متن زیر یادداشتی است که حجت الاسلام علی نصیری رئیس مؤسسه معارف وحی و خرد درباره دو ویژگی قرآن نوشته است:
امّی بودن پیام آور قرآن جلوهای از اعجاز قرآن
یکی از ویژگیهای شگفت آور قرآن که مورد توجه برخی از صاحب نظران قرار گرفته، امّی بودن آورنده آن است؛ به این معنا که قرآن از سوی کسی به عنوان سخن خداوند به جهانیان ارائه شد که به اذعان همه صاحب نظران خواندن و نوشتن نمیدانست. چنین ویژگیای در باره سایر پیامبران گزارش نشده است.
امّی بودن یکی از اوصافی است که قرآن کریم برای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ذکر کرده است، نظیر آیه شریفه: الَّذِینَ یتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِی الْأُمِّی الَّذِی یجِدُونَهُ مَکتُوبًا عِنْدَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَالْإِنجِیلِ؛ همانا که از این فرستاده، پیامبر درس نخوانده که او را نزد خود، در تورات و انجیل نوشته مییابند، پیروی میکنند، البته در اینکه مقصود از امّی چیست میان مفسران اختلاف است. با این حال بیشتر آنان آن را به معنای «الذی لا یقرأ و لا یکتب. کسی که نمیخواند و نمینویسد» دانستهاند.
گذشته از توصیف پیامبر به امی بودن، قرآن در جای دیگر بر درس ناخواندن پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) تصریح کرده است، آنجا که میفرماید: وَمَا کنْتَ تَتْلُو مِنْ قَبْلِهِ مِنْ کتَابٍ وَلَا تَخُطُّهُ بِیمِینِک إِذًا لَارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ؛ و تو هیچ کتابی را پیش از این نمیخواندی و با دست خود نمینوشتی، و گر نه باطل اندیشان قطعاً به شک میافتادند.
بر اساس این آیه در صورتی که پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) توان خواندن و نوشتن میداشت، باطل اندیشان مدعی میشدند که او این علوم و قرآن را از دیگران فرا گرفته است.
خوشبختانه تاریح حیات پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) چه پیش از رسالت و چه پس از آن برای همگان روشن بوده و تقریباً کوچکترین نقطه ابهام در آن وجود ندارد و در اینکه پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) پیش از رسالت نزد هیچکس درس نخوانده و به مکتب نرفته است، هیچ مورخی اختلاف نظر ندارد.
از سویی دیگر، به استناد اسناد تاریخی نامههای پیامبر به زمامداران و حکمرانان و پیمانهای مختلف را نیز کاتبانی ویژه مینگاشتند. هر چند پارهای از محققان به استناد برگی از سیره آن حضرت مدعی شدهاند که ایشان پس از رسالت استطاعت خواندن و نوشتن را داشته است با این همه، بخاطر رعایت مصلحت از آشکار ساختن آن پرهیز مینمود.
از طرف دیگر، حقایق هستی و معارف بلند الهی، اخلاقیات، سیاسیات، اجتماعیات و هزاران موضوع دیگر چنان با جامعیت، دقت و ظرافت در قرآن انعکاس یافته، که شگفتی و تحیر همگان را برانگیخته است.
مخالفان قرآن در همان عصر نزول به عظمت و بلندای معارف قرآن اذعان کردند؛ چنان که ولید بن مغیره پس از شنیدن آیات نخستین سوره مبارکه غافر از زبان پیامبر، به میان قبیله خود یعنی بنی مخزوم آمد و با شگفتی چنین گفت: «والله لقد سمعت من محمد آنفاً کلاماً ما هو من کلام الانس ولا من کلام الجن وان له لحلاوة و ان علیه لطلاوة وان اعلاه لمثمر و ان اسفله لمغدق و انه لیعلو و ما یعلی علیه؛ به خدا سوگند هم اینک از محمد گفتاری شیندیم که نه از جنس گفتار انسان است و نه از جنس گفتار جن. گفتاری است بس شیرین، با طراوت و زیبا و بسان درختی است که شاخش پر میوه و ریشهاش پرآب است، گفتاری که بر همه کلامها سرور است و گفتاری برآن چیره نیست.»
و هنگامی که عتبه آیات آغازین سوره فصلت را از زبان آن حضرت شنید، در ستایش از قرآن چنین گفت: «والله لقد سمعت من محمد کلاما ما سمعت مثله قط والله ما هو بالشعر ولا السحر ولا الکهانة فأطیعونی فی هذه وأنزلوها بی خلوا محمدا واعتزلوه فوالله لیکونن لما سمعت من قوله نبأ؛ به خدا سوگند! از محمد گفتاری را شنیدم که هرگز نظیر آن را نشنیده بودم. به خدا سوگند این گفتار نه شعر است، نه سحر است و نه کهانت. بیایید سخن مرا پذیرا باشید و در باره قرآن همین گونه داوری کنید. محمد را واگذارید و رهایش سازید. به خدا سوگند در آنچه از او شنیدم اخبار محققّی یافتم.»
