اوایل مهر زن میانسالی نزد پلیس رفت و از سرقت ۶۰ میلیون تومانی اموالش خبر داد. او گفت: پسر دو ساله یکی از اقوامم حالش بد شده بود و او را به بیمارستانی در مرکز تهران بردیم. مادر بچه در حال انجام کارهای بستری کردن پسرش بود و من در حیاط بیمارستان روی صندلی به انتظار او نشسته بودم.
ناگهان زن میانسالی به سراغم آمد و خودش را فردی نیکوکار معرفی و سر صحبت را باز کرد به من گفت اگر نیاز مالی دارید میتوانم کمکتان کنم و هزینه داروهای بچه را من پرداخت میکنم. او که خودش را فتانه معرفی کرده بود یک عینک آفتابی بزرگ و ماسک به صورت داشت. در حالی که از او تشکر میکردم گفتم ما نیاز مالی نداریم. او در همین حین آبمیوهای را به من تعارف کرد و بعد از خوردن آبمیوه از هوش رفتم. وقتی چشم باز کردم فهمیدم ۷ ساعت بیهوش بودم و در این مدت ۴۰ میلیون تومان طلاهایم و ۲۰ میلیون تومان پولی که در کیفم داشتم سرقت شده بود.
سرقتهای مشابه
با شکایت زن میانسال تحقیقات برای دستگیری فتانه آغاز شد. حدود یک ماهی از سرقت اول گذشته بود که گزارش سرقتی مشابه در همان بیمارستان به مأموران پلیس اعلام شد. اینبار طعمه دختر جوانی بود که مادرش در بخش کروناییهای بیمارستان بستری شده بود. دختر جوان که اجازه ورود به بخش را نداشت و از طرفی نمیتوانست در خانه ماندن را تحمل کند به حیاط بیمارستان میآمد تا خبری از مادرش بگیرد. او نیز قربانی نقشه زن نیکوکار قلابی شده و به همان شیوه با آبمیوه مسموم بیهوش شده بود.
مشخصات سارق نشان میداد وی همان زن میانسال با عینک آفتابی بزرگ و ماسک به چهره بوده است. در ادامه تحقیقات مشخص شد که زنی با این مشخصات از همراهان بیماران در بیمارستانهای دیگر نیز سرقت کرده است.
دستگیری در بیمارستان
بدینترتیب مشخصات زن میانسال به مأموران انتظامات بیمارستانها اعلام شد. در ادامه تحقیقات مأموران یکی از بیمارستانها به زن میانسالی مشکوک شدند که در حال صحبت با همراه بیماری در محوطه بیمارستان بود. باتوجه به مشخصاتی که مالباختهها اعلام کرده بودند و همچنین تصویر متهم که توسط دوربین مداربسته بیمارستانها گرفته شده بود وی بازداشت شد. فتانه ابتدا منکر سرقتها بود، اما نه تنها پاکت آبمیوه و خرمایی که دست زن میانسال بود دست او را رو کرد بلکه مالباختهها نیز او را شناسایی کردند. بدین ترتیب فتانه به سرقتهای سریالی از همراهان بیماران اعتراف کرد و به دستور بازپرس علی وسیله ایرد موسی، از شعبه پنجم دادسرای ویژه سرقت، در اختیار مأموران پلیس قرار گرفت و تحقیقات برای شناسایی مالباختگان احتمالی ادامه دارد.
گفتگو با متهم
ناگهان زن میانسالی به سراغم آمد و خودش را فردی نیکوکار معرفی و سر صحبت را باز کرد به من گفت اگر نیاز مالی دارید میتوانم کمکتان کنم و هزینه داروهای بچه را من پرداخت میکنم. او که خودش را فتانه معرفی کرده بود یک عینک آفتابی بزرگ و ماسک به صورت داشت. در حالی که از او تشکر میکردم گفتم ما نیاز مالی نداریم. او در همین حین آبمیوهای را به من تعارف کرد و بعد از خوردن آبمیوه از هوش رفتم. وقتی چشم باز کردم فهمیدم ۷ ساعت بیهوش بودم و در این مدت ۴۰ میلیون تومان طلاهایم و ۲۰ میلیون تومان پولی که در کیفم داشتم سرقت شده بود.
