چند سالی است که ایده پردازی و کیفیت پوسترهای سینمایی تبدیل به یک معضل شده است. در سالهای اخیر سینمای ایران به نوعی از پوستر اورجینال و درجه یک تهی شده و جز چند چهره بزک شده تکراری، چیزی در محتوای آنها نمیبینیم. در حالی که پوستر باید معرف فیلم باشد.
به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، این موضوع بارها توسط رسانهها مطرح شد، اما در سایه بی توجهی فیلمسازان و همچنین حساسیت آنها بر روی درآمدهای فروش فیلم، تغییری در طراحی و کیفیت پوسترها ایجاد نشد.
اگر به تبلیغات سریال «قورباغه» ساخته هومن سیدی، که در بیلبوردهای شهری نصب شده است دقت کنید، جز چهره دو بازیگر یا کارگردان سریال چیز دیگری نمیبینید. به طوریکه با دیدن این طرح ابتدا تشخیص نمیدهید که قورباغه نوشته شده در زیر عکس دقیقا چه مفهومی دارد؟ نام این شخص است؟ نام برند است؟ یا در کل چیست؟ باید با دانش و آشنایی قبلی خودتان از سریال هومن سیدی، متوجه شوید که قورباغه نام اثر و چهرههای حاضر در طرح هم جزو بازیگران و یا کارگردان آن است.
به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، این موضوع بارها توسط رسانهها مطرح شد، اما در سایه بی توجهی فیلمسازان و همچنین حساسیت آنها بر روی درآمدهای فروش فیلم، تغییری در طراحی و کیفیت پوسترها ایجاد نشد.
اگر به تبلیغات سریال «قورباغه» ساخته هومن سیدی، که در بیلبوردهای شهری نصب شده است دقت کنید، جز چهره دو بازیگر یا کارگردان سریال چیز دیگری نمیبینید. به طوریکه با دیدن این طرح ابتدا تشخیص نمیدهید که قورباغه نوشته شده در زیر عکس دقیقا چه مفهومی دارد؟ نام این شخص است؟ نام برند است؟ یا در کل چیست؟ باید با دانش و آشنایی قبلی خودتان از سریال هومن سیدی، متوجه شوید که قورباغه نام اثر و چهرههای حاضر در طرح هم جزو بازیگران و یا کارگردان آن است.
نکته قابل توجه این است، هومن سیدی که به واسطه تحصیلات هنرستانی اش با گرافیک آشناست و جزو کارگردانهای جوان و موفق ایرانی است، چرا به بخش تبلیغی سریال خود توجه نکرده است؟ با تبلیغاتی که بازیگران و دیگر عوامل این اثر در صفحات خودشان داشتند و وعدههایی که داده شده، بیشتر مردم لحظه شماری میکنند تا ببیند آیا سیدی در جدیدترین ساخته خود همانند تجربههای گذشته موفق خواهد بود؟
اما راستش را بخواهید تعدادی هم با دیدن پوستر تبلیغی سریال قورباغه، کمی به سرنوشت این اثر ناامید شدند، یا حداقل با خود گفتند آن شلوغ کاریها و ادعای عوامل کجا، این پوستر ضعیف و بی تفکر کجا!
به منظور آسیب شناسی طراحی ضعیف پوسترهای فیلمها با احمد غلامی به گفتگو پرداختیم.
احمد غلامی فارغ التحصیل رشته گرافیک و عضو انجمن صنفی طراحان گرافیک است و طی ۱۷ سال فعالیت حرفهای خود، سابقه طراحی و مدیریت هنری در بسیاری از شاخههای گرافیک را در کارنامه دارد. او در عرصه تبلیغات سینما نیز فعال بوده و به عنوان مدیر هنری و طراح پوستر در فیلمهای مختلفی حضور داشته است.