به راستی کسی که خواندن و نوشتن نمیدانست و نزد استادی دانش نیاموخته بود، چگونه توانست کتابی به جهانیان عرضه نماید که همگان را به عجز و ناتوانی فروافکنده و بهت ایشان را برانگیخته باشد؟! چه خوش سرود حافظ: نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت / به غمزه مسأله آموز صد مدرس شد.
بیکرانگی معارف قرآن
یکی از ویژگیهای شگفتانگیز قرآن، پایان ناپذیری پیامها و آموزههای آن است؛ به این معنا که قرآن در کنار انعکاس علوم و دانشهای مختلف و بهره مندی از ظاهری زیبا، از چنان درونمایه عمیق و ژرفی برخوردار است که هیچ گاه معارف و آموزههای آن پایان نمیپذیرد.
این در حالی است که آثار بشری هر اندازه که عمیق و نغز باشند پس از مدتی تفکر و درنگریستن در آن، اسرار آن کشف شده و پایان میپذیرند. ما آثار ژرف فلسفی و عرفانی همچون شفا و اشارات ابن سینا، اسفار صدرالمتألهین، تجرید الاعتقاد خواجه نصیرالدین طوسی، فصوص الحکم ابن عربی را آزمودهایم که با ارائه یک یا دو شرح حرفهای گفتنی آنها پایان پذیرفته و دیگر اندیش وری فرزانه حاضر نیست که عمری را به پای شرح و تبیین و ژرفکاوی مجدد در آنها صرف کند. زیرا به خوبی میداند که این کتابها اگر دریا باشند درّ و جواهر آنها استخراج شده است.
اما قرآن از این جهت کتاب استثنایی است، زیرا اینک با احتساب آغاز تفسیر یعنی همزمان با نزول آیات و از دوران پیامبر (ص)، باید گستره تاریخی تفاسیر را پانزده سده دانست. در این سالیان متمادی که از ظهور تفاسیر مدوّن و مکتوب میگذرد هزاران اثر تفسیری از سوی شیعه و سنی بر مجموعه آیات و سور یا با عطف توجه به بخشی از قرآن و به صورت تفسیر ترتیبی یا تفسیر موضوعی تدوین یافته است.
از سویی دیگر، در نگریستن در این تفاسیر نشان میدهد که هر یک به کشف و استخراج بخشی از گنجهای قرآن نائل آمدهاند، اما با این حال هر قرآنشناس و قرآن آشنایی میداند که هنوز بسیاری از اسرار و پیامهای این کتاب آسمانی ناگشوده مانده است.
باری، اگر سخن معصوم چنان باشد که تنها فرشتهای مقرّب یا پیامبری مرسل یا بندهای که خداوند قلبش را آزموده، تاب برتافتن آنرا داشته باشد، تکلیف سخن خداوند روشن است.
شاید آنجا که خداوند قرآن را کتاب مکنون و سربستهای دانسته که تنها پاکان و پاک نهادان بدان راه دارند، اشاره به همین نکته دارد که آیات قرآن بسان صدفهای پر درّ و مرجانی است که به این زودی برای هر کس گشوده نخواهد شد.
پایان ناپذیری قرآن در روایات با تعابیر مختلفی یاد شده است به عنوان نمونه حضرت امیر (علیه السلام) قرآن را دریایی پایانناپذیر توصیف کرده است: «بحر لا ینزفه المستنزفون و عیون لا ینضبها الماتحون».
امام در جایی دیگر اعلام داشته که شگفتیها و شگفتآفرینیهای قرآن هرگز پایان نمیپذیرد: «لا تفنی عجائبه و لا تنقضی غرائبه» چنان که امام معتقد است خداوند قرآن را چنان ژرف و پرمعنا نازل کرده که آن را مایه سیرابی اندیشههای اندیشه وران قرار داده است: «جعله ریّا لعطش العلماء».
امام صادق (علیه السلام) در پاسخ به این پرسش که چگونه با این همه بحث و گفتگو به جای کهنگی و فرسودگی، بر طراوت و تازگی قرآن افزوده میشود، فرمود:، زیرا خداوند آن را کتابی فرا زمانی و فرا قومی قرار داد که در تمام زمانها و مکانها و برای هر ملتی گفتار و پیامیتر و تازه را در پی دارد.
بدون تردید پایان ناپذیری معارف و آموزههای قرآن را باید ناشی از جمله ویژگیهای منحصر به فرد قرآن دانست که آن را از سایر کتب بشری و زمینی از هر جهت جدا میسازد.