیتهای قضایی نظامیان آمریکایی در ایران شد.
با پیروزی انقلاب اسلامی، برخلاف دورههای قاجار و پهلوی، سیاست موازنه منفی به معنای عدم وابستگی به شرق و غرب و عدم امتیازدهی به دیگران بر ایران حاکم شد. نمونه اثبات اجرای این سیاست نیز دفاع جانانه ایران در برابر تجاوز ارتش عراق به خاک ایران است که در نهایت خاکی از کشور به دشمن واگذار نشد.
اما این روزها سلطنتطلبها و حامیان سیاسی و رسانهای پهلوی که چهره محبوبشان یعنی رضاشاه که در زمان صلح قصر فیروزه، آرارات، دشت ناامید و اروند را به دیگران بخشید، نظام جمهوری اسلامی را که حتی در هشت سال جنگ اجازه نداد وجبی خاکی از کشور جدا شود، متهم به امتیازدهی در قرارداد همکاری ایران با چین میکنند؛ آنان که خود روی قاجار را در امتیازدهی به بیگانگان سیاه کرده بودند.
قرارداد 25 ساله ایران و چین که با نگاه راهبردی به شرق توانسته پیش از انعقاد استراتژی های آمریکایی علیه مقاومت مردم ایران را متزلزل نماید؛ بدیهیست که باید جبهه معارض انقلاب و ایران فروشان پهلوی پرست با گروهک های نفاق همدست نماید.
به گزارش فارس، رضاخان پس از به قدرت رسیدن و تاسیس سلسله پهلوی، انتقادات بسیاری را متوجه پادشاهان قاجار ساخت. یکی از آن انتقادات واگذاری امتیازات بسیار به کشورهای خارجی و کوچکتر شدن کشور در دوره قاجاریه بود. این انتقادات در حالی از سوی رضاخان و حامیان او مطرح میشد که کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ با حمایت دولت انگلیس صورت گرفت و رضاخان با پشتیبانی انگلیسیها ابتدا سردار سپه، سپس رئیسالوزرا و پس از آن با تغییر سلطنت از قاجار به پهلوی، شاه کشور شد.
در دوره قاجار و از زمان فتحعلی شاه، طی عهدنامهها و قراردادهای مختلف، امتیازاتی به کشورهای خارجی داده شد. عهدنامههای «ترکمنچای» و «گلستان» نمونههای بارز این امتیازدهی است که در زمان فتحعلیشاه منعقد و بخشهایی از خاک ایران جدا شد. همچنین در دوره فتحعلی شاه قرارداد «فینکنشتاین» با بندهای آشکار به نفع فرانسه و با بندهای مبهم برای ایران بین دو کشور به امضا رسید.
در دوران سلطنت دیگر پادشاهان قاجار نیز امتیازات بسیاری به کشورهای خارجی چه انگلیس و چه روسیه داده شد که برجستهترین آن، دوره حدوداً پنجاه ساله پادشاهی ناصرالدین شاه است. به اعتقاد پژوهشگران تاریخ، ضایعات دوره این شاه زیاد بود و علاوه بر امتیازهایی که در قراردادهایی همچون «رویتر» به خارجیها داده شد، طبق عهدنامههای «پاریس» و «آخال» باز قسمتهایی از ایران جدا شد. در دوران قاجار سیاست موازنه مثبت بر کشور حکمفرما بود؛ یعنی اگر در قراردادی امتیازی به انگلیسیها داده میشد، مشابه آن امتیاز هم به روسها داده میشد.
به هرحال حامیان و موافقان رضاخان در مجلس شورای ملی با طرح اینکه شاهان قاجار حافظ ایران نبودند و رضاخان حافظ تمامیت ارضی و امنیتآفرین این کشور خواهد بود، سلطنت را تغییر دادند و او را به قدرت رساندند.
رضاخان نیز در راستای تیره نشان دادن دوره قاجاریه و نفی اقدامات آنان، در سال ۱۳۱۱ اقدام به لغو یک طرفه قرارداد «دارسی» که در آستانه به اتمام رسیدن بود، کرد. این قرارداد در زمان مظفرالدین شاه قاجار، بین دولت ایران و یک تبعه انگلیسی با موضوع اکتشاف و استخراج نفت به امضا رسیده بود.
اما جالب اینکه رضاشاه یک سال بعد و در پی لغو آن قرارداد، قراردادی را منعقد و دولت ایران را مجبور به امضای آن کرد که بدتر از قرارداد دارسی بود. طبق آن قرارداد ۹۰ درصد نفت ایران به انگلیس داده میشد و تنها ۱۰ درصد متعلق به خودش بود. آن قرارداد بین دولت ایران و شرکت نفت ایران و انگلیس به ریاست سرجان کدمن بود و به «قرارداد ۱۹۳۳» معروف شد. نهضت ملی شدن صنعت نفت نیز برای لغو این قرارداد به وجود آمد که البته با کودتای ۲۸ مرداد، قرارداد «کنسرسیوم» جانشین این قرارداد شد.
