آن سالها خبری از تلویزیون و سی. دی و اینترنت و در یک کلام پیشرفت تکنولوژی نبود و مردم برای تماشای فیلم مورد علاقهشان به سینماها میرفتند. علاوه بر تماشای فیلم، سینماها محل برگزاری رویدادهای فرهنگی بود و دورهمیهای دوستانه هم در سینماها برگزار میشد. امروز سینما به یک نوستالژی تبدیل شده و هر وقت نامی از یک سینما برده میشود، با عبارت «یادش به خیر! » مواجه میشویم. سینماها علاوه بر اینکه بخشی از خاطرات مردم را تشکیل دادهاند، بخشی از هویت تهران هم محسوب میشوند؛ هویتی که این روزها چوب حراج بر آن زده شده و شاهد فروش آنها هستیم. واقعاً چه مبلغی میتوان بابت خرید فرهنگ پرداخت؟ ۲۱ شهریور روز سینما بهانهای شد تا پرونده فروش ۲ سینما را بررسی کنیم.
به گزارش همشهری با کمی جستوجو در تهران میتوان سینماهای زیادی را یافت که حالشان بد است و هر روز هم اوضاعشان وخیمتر میشود. برخی به انباری تبدیل شدهاند، تعدادی به کارگاه تولیدی و بعضی هم بلااستفاده رها شدهاند. خلاصه هرکدام داستان غمانگیزی دارند که تورق دفتر خاطراتشان چیز جز غم و اندوه ندارد. در این میان هستند افرادی که با کمی خلاقیت سعی کردهاند هم چراغ سالنهای سینما روشن بماند، هم از قبال آن اندک درآمدی داشته باشند. سینما فرخ نمونهای از بهرهبرداری درست در شرایط کنونی است.
سینما فرخ تنها سینمای آپاراتی است که در میدان قزوین همچنان به کارش ادامه میدهد. این سینما سال ۱۳۳۷ بهعنوان تماشاخانه به بهرهبرداری رسید، اما دیری نگذشت که به دلیل استقبال خوب مردم به سینما تبدیل شد. قدیمیها این سینما را خوب به یاد دارند و این بنا برای خیلیها نوستالژی است و امروز وقتی از کنارش میگذرند از روزهای گذشته که با دوستان برای تماشای فیلم به این سینما میآمدند، یاد میکنند. چراغ سینما فرخ هرچند مانند گذشته پرنور نیست، اما مانند سینماهای تعطیلشده خاموش هم نشده است و هنوز هم در کورسوی نورش تماشاچیان که البته افراد خاص هستند، روی صندلیهای قدیمی و فرسوده که پاره و نخنما شدهاند، مینشینند و چشم به پرده نقرهای میدوزند.
رنگ در و دیوار سینما رفته است و هر جا که نگاه میکنید آثار ترکخوردگی دیده میشود. مشتریهای این سینما افراد خاص هستند. کسانی که با پرداخت ۱۰ تا ۱۵ هزار تومان میتوانند ۲ سئانس یک فیلم را تماشا کنند. علاوه بر کسانی که برای تجدید خاطره سری به این سینما میزنند، افرادی که خانه و کاشانه ندارند، ترجیح میدهند برای ساعاتی به دور از محیط شلوغ خیابان هم فیلم ببینند و هم روی صندلیها لم بدهند و چرت بزنند.
تلاش برای روشن ماندن چراغ سینما فرخ
سینما فرخ از سینماهای بسیار قدیمی است که به گفته برخی از تهرانشناسان میتوان از آن بهعنوان شناسنامه تهران یاد کرد. حال چنین فضای باارزش و بااصالتی را چگونه میتوان تخریب کرد و از بین برد؟ مالکان سینما هرچند وضعیت کسبوکار را رضایتبخش نمیدانند، اما به این بنا و تاریخ آن تعلق خاطر دارند و تلاش میکنند چراغ آن روشن بماند. تلاش این مالکان قطعاً نیازمند حمایت متولیان است تا نام یک سینمای دیگر در لیست بناهای رهاشده و خطرآفرین تهران ثبت نشود. کاری که مالکان سینما فرخ انجام میدهند، میتواند الگویی باشد برای بازگرداندن سینماها به زندگی و حفظ و نگهداشت آنها.
خرید هویت یک شهر چند؟
تراژدی سینماهای تهران تمامی ندارد و گویا برای همه آنها یک سرنوشت تلخ و شوم رقم خورده است. هنوز در شوک فروش سینما رادیوسیتی هستیم که بنر زردرنگی روی تابلوی سینما شهر قشنگ نصب میشود، بنری با مضمون فروش سینما و شمارهای که برای هماهنگی ذکر شده است.