سرقتهای مشابه
با شکایت زن میانسال تحقیقات برای دستگیری فتانه آغاز شد. حدود یک ماهی از سرقت اول گذشته بود که گزارش سرقتی مشابه در همان بیمارستان به مأموران پلیس اعلام شد. اینبار طعمه دختر جوانی بود که مادرش در بخش کروناییهای بیمارستان بستری شده بود. دختر جوان که اجازه ورود به بخش را نداشت و از طرفی نمیتوانست در خانه ماندن را تحمل کند به حیاط بیمارستان میآمد تا خبری از مادرش بگیرد. او نیز قربانی نقشه زن نیکوکار قلابی شده و به همان شیوه با آبمیوه مسموم بیهوش شده بود.
مشخصات سارق نشان میداد وی همان زن میانسال با عینک آفتابی بزرگ و ماسک به چهره بوده است. در ادامه تحقیقات مشخص شد که زنی با این مشخصات از همراهان بیماران در بیمارستانهای دیگر نیز سرقت کرده است.
دستگیری در بیمارستان
بدینترتیب مشخصات زن میانسال به مأموران انتظامات بیمارستانها اعلام شد. در ادامه تحقیقات مأموران یکی از بیمارستانها به زن میانسالی مشکوک شدند که در حال صحبت با همراه بیماری در محوطه بیمارستان بود. باتوجه به مشخصاتی که مالباختهها اعلام کرده بودند و همچنین تصویر متهم که توسط دوربین مداربسته بیمارستانها گرفته شده بود وی بازداشت شد. فتانه ابتدا منکر سرقتها بود، اما نه تنها پاکت آبمیوه و خرمایی که دست زن میانسال بود دست او را رو کرد بلکه مالباختهها نیز او را شناسایی کردند. بدین ترتیب فتانه به سرقتهای سریالی از همراهان بیماران اعتراف کرد و به دستور بازپرس علی وسیله ایرد موسی، از شعبه پنجم دادسرای ویژه سرقت، در اختیار مأموران پلیس قرار گرفت و تحقیقات برای شناسایی مالباختگان احتمالی ادامه دارد.
گفتگو با متهم
چه شد که تصمیم به سرقت گرفتی؟
از همسرم جدا شدهام و با دو فرزندم زندگی میکنم. بهخاطر علاقهای که از کودکی به بازیگری و سینما داشتم وارد این حرفه شدم، اما همیشه نقش سیاهی لشکر را در سینما و تلویزیون بازی کردم. از زمانی که کرونا آمد زندگیام خیلی سخت شد چرا که از بازیگری و فیلمسازی خبری نبود. نمیدانستم چکار باید بکنم، با دو بچه و اجارهخانه چارهای جز سرقت نمیدیدم تا کی میتوانستم از مردم قرض بگیرم.
این ایده چطوری به ذهنت خطور کرد؟
در یکی از فیلمهایی که به عنوان سیاهی لشکر بازی کرده بودم، یکی از قسمتهایش زنی به عنوان نیکوکار به سراغ افراد مختلف میرفت و با ترفند آبمیوه مسموم آنها را بیهوش و طلاهایشان را سرقت میکرد. از آنجا که بیمارستانها در این مدت بسیار شلوغ بود و از هر قشر و طبقه اقتصادی به بیمارستان میرفتند به ذهنم رسید که سوژههایم را از بیمارستانها انتخاب کنم.
در این مدت کسی به تو مشکوک نشده بود؟
وقتی کسی به رفتارم شک میکرد به دروغ میگفتم در حال ضبط برنامه دوربین مخفی هستیم و بیهوشی مالباخته هم ساختگی است. مردم هم که گرفتار بیمارانشان بودند و ذهنشان مشغول بود حرفم را باور میکردند. من هم بلافاصله فرار میکردم.
فکر میکردی دستگیر شوی؟
احتمالش را میدادم، اما، چون با عینک و ماسک صورتم را میپوشاندم فکر نمیکردم چهرهام شناسایی شود.