** زمینهایی که از ایران جدا شد
پهلوی اول هرچند از منتقدان سیاست موازنه مثبت شاهان قاجار بود، اما در امتیازدهی به بیگانگان و تحمیل قراردادهای استعماری به مردم ایران نسبت به شاهان قاجار اقدامی فروگذار نکرد و به قول معروف دست قاجار را از پشت بست. ضمن اینکه هم در دوره رضاشاه و هم در دوره پادشاهی پسرش، بخشهایی از خاک کشورمان جدا شد که نمونه برجسته آن جدایی بحرین از ایران است که البته به گفته خودشان بحرین دختری بود که شوهر داده شد!
امتیازدهی رضاخان به بیگانگان پیش از سلطنتش آغاز شد. او آن زمانی که سردار سپه و رئیسالوزرا بود، برای اینکه با مخالفت روسها برای تغییر سلطنت مواجه نشود، حق بازگشت «قصبه فیروزه» و منطقه «خلیج حسینقلی» به ایران طبق قرارداد ۱۹۲۱ را مسکوت گذاشت و علاوه بر آن پادگانهای ایران در مناطق مرزی با شوروی را هم از نیرو خالی کرد. قصبه فیروزه ییلاق عشقآباد پایتخت فعلی ترکمنستان است.
همچنین در اسفند ماه سال ۱۳۰۴، رضاشاه طی قراردادی ۷۰ درصد آبهای منطقهای که سرمنشا آن داخلی بوده را به روسیه میدهد.
در سال ۱۳۱۶ پیماننامه چهارجانبهای که به پیمان «سعدآباد» مشهور شد، بین ایران، عراق، افغانستان و ترکیه به امضا رسید. این پیمان در راستای سیاستهای انگلیس و برای مقابله با نفوذ کمونیسم و شوروی منعقد شد. در پی این قرارداد رضاشاه شهر قطور را که از ابتدا متعلق به ایران بود و در تصرف حکومت عثمانی باقیمانده بود، پس گرفت، اما بهجایش ۸۰۰ کیلومتر مربع اراضی مرغوب شامل کوه آرارات کوچک و دامنهها و اراضی اطراف آن را به ترکیه واگذار کرد. دشت ناامید نیز به مساحت 3 هزار کیلومتر مربع در شرق ایران به افغانستان واگذار شد. همچنین حق کشتیرانی در اروندرود به جز ۵ کیلومتر از آبهای مقابل آبادان تا خط تالوگ به عراق داده شد.
جدایی بحرین از ایران نیز هرچند در دوران پهلوی دوم رقم خورد، اما در سال ۱۳۰۶ رضاخان رضایت داد تا بحرین از ایران جدا شود. محمدرضا شاه نیز طبق میل پدر که تابع تصمیم دولت انگلیس بود، عمل کرد. او در سال ۱۳۴۷ در سفر به هند و در شهر دهلینو اعلام کرد که «دولت شاهنشاهی نمیخواهد با اعمال زور بحرین را تصاحب کند، بلکه حاکمیت بحرین را به دلخواه اکثریت مردم، در یک همهپرسی آزاد زیرنظر سازمان ملل متحد میگذارد، تا اگر اکثریت مردم بحرین علاقه به ملحق شدن به ایران داشتند، بحرین در حاکمیت ایران بماند و اگر خواستند از ایران تجزیه شوند، کشوری مستقل شوند.»
در نتیجه همهپرسی نمایشی با دخالت انگلیسیها در بحرین انجام شد. این همهپرسی در حالی انجام شد که مردم ایران و مجلس شورای ملی مخالف برگزاری آن و جدا شدن بحرین از ایران بودند.
محمدرضا شاه شهریور ۱۳۴۹ گفت: «با توجه به این که ذخایر مروارید بحرین به پایان رسیده است، بحرین از نظر ایران دیگر اهمیتی ندارد». هویدا نخست وزیر وقت هم عنوان کرد: «به هیچ کس مربوط نیست. دختر خودمان بود، به هر کس میخواستیم شوهرش دادیم.»
** زمینهایی که از مردم ایران دزدیده شد
پهلوی اول و دوم علاوه بر اینکه بخشهایی از خاک ایران را از وطن جدا کردند، زمینهای مردم را هم غصب کردند و به نام خود سند زدند. این اقدام به قدری گسترده و آشکار بود که یک روزنامه فرانسوی، رضاشاه را به جانوری زمینخوار تشبیه کرد.
رضاشاه هر ملکی را که میخواست تصاحب میکرد. سفیر آمریکا در تهران در یکی از گزارشهایش نوشته است که رضاخان برای اراضی هر قیمتی که دلش بخواهد میپردازد. رضاخان برای تصاحب املاک، روشها و شیوههای متفاوت داشت. او با فرستادن افسران خود به شمال کشور دستور میداد تا هر ملک مرغوبی را دیدند، برای او بگیرند.