سال ۱۳۳۲ سینما شهر قشنگ در خیابان ولیعصر(عج)، ابتدای خیابان جمهوری، توسط برادران «مولن روژ» افتتاح شد و چند سال بعد «محمدکریم ارباب» سینما را خرید و مالک آن شد. سال ۱۳۵۴ هم «رضا حجت» سینما را از ارباب به مبلغ ۷ میلیون تومان میخرد. از آن سال تاکنون خانواده حجت مالک سینما هستند. به گفته «فرحناز حجت» دختر مرحوم حجت، پدرش زمانی که سینما را خرید کاربری تجاری داشت، اما سال ۱۳۶۲ کاربری فرهنگی برای سینماها تعریف میشود و محدودیتهایی برای این املاک ایجاد میشود.
در سالهایی که هنوز خبری از کپیهای غیرقانونی نبود، مردم برای تماشای فیلم بلیت میخریدند و در سینماها باز بود و برای تماشای فیلم روی پرده نقرهای لحظهشماری میکردند و ساعتها در صف میایستادند. کمکم زندگی ماشینی چهره دیگر خود را نشان داد و اینترنت و فضای مجازی زمینه را برای کپیهای غیرقانونی فراهم کرد و سالنهای سینما کارکردشان را از دست دادند و چراغهایشان یکی یکی خاموش شد. مردم به جای آمدن به سینما ترجیح دادند در خانه بنشینند و از قاب تلویزیون فیلمهای اکرانشده را تماشا کنند. این سرنوشت شوم در دهه ۸۰ برای سینما شهر قشنگ هم رقم خورد. همین موضوع بازار سینماداران را کساد کرد و وقتی دخل و خرج با هم جور نشد، درهای سینماها را یکی پس از دیگری بستند.
مرحوم حجت هم وقتی دید باز بودن سینما عایدی جز ضرر و زیان ندارد، درهایش را بست. بیش از ۱۰ سال سینما شهر قشنگ تعطیل شد و در سکوت و تاریکی فرو رفت. پس از درگذشت رضا حجت، مالک سینما، وراث دو دو تا چهارتا کردند و چارهای جز فروش برایشان باقی نماند. کار را به یکی از افراد مورد اعتماد سپردند و او هم بنری همراه با تلفن تماس روی سردر سینما، درست جایی که یک روز نام شهر قشنگ در آن میدرخشید، نصب کرد.
مباشر خانواده حجت در گفتوگوی تلفنی میگوید: «نه تنها سینما شهر قشنگ بلکه بهطور کلی وضعیت سینماهای تهران چندان خوب نیست.»
این فرد مطلع که نخواست نامش فاش شود، در ادامه عنوان میکند: «سینما شهر قشنگ ۴ وارث دارد که تمایلی به نگهداری و مرمت و بهرهبرداری دوباره از آن ندارند.»
این فرد در میان صحبتهایش به موضوع تغییر کاربری سینما هم اشاره میکند و وقتی سؤال میکنیم در شرایطی که اوضاع فرهنگی خوب نیست چه کسی حاضر میشود این ملک را که کاربری فرهنگی دارد، خریداری کند، میگوید: «خریداران سینماهای فرسوده قطعاً افراد خاصی هستند که میتوانند از طریق رایزنی با مدیران شهری کاربریهای دیگری برای چنین فضاهایی تعریف کنند. کسی که تمایل به خرید سینما دارد حتماً مکلف به مرمت و بازسازی و بازگشایی مجدد آن نیست. میتواند برای طبقات آن کاربریهای متفاوتی پیشبینی کند که البته در این کاربری فرهنگی یک طبقه میتواند کافه کتاب و گالری هم باشد.»
تملک چنین فضاهایی توسط شهرداری و تبدیل آنها به فضاهای فرهنگی و ورزشی بهترین راهکار است، اما گویا به دلیل نبود اعتبار کافی، شهرداری تمایل و توانایی تملک سینما شهر قشنگ را ندارد. مباشر خانواده حجت میگوید: «شهرداری پیشنهاد تهاتر داده است، اما وراث این پیشنهاد را قبول ندارند و برای فروش آن مصمم هستند.»
نبود حمایتهای کافی
اگر متولیان فرهنگی و شهری دست به دست هم بدهند، در قالب یک کار مشارکتی قطعاً میتوان از فضاهای فرهنگی استفاده درستتر و بهینهتر کرد. در مورد سینما شهر قشنگ هم همین مشارکت میتواند کارساز باشد. به جای اینکه دست روی دست گذاشت و تماشاچی تخریب و فروریختن این بنای قدیمی بود، میتوان با یک همکاری دوجانبه آن را دوباره احیا کرد. زیرزمین سینما را میتوان به پارکینگ عمومی که در موقعیت جغرافیایی فعلی بسیار لازم و ضروری است، اختصاص داد و سالن سینما را مرمت کرد و به اجرای نمایش و تئاتر اختصاص داد. با همین کارهای ساده از یک سو میتوان ساختمانهایی را که بخشی از هویت تهران هستند، حفظ کرد و از سوی دیگر از فضاهای فرهنگی حراست میشود.