آقای غلامی به نظر شما در پیدایش وضعیت کنونی پوستر فیلم ها، طراح مقصر است یا سازندگان فیلم؟
پیدایش این معضل به عوامل مختلفی بستگی دارد. متاسفانه در سالهای اخیر رسانهها انگشت اشاره خود را به سمت طراح گرفته اند. من نمیگویم که طراحان مقصر نیستند، اما اگر بخواهیم این مشکل را آسیب شناسی کنیم، عوامل مختلفی دست به دست هم میدهند که یکی از آنها طراح است. در حال حاضر یکی از مشکلات بزرگ ما این است که فیلم را یک محصول تبلیغاتی نمیدانیم. یعنی سینما منهای وجه هنر یک وجه خدماتی هم دارد و محصولی است که در اختیار مردم قرار میگیرد. در هر جای دنیا فروش یک محصول منوط به تبلیغ است. این اصل هم درباره گوجه فرنگی و هم درباره سینما صدق میکند و شاید کارکرد و جایگاهشان باهم فرق داشته باشد.
عوامل مختلف که باعث تنزل کیفیت پوسترها شده است را تشریح کنید.
نکته اول در سینمای ایران این است که فیلمها تیم تبلیغاتی ندارند. شاید اسم تیم تبلیغاتی در چند سال اخیر زیاد شده باشد، اما راه و رسم تیم تبلیغاتی اعمال نمیشود. معضل دوم بحث زمان است. یعنی طراح جز آخرین کسانی است که به فیلم اضافه میشود. من همیشه این آسیب را به کارگردانها گوشزد میکنم و خوشبختانه یک نسل جدیدی از آنها سعی میکنند که رعایت کنند. سازندگان فیلمها باید با طراح همانند عوامل اصلی برخورد کنند. یعنی از زمانی که فیلمنامه در اختیار عوامل اصلی قرار میگیرد، باید به طراح هم داده شود که تعداد کمی از کارگردانها این کار را انجام میدهند.
پیامد مثبت این اقدام چه میتواند باشد؟
یکی از نتایج مثبتش این است که وقتی فیلمنامه از اول در دست من طراح باشد، فقط در بخش پوستر اثر نمیگذارد بلکه من طراح در دیگر خروجیهای گرافیکی فیلم هم میتوانم به کارگردان کمک کنم. پوستر فقط یک قلم از اقلام تبلیغاتی است و مهمتر از آن طراحی لوگوی فیلم است. همانطور که میدانید از زمانی که یک فیلم کلید میخورد انعکاس رسانهای آن آغاز میشود بنابراین اگر از همان ابتدا لوگو داشته باشد، وجه بصری فیلم در رسانهها و اخبار کاملتر میشود؛ بنابراین از لوگو تا زیرنویس فیلم، میتواند زیر نظر طراح باشد و همچنین جزئیاتی که بعضا در طراحی صحنه وجود دارد. بدین گونه که طراح گرافیک در بعضی از فیلمهای خاص میتواند به طراح صحنه هم مشاوره دهد. معضل دقیقه ۹۰ اضافه شدن طراح بسیار مهم است که باعث میشود خیلی وقتها سفارشهایی به ما دهند که اصلا اجازه دیدن فیلم را نداریم. امروزه فیلمسازان دقایق آخر سفارش پوستر میدهند و میخواهند که در یک یا دو روز آماده شود. طبیعت این حرفه زمان بر بودن است. در چنین شرایطی خود طراحها هم مقصر هستند وگرنه باید در مقابل آن سفارش مقاومت کنند تا شاید از همان ابتدا بتوانند فیلمنامه را بخوانند.
آیا کار عکاس و طراح در یک فیلم از یکدیگر تاثیر میگیرد؟
اگر طراح از روز اول به پروژه اضافه شود میتواند با عکاس هماهنگ باشد که این هماهنگی در کار من طراح بسیار مهم است، اما نکته اینجاست که در حال حاضر، بیشتر کارگردانها از عکاس به عنوان ثبت کننده پشت صحنه استفاده میکنند و نهایتا بعد از اینکه عکاس عکسها را تحویل داد آنها را به گرافیست میدهند و او هم مجبور است که یک چیزی براساس این تصاویر طراحی کند و این دیدگاه بخشی از روند ایده پردازی را مختل میکند. البته من در شرایطی این صحبتها را عنوان میکنم که عکاسهای بسیار درجه یک سینمایی داریم، اما متاسفانه از ظرفیت هایشان استفاده نمیشود.