میزان املاکی که رضاخان غصب کرده بود به قدری زیاد شد که در سال ۱۳۱۴ برای مدیریت آنها، اداره املاک اختصاصی تأسیس شد. رضاشاه پس از ۱۶ سال سلطنت در نهایت ۴۴ هزار سند به نام خودش داشت. تقریباً تمامی مازندران و اراضی مرغوبش و بخشهای بزرگی از گرگان و گیلان متعلق به وی بود. این تملک سراسری اراضی شمالی ایران بهقدری چشمگیر شده بود که خاندان پهلوی توجیه کردند: «رضاشاه، املاک شمال را از صاحبان آنها خرید تا از نفوذ روسها در آن منطقه و اشاعه کمونیسم در ایران و بخصوص در مناطق شمالی آن جلوگیری کند.»
رضاخان برای تصاحب اموال مردم، به مجلس شورای ملی دستور داد که قانونی را به تصویب رساند تا او بتواند بهترین املاک را به نام خود و فرزندانش منتقل کند.
درآمد رضاخان از یک و نیم میلیون هکتار اراضی کشاورزی و جنگلی، مراتع، باغات و شکارگاهها در سراسر ایران (۱۰ درصد کل اراضی کشاورزی ایران) به سالانه ۷۰۰ میلیون تومان میرسید که از این رقم حدود ۶۰ میلیون تومان معادل ۲۵ میلیون دلار آمریکا در آن زمان، به بانکهای خارجی منتقل شد. تعداد روستاهایی هم که رضاشاه در مدت سلطنت خود تصاحب کرد، بالغ بر ۲ هزار و ۱۷۶ روستا بود که درآمد روستاییان به جیب شاه میرفت.
پس از سقوط رضاشاه و روی کار آمدن فرزندش توسط انگلیسیها هر چند ۳۸ هزار برگ سند برای شکایت تنظیم شد، اما تنها برخی از افرادی که صاحب نفوذ و یا ثروتمند بودند، توانستند به حق و حقوق خود برسند؛ چراکه اگرچه محمدرضا پهلوی در سال ۱۳۲۰ برای فرونشاندن خشم مردم و نمایندگان مجلس، تمام اموالی را که از سوی پدرش به نام وی شده بود، به دولت واگذار کرد، اما بعد از گذشت ۷ سال دولت لایحهای به مجلس فرستاد که با تصویب آن بسیاری از اموال به محمدرضا شاه و خاندان پهلوی بازگشت.
** ایستادگی در برابر امتیازدهی
چه در دوران قاجار و چه در دوران پهلوی، روحانیون، علما و چهرههای وطندوست بسیاری با واگذاری امتیازات به کشورهای خارجی مخالفت و اقدام عملی کردند. آنان در واقع در برابر سیاست موازنه مثبت، موازنه منفی به وجود آوردند؛ بدان معنا که با تقویت توان ملی باید در برابر امتیازخواهی بیگانگان و کشورهای خارجی ایستاد.
نهضت تحریم تنباکو و فتوای میرزای شیرازی نمونه بارز این ایستادگی است که به منشا انقلاب اسلامی تبدیل شد. تحریم تنباکو در پی واگذاری امتیاز فروش توتون و تنباکو در دوره ناصرالدین شاه قاجار رقم خورد.
در دوره پهلوی نیز نهضت ملی شدن صنعت نفت در برابر قرارداد استعماری ۱۹۳۳ شکل گرفت. در این نهضت، مردم به رهبری آیتالله کاشانی از دکتر مصدق حمایت کردند. چند سال بعد نیز با مخالفت امام خمینی با کاپیتولاسیون، دولت مجبور به لغو مصونیتهای قضایی نظامیان آمریکایی در ایران شد.
با پیروزی انقلاب اسلامی، برخلاف دورههای قاجار و پهلوی، سیاست موازنه منفی به معنای عدم وابستگی به شرق و غرب و عدم امتیازدهی به دیگران بر ایران حاکم شد. نمونه اثبات اجرای این سیاست نیز دفاع جانانه ایران در برابر تجاوز ارتش عراق به خاک ایران است که در نهایت خاکی از کشور به دشمن واگذار نشد.
اما این روزها سلطنتطلبها و حامیان سیاسی و رسانهای پهلوی که چهره محبوبشان یعنی رضاشاه که در زمان صلح قصر فیروزه، آرارات، دشت ناامید و اروند را به دیگران بخشید، نظام جمهوری اسلامی را که حتی در هشت سال جنگ اجازه نداد وجبی خاکی از کشور جدا شود، متهم به امتیازدهی در قرارداد همکاری ایران با چین میکنند؛ آنان که خود روی قاجار را در امتیازدهی به بیگانگان سیاه کرده بودند.
قرارداد 25 ساله ایران و چین که با نگاه راهبردی به شرق توانسته پیش از انعقاد استراتژی های آمریکایی علیه مقاومت مردم ایران را متزلزل نماید؛ بدیهیست که باید جبهه معارض انقلاب و ایران فروشان پهلوی پرست با گروهک های نفاق همدست نماید.