می ماند اصولگریان که باید دل به آنها خوش کنیم که اگر به اصولشان که مبتنی بر اسلام و انقلاب است عمل کنند همگان در کشور نفع می برند، البته اگر...
اگر امروز این اتهامات مختلفی که نسبت به هم می پراکنند بگذارد کمی هم به فکر کشور باشند. مشکل این است که می خواهند همه را با عینکی ببینند که یا سیاه است یا سفید! خاکستری ندارد! یا با ما هستی یا بر علیه ما، گزینه ی سومی را متصور نمی شوند. برای همین است که عده ای احمدی نژاد را مشکل کشور می دانند و عده ای دیگر لاریجانی و قالیباف را! عده ای جبهه ی متحد را محکوم می کنند و عده ای پایداری را! یک روز سایت های آنطرفی می شود پر از اتهامات این طرفی ها، روز دیگر سایت های این طرفی ها می شود پر از اتهامات آنطرفی ها! سیاسیون در سطوح بالای کشور برای هم خط و نشان می کشند و نتیجه اش برای مردم نگرانی است و افسوس! این چه دعوایی است که نتیجه اش توهین و تخریب دو چهره ی عزیز انقلاب است، مگر نه اینه هم حضرت آیت الله مهدوی کنی و هم علامه مصباح یزدی زحمات بسیاری برای این انقلاب کشیدند و یار و یاور بوده اند امام راحل و رهبر انقلاب را ؟
این روزها فقط در سخنان رهبر است که امید است، اتهام نیست، فرافکنی نیست و گرنه سیاسیون مدعی در تمام گروه ها و احزاب برای القای ناامیدی حرف بسیار دارند! سخنان رهبر است که شور و نشاط می دهدت برای حرکت و تلاش و سخنان دیگرانی که یاس می آورد و دل آزردگی!
ای کاش در انتخابات هر کس فقط خودش را اثبات می کرد، نه با نفی دیگران در جهت اثبات خودش باشد! سخن ام این نیست که جبهه متحد و پایداری یکی شوند! نه، اگر پایداری نمی خواهد با جبهه ی متحد اجماع کند، نکند! حداقل دو طرف پایبند باشند که فقط به اثبات ایجابی خود بپردازند! نه اینکه چون آقای فلان بد است، به من رای دهید!
در یکشنبه سیاه مجلس، رهپویان و ایثارگران نتوانست جلوی قانون فرمایشی وقف دانشگاه ازاد را بگیرد و اگر هم جبهه ی پایداری های امروز، در مجلس بودند بدون رای رهپویان و ایثارگران نمی توانستند!
دوستی پرسید کدام طرفی هستی، گفتم فعلا در این دعواهای کذایی نظاره گر. به کسانی رای می دهم که فکر می کنم اصلح اند که شاید در لیست های پایداری و جبهه متحد باشند و شاید هم نباشند!
چه بگویم از بی اخلاقی سیاسی این روزهای کشور که از سیاست به ورزش کشیده شده است در هر سالن ورزشی اعم از فوتبال و والیبال تا کشتی هم پیدا می شود . اگر دیروز بین ورزشکاران بود امروز سینماگران هم برای یکدیگر خط و نشان می کشند .
نقد های بی منطق و احساسی آنقدر تلخ شده است که دیگر اهالی هنر و ادب همچون سیدمهدی شجاعی ، میر کریمی، مجید مجیدی و حاتمی کیا و رضا امیرخانی و ... هم در امان نمانده اند از گزند نیش ها و کنایه ها!!!
والبته همه ی آنچه گفته شد به قلم این نویسنده هم بر می گردد، که بی اشکال نبوده است گاهی به افراط و تفریط کشیده شده است ولی ابایی از بیان اشتباه ندارد! سعی کرد ه است هر وقت نیازی بود به نوشتن، بنویسد و هر وقت هم که حرفی یا نوشته ای و یا موضع گیری اشتباهی داشت، بیان کند. که امید وارم تا زمانی که در این عرصه هستم این چنین باشم.
ولی این روزها برایم سخت است نوشتن. چندباری خواسته ام کنار بگذارم، نتوانستم. وقتی پای بیداری اسلامی و دشمنی غرب با جمهوری اسلامی پیش می آید انگشتانم روان تر بر روی صفحه کلید بالا و پایین می رود تا نوشتن در مورد مشکلات و معضلات داخلی که نکند اشتباه کنم در تحلیل یا اینکه کسی را خوش نیاید، چند خط نقد یک نویسنده ی دانشجو را که قلم اش هم تعریفی ندارد و تنها خواننده ی جدی مطالبش احتمالا خودش باشد.
اگر بین الملل بنویسی اگر در کامنتی ناسزایی هم بشنوی چندان آزرده ات نمی کند! رد قیاس با فضای نقد تحولات داخلی،که شاید دوستان رجا را خوش بیایید و الف و جهان را نه! و گاهی بلعکس! و چون منی که دوستانی خوب دارم هم در پایداری و هم در جبهه متحد شنیدن کنایه های دو طرف برایم سخت است و سخت تر اختلاف هایی کوچک را دیدن و غافل شدند از اشتراکات بسیار شان!
این روزها از سمت خیلی از دوستان بخاطر امضای نامه ی درخواست از دکتر نادران و توکلی برای ثبت نام در مجلس شماتت شدم! نقد عده ای را قبول دارم و عده ای دیگر را نه! آن عده که گفتند لحن نامه درست نبوده است در نقد دولت، قبول کردم اشتباه را، نه اینکه در درون دولت مشکلی را نمی بینم که در مقایسه با دولت نهم، دولت دهم را پر از عیب و مشکل می بینم، بلکه لحن نقد را قبول دارم که باید به دور از احساسات و توهین و اتهام باشد و بر پایه ی منطق باشد! فلذا که قبول کردم این اشتباه را هر چند من، نویسنده ی نامه نبودم و امضا کننده بودم!
ولی در اصل دعوت از این دو بزرگوار لحظه ای تردید نکرده و تا کنون نکردم. چه اینکه در جریان استعفای آقای حسینیان از مجلس هم در نامه ای سرگشاده خواستار حضور مجدد ایشان شدم در مجلس که حضورشان را مفید می دانستم و می دانم .
نه مجلس بلکه کشور به حضور تمامی گروهای سیاسی با عقاید و نظرات مختلف نیاز دارد. از اصلاح طلب گرفته تا اصولگرا! از احمدی نژاد و قالیباف و لاریجانی و توکلی و رضایی و ... تا اصلاح طلبانی که نظام جمهوری اسلامی را قبول دارند.
کشور زمانی سود خواهد برد که تمام بزرگانی که نامشان برده شد و همراهان و همفکران آنان، اول مقید به اصول اخلاقِ اسلامیِ سیاسی باشند و دوما منافع شخصی را فدای مصلحت کلی نظام نکنند. کمی به مشی رهبری عزیز انقلاب بنگریم که جز با معاند که به مصداق آیه شریفه، « اشدا علی اکفار»، دفع حداقلی دارند، با آنان که در چارچوب نظام اند« رحما بینهم» اند و جذب شان حداکثری. پس چرا عده ای از ما کارمان شده است دفع حداکثری و جذب حداقلی؟