نقش پخش کنندهها را چقدر مهم میدانید؟
معضل دیگر در این بخش معلوم نبودن سفارش دهنده است. یعنی شما که از دور نگاه میکنید گمان میکنید که سفارش دهنده باید تهیه کننده یا کارگردان باشد، اما من بخش سومی را هم به این دایره اضافه میکنم و آن هم پخش کننده است. الان دورهای شده که پخش کنندهها در اقلام تبلیغاتی فیلم، حرف اول و آخر را میزنند. پوسترهایی که در سینما به پوسترهای کلهای معروف شده اند سلیقه دوستان پخش کننده هستند. خیلی از آنها خودشان یک طراح پوستر دارند و اجازه آنچنانی برای تصمیم گیری به تهیه کننده و کارگردان نمیدهند. گاهی وقتها پوستر اصلی یک فیلم را در رسانهها نمیبینیم بلکه آنچه که سلیقه پخش کننده است و به قول خودش پوستر بفروش است، با قدرتی که در رسانهها و دیگر قالبهای تبلیغاتی مانند بیلبوردها و... دارد منتشر میشود.
آیا قبول دارید که در حال حاضر ارتباط تجسمی با سینما بسیار کمرنگ است؟
بله؛ برخلاف گذشته که همکاری طراح و فیلمسازهای درجه یک را شاهد بوده ایم متاسفانه در سالهای اخیر ارتباط جامعه طراحان با سینماگران دورا دور شده است. به طور مثال مرحوم مرتضی ممیز برای پرویز صیاد) به عنوان سینمای بدنه) و مجموعه صمدآقای او پوستر طراحی کرده تا سهراب شهید ثالث (به عن، ان سینمای روشنفکری)؛ در گذشته طراحهای ما در طیفهای گسترده کار میکردند و خیلی از کارهای آنها در زمره بهترین آثار گرافیک سینمای ایران قرار دارند. رابطهای که بین مرتضی ممیز و آقای کیمیایی یا بین استاد آغداشلو و مرحوم علی حاتمی بوده نشان از رفاقت و تعامل یک طراح با فیلمساز است. متاسفانه این روابط به مرور زمان رو به افول رفت. خیلی وقتها ما طراحان اصلا کارگردان را نمیبینیم که گفتگویی هم با او داشته باشیم. این عدم ارتباط و شناخت از یکدیگر هم یک سیکل معیوب را در کارمان ایجاد میکند.
بالاتر گفتید پوسترهای بفروش؛ درباره این عنوان توضیح دهید.
خیلی از تهیهکنندهها و پخشکنندهها معتقد هستند که پوستر باید تجاری باشد، اما دوره استفاده از پوستر به عنوان ابزاری که باعث فروش فیلم شود تمام شده است. الان پوستر در دورهای قرار گرفته که وجه اطلاع رسانی اش مهمتر است. یعنی یک پوستر خوب لزوما باعث فروش یک فیلم خوب نمیشود. به قدری رسانهها گسترده شده اند که عوامل خیلی مختلفی در فروش فیلم موثر هستند. ضمن اینکه این دوستان متوجه نیستند که مخاطب امروز ما، بهترین پوسترهای سینماهای دنیا را در قالبهای دی وی دی یا کاور فیلمها میبیند، پس این باور را که مخاطب نمیتواند کار خوب و بد را از هم تشخیص دهد را من قبول ندارم. امروزه خوشبختانه طراحهای حرفهای داریم، کارگردانهای خوبی داریم و تهیه کنندهها هم حرفهای هستند، اما متاسفانه ارتباط جامع بین آنها برقرار نمیشود و در نتیجه پوسترهای سطح پایین و کپی معرف فیلمها میشوند.
