گاهی بد نیست از پیچ و تاب تاریخ عبور کنیم و گرد و غبار از قفسههای خاک گرفته و فراموش شده زندگی بتکانیم تا یادمان بیفتد چه اتفاقاتی در کشورمان رخ داده و چه کسانی در میهنمان میزیستند. یادمان بیفتد که زندگی همه تمام میشود، اما مهم این است که پس از مرگ از ما چگونه یاد میکنند.
به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، ۲۳ آذر ماه یکی از همان روزهای سال است که نیاز به زدودن گرد و غبار دارد. البته نه به خاطر سالروز تولد "راچ کاپور" بازیگر هندی یا تصویب قرارداد ۱۹۲۱ در پارلمان ایران، البته شاید این موارد برای علاقهمندان به این موضوعات مهم باشد و یا علاقهمندان به شعر و ادب این روز را با درگذشت حیدر رقابی (متخلص به هاله) به یاد میآورند، اما دوستداران فوتبال این روز را با نام ناصر حجازی به یاد خواهند آورد.
۲۳ آذر ۱۳۲۸ ناصر حجازی چشم به جهان گشود. کاری نداریم در چه نوع خانوادهای و در چه شهری. حتی به این هم کاری نداریم که چه افتخاراتی برای فوتبال ما به دست آورد و چه رزومهای داشت، چرا که بارها این موضوعات بحث و بیان شده و تکرار مکررات خواهد بود. فقط میخواهیم بگوییم شما را از یاد نبردیم و هنوز هم ۲۳ آذر یک روز خاص برای ورزش ایران محسوب میشود. روزی که آن را با سالروز تولد مردی به یاد میآوریم که مغرور بود، اما متکبر نبود، با صلابت بود اما زورگو نبود، دلسوز بود، اما چاپلوس نبود.
نه میخواهیم بد کسی را بگوییم و نه ناصرخان را با فوتبالیستها و مربیان امروز مقایسه کنیم، فقط میخواهیم یادآور شویم که چقدر جای شما این روزها خالی است. چقدر چمنهای امجدیه دلتنگ شیرجههای شما است، چقدر نیمکت آزادی از جای خالی شما مکدر و چقدر محله شمس آباد متکدر از دوری قدمهای شماا ست.
امروز باید شمع تولد ۷۱ سالگیتان را فوت میکردید، اما وقتی یادمان میفتد که ۹ سال است دیگر نفسی نیست تا شمع تولد فوت کند، ناخودآگاه به این فکر میفتیم که چقدر زود ترکمان کردید. اگرچه مهمتر این است که پس از مرگ چطور از انسان یاد شود و ما ناصر حجازی را فقط با این بیت به یاد خواهیم آورد . «من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی آبی، ولی با منت و خواری پی شبنم نمیگردم».
به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، ۲۳ آذر ماه یکی از همان روزهای سال است که نیاز به زدودن گرد و غبار دارد. البته نه به خاطر سالروز تولد "راچ کاپور" بازیگر هندی یا تصویب قرارداد ۱۹۲۱ در پارلمان ایران، البته شاید این موارد برای علاقهمندان به این موضوعات مهم باشد و یا علاقهمندان به شعر و ادب این روز را با درگذشت حیدر رقابی (متخلص به هاله) به یاد میآورند، اما دوستداران فوتبال این روز را با نام ناصر حجازی به یاد خواهند آورد.
۲۳ آذر ۱۳۲۸ ناصر حجازی چشم به جهان گشود. کاری نداریم در چه نوع خانوادهای و در چه شهری. حتی به این هم کاری نداریم که چه افتخاراتی برای فوتبال ما به دست آورد و چه رزومهای داشت، چرا که بارها این موضوعات بحث و بیان شده و تکرار مکررات خواهد بود. فقط میخواهیم بگوییم شما را از یاد نبردیم و هنوز هم ۲۳ آذر یک روز خاص برای ورزش ایران محسوب میشود. روزی که آن را با سالروز تولد مردی به یاد میآوریم که مغرور بود، اما متکبر نبود، با صلابت بود اما زورگو نبود، دلسوز بود، اما چاپلوس نبود.
نه میخواهیم بد کسی را بگوییم و نه ناصرخان را با فوتبالیستها و مربیان امروز مقایسه کنیم، فقط میخواهیم یادآور شویم که چقدر جای شما این روزها خالی است. چقدر چمنهای امجدیه دلتنگ شیرجههای شما است، چقدر نیمکت آزادی از جای خالی شما مکدر و چقدر محله شمس آباد متکدر از دوری قدمهای شماا ست.
امروز باید شمع تولد ۷۱ سالگیتان را فوت میکردید، اما وقتی یادمان میفتد که ۹ سال است دیگر نفسی نیست تا شمع تولد فوت کند، ناخودآگاه به این فکر میفتیم که چقدر زود ترکمان کردید. اگرچه مهمتر این است که پس از مرگ چطور از انسان یاد شود و ما ناصر حجازی را فقط با این بیت به یاد خواهیم آورد . «من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی آبی، ولی با منت و خواری پی شبنم نمیگردم».