اگرچه فرو رفتن در نقش و بازی بجای کارکترهای گوناگون از جمله بدیهیات شغل بازیگری محسوب میشود، اما توقع میرود که ساحت زندگی فردی و شخصیت هنرمندان، سیری ثابت داشته و برخلاف حرفه شان، دائماً در حال تغییر چهره و تعویض رنگ نباشد! این درحالیست که رصد صفحات شخصی بسیاری از به اصطلاح سلبریتیها در فضای مجازی نشانگر زیست دوگانه و کاملاً متناقض این قبیل افراد است که قضاوت درباره ایشان را بسیار سخت میکند.
بعنوان مُشتی از خروار، اخیراً پرویز پرستویی پس از دسته گل تعریف و تمجید از «جمیله» (رقاصه معروف پیش از انقلاب)، اینبار در زیر پُست اینستاگرامی داریوش اقبالی (خواننده لس آنجلسی) مرگ خواننده زن طاغوتی «رامش» را تسلیت گفته است. جالب آنکه تنها یکروز پیش از این، نام پرستویی در ذیل اسامی سی نفر از سینماگران ایرانی در تسلیت و محکومیت ترور ناجوانمردانه شهید فخری زاده دانشمند هستهای کشورمان نیز به چشم میخورد! حال سوال اینجاست که چگونه میتوان درگذشت همزمان دو شخص را تسلیت گفت که اولیشان، عمر خود را صرف افزایش اقتدار و توان علمی نظام جمهوری اسلامی کرده است و دومیشان، به دلیل دشمنی با مبانی همین نظام، پناهنده کشوری شد که با همدستی اذناب منطقه ای، آن نفر اول را ترور کرده اند؟!
شاید در نگاهی ساده اندیشانه، اینگونه مواضع متناقض و مذبذبانه بازیگران، ناشی از نادانی یا ضعف در تحلیل سیاسی تلقی شود، اما تجربه نشان داده است که اتفاقاً هوشمندی و آینده نگری این دست هنرمندان باعث میشود که چنین اقداماتی را مرتکب شوند، چون با این شگرد، نه تنها پرستیژ منتقدانه و تاحدودی غیرحکومتی خود را نزد هواخواهان و قشر اپوزیسیون حفظ میکنند بلکه همچنان با اجازه فعالیت در پروژههای سینمایی داخل کشور و ذیل پرچم نظام، حاشیه امن حساب بانکی شان نیز به مخاطره نمیافتد!
این حربه نخ نما شده دقیقاً چند ماه پیش در جریان همدردی جمعی از بازیگران داخل کشور در مرگ شهلا صافی ضمیر ملقب به «مرجان» (خواننده زن طاغوتی و سمپات منافقین) تکرار شد بحدی که تصویر آنها حتی تا روی جلد نشریه مجاهد (ارگان رسمی اطلاع رسانی گروهک منافقین) نیز رفت، اما وقتی موج انتقادات نسبت به این اقدام بالا گرفت، یک عذرخواهی ساده و مصلحتی از جانب ایشان باعث شد تا خطری متوجه جیب و قراردادهای سینمایی حضرات نباشد!
در پایان گفتنی است، ایکاش این قبیل هنرمندان آنقدر جسارت داشتند که مرد و مردانه، باور قلبی خود را اظهار کنند، ولو به این قیمت که مجبور باشند هزینه ابراز عقیده شان را بپردازند؛ نه اینکه همچون آفتاب پرستان بُزدل، نماز را به علی اقتدا کنند و پلو را با معاویه بخورند!
بعنوان مُشتی از خروار، اخیراً پرویز پرستویی پس از دسته گل تعریف و تمجید از «جمیله» (رقاصه معروف پیش از انقلاب)، اینبار در زیر پُست اینستاگرامی داریوش اقبالی (خواننده لس آنجلسی) مرگ خواننده زن طاغوتی «رامش» را تسلیت گفته است. جالب آنکه تنها یکروز پیش از این، نام پرستویی در ذیل اسامی سی نفر از سینماگران ایرانی در تسلیت و محکومیت ترور ناجوانمردانه شهید فخری زاده دانشمند هستهای کشورمان نیز به چشم میخورد! حال سوال اینجاست که چگونه میتوان درگذشت همزمان دو شخص را تسلیت گفت که اولیشان، عمر خود را صرف افزایش اقتدار و توان علمی نظام جمهوری اسلامی کرده است و دومیشان، به دلیل دشمنی با مبانی همین نظام، پناهنده کشوری شد که با همدستی اذناب منطقه ای، آن نفر اول را ترور کرده اند؟!
شاید در نگاهی ساده اندیشانه، اینگونه مواضع متناقض و مذبذبانه بازیگران، ناشی از نادانی یا ضعف در تحلیل سیاسی تلقی شود، اما تجربه نشان داده است که اتفاقاً هوشمندی و آینده نگری این دست هنرمندان باعث میشود که چنین اقداماتی را مرتکب شوند، چون با این شگرد، نه تنها پرستیژ منتقدانه و تاحدودی غیرحکومتی خود را نزد هواخواهان و قشر اپوزیسیون حفظ میکنند بلکه همچنان با اجازه فعالیت در پروژههای سینمایی داخل کشور و ذیل پرچم نظام، حاشیه امن حساب بانکی شان نیز به مخاطره نمیافتد!
این حربه نخ نما شده دقیقاً چند ماه پیش در جریان همدردی جمعی از بازیگران داخل کشور در مرگ شهلا صافی ضمیر ملقب به «مرجان» (خواننده زن طاغوتی و سمپات منافقین) تکرار شد بحدی که تصویر آنها حتی تا روی جلد نشریه مجاهد (ارگان رسمی اطلاع رسانی گروهک منافقین) نیز رفت، اما وقتی موج انتقادات نسبت به این اقدام بالا گرفت، یک عذرخواهی ساده و مصلحتی از جانب ایشان باعث شد تا خطری متوجه جیب و قراردادهای سینمایی حضرات نباشد!
در پایان گفتنی است، ایکاش این قبیل هنرمندان آنقدر جسارت داشتند که مرد و مردانه، باور قلبی خود را اظهار کنند، ولو به این قیمت که مجبور باشند هزینه ابراز عقیده شان را بپردازند؛ نه اینکه همچون آفتاب پرستان بُزدل، نماز را به علی اقتدا کنند و پلو را با معاویه بخورند!
شما چه توقعی دارید؟!
یک هنرمند دیگه ولو رقاص سیاسی تلقی میشه؟!