به نظر شما چرا با وجود انجمن طراحانی که بیش از دو هزار عضو دارد، فقط تعداد انگشت شماری از طراحان برای فیلمها کار میکنند؟
به نظرم یکی از دلایل آن محدودیت زمان است. اگر من خودم را جای تهیه کنندهای قرار دهم که میخواهد کاری را سریع انجام دهد، ترجیح میدهم سراغ افراد شناخته شده بروم. حتی حاضرم پول اضافه تری هم بدهم، اما خیالم از بابت کار راحت باشد. در نتیجه با این حجم کار در سینمای پرتولید ما، اگر آن ۷، ۸ نفر بهترین طراحهای های دنیا هم باشند دچار سری کاری میشوند. خیلی مواقع دیده ایم که یک طراح ۳، ۴ سال در اوج است و به مرور افت میکند. در صورتی که اگر زمان بندی درست داشته باشند، فرصت کافی برای پیدا کردن طراحهای مختلف خواهند داشت. نکته دوم همان عدم ارتباط است. یعنی اگر یک نفر بخواهد برای فیلمش صدابردار یا تصویربردار انتخاب کند دستش خیلی بازتر است، اما در مورد انتخاب طراح اینگونه نیست. البته کم کم این اتفاق در حال وقوع است، اما در خروجی نهایی باز هم طراحها کمتر دیده میشوند.
آیا کیفیت پوسترهای جشنوارهای و اکران با یکدیگر فرق دارد؟
بله؛ اگر کیفیت پوسترهایی که برای جشنوارهها طراحی میشوند با پوسترهایی که برای اکران هستند را با یکدیگر مقایسه کنید، میبینید که کیفیت جشنواره ایها بالاتر است، زیرا در جشنواره چیزی به نام پخش کننده وجود ندارد و فیلمسازها میدانند که مخاطب جشنواره خاص و داوران تخصصی هستند، اما در اکران اینطور نیست. در بخشی هم که یک فیلم برای اکران در خارج از ایران ارائه میشود، پوسترش بسیار درجه ۱ است. یعنی همه عوامل خودشان میدانند که در بخش طراحی باید اثر آرتیستی و با کیفیت خوب تولید شود، اما متاسفانه در خروجی نهایی همان پوسترهای کلهای و کپی را میبینیم. پوسترهایی که طراح و طراح نما وقت زیادی برای تولیدشان صرف نمیکند. حتی گاهی وقتها شاهد بودم که تهیه کننده پوستری را به طراح نشان میدهد و میگوید که من همچین چیزی میخواهم. من از همین جا به طراحهای جوانتر از خودم میگویم تاجایی که میتوانند در مقابل این خواستهها بایستند. بعضی وقتها کار آرت در نپذیرفتن یک سفارش است. لزومی ندارد همیشه سفارشها را پذیرا باشیم و در خروجی هم مثمرثمر واقع نشویم. در اینصورت آرام آرام این فرهنگ غلط از بین میرود.
به نظر شما چرا پوستر رویداد مهمی مثل جشنواره فیلم فجر همیشه مورد انتقاد قرار میگیرد؟
بحث رابطه در انتخاب دوستانی که این پوستر را طراحی میکنند بسیار مهم است. من با تمام نقدها این را هم میگویم که خیلی از بچههای طراح، به دلیل سفارشهای غلط نمیتوانند آن چیزی که در توانشان هست را ارائه کنند. جشنواره بزرگی مانند فجر در همه بخش هایش و باتوجه به هویت بصری بزرگ و قالبهای تبلیغاتی که در اختیار دارد، زمان بسیاری برای کار نیاز دارد. من اگر بخواهم حتی یک بخش کوچک از این هویت بصری را طراحی کنم، حداقل دو یا سه هفته زمان نیاز دارم. منتها اگر شما در بخش رسانهای جشنواره مدیریت دیده اید من هم در بخشهای هنری دیده ام. در فجر هم شتابزدگی، سفارش غلط و حتی گاهی وقتها انتخاب طراح نامناسب هم دیده میشود.