عاقبت مبهم سینما رادیوسیتی
اواخر سال گذشته بود که فروش سینما رادیوسیتی رسانهای شد. این خبر فعالان عرصه فرهنگ و هنر بهویژه علاقهمندان به هنر هفتم را شوکه کرد. سینما رادیوسیتی از جمله سینماهای قدیمی تهران است که در سال ۱۳۳۷ توسط استاد «حیدر غیابی» ساخته شده و یک شاهکار معماری محسوب میشود. این ساختمان دوطبقه با حدود ۱۲۳۰مترمربع مساحت دهه ۳۰ از بناهای زیبای تهران محسوب میشد. چراغهای نئون قرمز سینما در دل تاریکی مانند ستاره میدرخشید و روزانه ۱۴۰۰ نفر برای تماشای فیلم مقابل سینما ساعتها در صف میایستادند. سینمایی که روزی روی پرده نقرهایاش فیلمهایی چون «گوهرفروشان مهتاب»، «بربادرفته»، «ویولونزن روی بام» و «شهرستان رینتری» نمایش داده میشد، حالا به ساختمانی فرسوده و دودگرفته تبدیل شده که امکان دارد هرلحظه فروبریزد و به تلی از خاک تبدیل شود.
رادیوسیتی پس از پیروزی انقلاب به بنیاد شهید و امور ایثارگران واگذار و سال ۱۳۹۶ ثبت میراث فرهنگی شد. از همان سال هم درهایش بسته شد و بلااستفاده ماند. هیچ خبری از این سینما نبود تا اینکه بهمن سال گذشته یکبار دیگر نام سینما رادیوسیتی در رسانهها همراه با یک خبر ناحوشایند منتشر شد که انتقاداتی به همراه داشت: واگذاری رادیوسیتی. براساس گفتههای «احمد قاصداشرفی»، رئیس انجمن سینماداران، سینماها کاربری فرهنگی دارند و نمیتوان کاربری دیگری برای آنها تعریف کرد. همین اظهار نظر کافی بود تا یکبار دیگر علاقهمندان به هنر هفتم برای روشن شدن چراغ سینما رادیوسیتی امیدوار شوند. برای تأیید اظهارنظر اشرفی و کسب اطلاعات بیشتر سراغ «هادی احمدی» مدیر دفتر حفظ و احیای بناها، بافتها و محوطههای تاریخی، میرویم. او در ابتدای صحبتهایش تخریب سینما را شایعه میداند و میگوید: «سینما فروخته شده است، اما قرار نیست تخریب شود و برج یا آسمانخراشی به جای آن ساخته شود. این ملک ثبت میراث فرهنگی است.» این جمله شاید اندکی نگرانیها را کاهش دهد، اما طی سالهای اخیر شاهد فرویختن املاکی بودیم که ثبت ملی و میراث فرهنگی شده بودند. بنابراین از احمدی میخواهیم به این عبارت اکتفا نکند و در مورد نحوه واگذاری و فروش سینما رادیوسیتی توضیح دهد که او میگوید: «ثبت میراث فرهنگی و ملی شدن سدی در برابر فروش ملک نیست. این دو هیچ منافاتی با هم ندارند. البته فروش املاک ثبتشده با ضوابط و مقررات انجام میشود که این ضوابط در فروش رادیوسیتی هم رعایت شده است.»
او به مفاد قرارداد فروش هم اشاره و عنوان میکند: «در مفاد قرارداد ذکر شده که مالک حق تخریب ندارد و پس از بازسازی میتواند در چهارچوب قوانین کاربری که برایش تعریف شده است، از آن استفاده کند.» پس از انعقاد قرارداد همه منتظر بودند تا شاهکار معماری ابتدای کوچه گیلان جان دوباره بگیرد، اما...
عمد یا غیرعمد؟
بیش از ۵ ماه از فروش این ملک میگذرد و هر روز آثار تخریب آن نمایانتر و بیشتر میشود. ترکهای روی دیوار و باز شدن جدار آجرها به وضوح دیده میشوند. وضعیت استقامت این بنا به گونهای است که به گفته «احسان یلوه» شهردار ناحیه یک منطقه ۶ نام رادیوسیتی در لیست بناهای ناایمن و خطرساز شهرداری منطقه ۶ ثبت شده است. دیری نمیپاید که در چشم برهم زدنی این شاهکار معماری تهران بر اثر یک حادثه مترقبه یا غیرمترقبه با خاک یکسان شود. اتفاقی که در مفاد قرارداد فروش چیزی در مورد آن قید نشده است و قطعاً مالکان هم پاسخی نخواهند داشت. آیا خرید سینما رادیوسیتی و رها کردن آن عمدی است؟ باز هم دیری نمیپاید که در جستوجوی پاسخ این پرسش، خبر تخریب این شاهکار معماری استاد غیابی منتشر شود و پس از چند روز در سکوت آسمانخراشی قد بکشد و غبار فراموشی نام و خاطرات سینما رادیوسیتی را بپوشاند.