برای شناخت شخصیت و سبک زندگی پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله باید به تفسیر قرآن کریم و احادیث مستند از آن حضرت و اهل بیت علیهم السلام رجوع کنیم. در این میان، کلام بزرگان دینی و دانشمندان اسلامی نیز راهکار بسیار مهمی است تا بتوانیم شخصیت آن حضرت را بهتر درک کرده و حتیالامکان خود را به آن حضرت شبیه کنیم.
خبرگزاری تسنیم بخشهایی از سخنان آیتاللهالعظمی محمدتقی بهجت رحمهالله علیه را در خصوص مرگ و رفتن از دنیا را مورد بازخوانی قرار داده تا این سفر ابدی و حتمی در ذهن ما مورد توجه دوباره قرار بگیرد. این مطالب گزیدهای از سخنان این عالم بزرگوار و حکیم است که پس از تائید دفتر معظم له، منتشر شده است.
پیامبر اکرم(ص) مظهر صفت رحمت خاصه خداوند متعال
خداوند سبحان میفرماید: «ادْعُ إِلَی سَبِیلِ رَبِک بِالْحِکمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جَادِلْهُم بِالتِی هِی أَحْسَن؛ با حکمت و اندرز نیکو، [مردم را] به سوی راه پروردگارت بخوان، و با مجادلهی نیکوتر با آنها مجادله کن» یعنی با زبان نرم و به نرمی و آرامی، حکیمانه و منطقی و یا با موعظهی نیکو و زبان شیرین مردم را به سوی خدا دعوت کن. و نیز میفرماید: «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللهِ لِنتَ لَهُمْ؛ پس بهواسطهی لطف و رحمت خدا، با آنها به نرمی رفتار نمودی.»
پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله و سلم مظهر صفت خاصهی رحمت حضرت حق تبارکوتعالی و «بِالْمُؤْمِنِینَ رَئُوفٌ رحِیمٌ؛ نسبت به مؤمنان بسیار مهربان و دلسوز» و آیینهدار جمال حق است که نور رحمت در او به ظهور پیوسته و از او به دیگران میتابد و خود بالذات ندارند. نظیر آیینهای که نور آفتاب در آن تابش نماید و از آن به دیگری منعکس شود، که در حقیقت روشنی آفتاب است، نه آیینه. خداوند متعال خطاب به آن حضرت میفرماید: «لَعَلک بَاخِعٌ نفْسَک أَلا یکونُواْ مُؤْمِنِینَ؛ چهبسا برای اینکه آنان ایمان نمیآورند جان خود را میفرسایی.»
و نیز میفرماید: «فَلاَ تَذْهَبْ نَفْسُک عَلَیهِمْ حَسَرَاتٍ؛ مبادا جان تو به خاطر آنها از روی حسرتهای پیدرپی بفرساید»؛ یعنی مگر میخواهی از سختی و ناراحتی جان دهی که این گونه از شدت رحمت و رأفت بر مؤمنین، در هدایت و ایمان آوردن آنها خودخوری میکنی؟!
بشارتِ پیامبر اسلام در ادیان گذشته
آن نصرانی که در زمان ما کشیش بوده، گفت: «کتابخانه سوریه دست من بود. عموم به اذن من، وقتی باز میکردم از این کتابخانه استفاده میکردند. یک اتاق خصوصی بود که کتابهای خصوصی در آن اتاق بود، هیچکس را به آن راه نمیدادیم. فقط من خودم که رئیس آن کتابخانه بودم، اجازه داشتم که بروم. دیگران را اجازه نداشتم راه بدهم. [روزی] رفتم و تورات یا انجیلی را دیدم. دیدم روی یک اسمی، یک مومی گذاشتهاند، یک شَمعهای گذاشتهاند [که نوشته بود:] «بعد از من، این پیغمبر است». هر طور بود، سعی کردم، این شمعه را بردارم، بهطوریکه زیرش هر چه هست، پاره نشود. خیلی خیلی زحمت کشیدم که این شمعه را بردارم. دیدم بله! همین حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله است ـ که آنها در لغت خودشان، حالا لغت عِبری است، سریانی است، چه هست، میگویند: مُدمُد ـ این سبب شد از برای اینکه من، اختیار کردم دین اسلام را».
بعد هم که آمده بود، یک رسالههایی نوشت بر علیه تنصّر و تهوّد؛ نان مغفرت و نمیدانم چیزهایی که آنها دارند، همه برخلاف دین است، از خودشان جعل کردهاند، اینها را هم در آنجا ذکر کرده است. بالأخره، بنده خودم هم آن جوان را دیدم ـ جوان بود شاید سی سال داشت ـ مسلمان شده بود. مسلمان شده بود و قبایح آنها و کارهای جعلی آنها را در رسالههایی علیه آنها نوشت.