درباره طرحهای کپی هم صحبت کنید که چرا در این چند سال در پوسترهای سینمایی بسیار ریشه دوانده اند؟
در این مورد طراح حتما مقصر است، زیرا من طراح در عمر هنری خود اصلا نباید زیر این بار بروم که یک چیز را کپی و دوباره آن را ارائه کنم. البته گاهی وقتها این شباهتها علل مختلف دارند یعنی تبادر همزمان بین دو کار وجود دارد. همانطور که در تاریخ هنر بسیار داشتیم که دو هنرمند در دو نقطه دنیا که اصلا همدیگر را نمیدیدند و شرایط ارتباط با هم را نداشتند کارشان بسیار شبیه به یکدیگر بوده است. یا گاهی ایدهای داریم که میتواند به ایده یک پوستر خارجی شبیه باشد، زیرا وقتی شما یک تصویر را میبینید آن تصویر در ذهن شما رسوب میکند و امکان دارد ۵ سال دیگر بخواهید آن ایده را به شکلی بازسازی کنید، اما خیلی از آثاری که اخیرا میبینیم کپی برابر اصل هستند. یعنی نه دیگر تبادر همزمان وجود دارد و نه الهام از ایده؛ در خیلی از مواقع این ایدهها اصلا با بدنه فیلم تناسب ندارند. وقتی چنین فجایعی رخ میدهد باید همه عوامل را زیر سوال ببریم نه فقط یک نفر. از طرفی مردم هم دیگر پوسترهای کپی را نمیپذیرند. باتوجه به این میزان از اطلاعات که اینترنت به کاربر میدهد مقام مقایسه بسیار بالا میرود و به نظرم زین پس تهیه کننده، کارگردان و طراح باید ترس بیشتری از ارائه پوستر کپی داشته باشند.
تا چه حد نقش اقتصاد را در این جریان مهم میدانید؟
وقتی شاکله چرخش اقتصاد سینما درست نیست این مسئله اقتصادی که شما میفرمایید در تمامی بخشهای سینما وجود خواهد داشت حال در جامعه تبلیغاتی که به یک طراح محدود میشود شاید بیشتر خود را نشان دهد. در حال حاضر بین دستمزد بازیگران با عوامل فیلم تفاوت بسیار است که این تفاوت بین عوامل اصلی با تیم تبلیغاتی باز بیشتر و بیشتر میشود. خیلی از دوستان تدوینگر در این سالها کار ساخت تیزر را هم انجام میدهند در صورتی که تیزر باید طراحی شود و کاری است که حتما باید طراح در روند تولید آن حضور داشته باشد. یا تیتراژ فیلم که مبحث بسیار مهمی است و بهترین طراحهای تیتراژ در کل دنیا طراح گرافیک هستند، اما در کشور ما برای اینکه هزینهها کاهش یابد همه این کارها را به تدوینگر سپرده میشود. اگر چرخه اقتصاد فیلم درست باشد، دچار مافیای اکران نشود و... طبیعتا درآمد بهتری خواهیم داشت. اما بازهم میگویم که اگر بدانیم یک فیلم هم مثل رب گوجه فرنگی است، همانقدر بابت تبلیغش زمان و هزینه صرف میکنیم.
نکته پایانی؟
ما در هنرهای تجسمی رو به افول رفتیم. خروجی ما در هنرهای تجسمی به نمایشگاهها ختم میشود، نمایشگاهی که به جز خود هنرمندان، بازدید کننده دیگری ندارد. متاسفانه مردم با آرتیستهای تجسمی خیلی فاصله گرفته اند که فارغ از مسئولین خود آرتیستها هم در این مورد مقصر هستند و قطعا مردم در این جریان بی گناه ترینند. اما با روشنگری رسانهای و حضور نسل جدید در عرصههای مختلف به شخصه به آینده امیدوار هستم.