صداوسیما و عادل فردوسیپور با انبوهی از اشتباهات گذشته باید به مخاطب پاسخگو باشند، اگر تلویزیون به عادل برنامه دوساعته پخش زنده میدهد آنهم بهعنوان تهیهکننده، پس نباید مشکلی برای گزارشگری او وجود داشته باشد و از طرف دیگر عادل هم اگر هنوز خودش را فرزند رسانه ملی میداند باید به پایان این دوقطبی بیحاصل کمک کند، مردم شاهد این چالش عقلانی هستند.
مسعود فروغی، سردبیر در سرمقاله امروز روزنامه «فرهیختگان» نوشت: هیجان روزهای نزدیک به 29 آذر فروکش کرده و حالا احتمالا راحتتر میتوان درباره یک اتفاق ویژه در فینال بازیهای لیگ قهرمانان آسیا 2020، حرف زد. شاید روزی که علی شجاعی، وینگر چپپای پرسپولیس آخرین پنالتی بازی با النصر عربستان را وارد دروازه کرد و فینالیستشدن سرخها در بازی دوماهونیم بعد قطعی شد، کسی باور نمیکرد یک حاشیه غیرفوتبالی اینگونه به بازی نهایی سایه بیندازد.
بازیهای آسیا در سال رو به انتهای میلادی برای باشگاههای ایرانی انواع و اقسام اتفاقات ویژه را داشت، حتی قبل از برگزاری بازیهای پلیآف دو نماینده ایران، ما تا آستانه کنارهگیری کامل از بازیها رفتیم ولی دستآخر با تمام ماجراهای تا حدی دراماتیک سال 2020 نماینده غرب آسیا در فینال احتمالا برخلاف میل کنفدراسیون فوتبال آسیا یک تیم ایرانی شد.
اما داستان ما در یادداشت از انتهای ماجرا شروع میشود، تقریبا 48ساعت قبل از بازی فینال خبر سفر عادل فردوسیپور به دوحه برای گزارش بازی نهایی آنهم از طریق صفحه رسمی AFC (صفحه فارسیAFC) مثل وقتی که فکر میکنی داستان فیلم در دقایق پایانی نکته جدیدی برای حیرت مخاطب ندارد و بهیکباره ورق برمیگردد، حاشیهای بزرگتر از متن فینال در ایران ایجاد کرد. فردوسیپور از اسفند سال 97 دیگر هیچ فوتبالی را گزارش نکرده و برنامه 90 او از آنتن شبکه سوم سیما کنار رفته بود.
این خبر همانطور که قابل پیشبینی بود جمعه قبل فینال را کاملا تحتتاثیر قرار داد، قبل از این خبرنگار خبرگزاری صداوسیما درحالی که به دوحه رفته بود با ممانعت AFC نتوانست حتی از تمرین پرسپولیس گزارشی به تهران ارسال کند و فقط از هتل محل استقرار این تیم تصاویری ارسال کرد. AFC با استناد به تحریمهای آمریکا علیه ایران امتیاز پخش بازیها را هم به ایران نداده بود.
به هرحال شنبه موعود رسید و به هر ترتیبی برای اولینبار دو نفر از بهترین گزارشگرهای فوتبال در ایران همزمان یک بازی را گزارش میکردند. عادل فردوسیپور در دوحه برای AFC و محمدرضا احمدی در تهران برای تلویزیون ایران. در هر نظرسنجی عمومی از مخاطبان فوتبالی در ایران سوال کنید بدونشک این دو نفر به فینال رقابت گزارشگران فوتبال میرسند، برای همین گزارش همزمان آنها بهاندازه کافی عجیبوغریب است. بازی شروع شد و فینال با شکست پرسپولیس ایران تمام شد. برای همه آسیا پرونده لیگ قهرمانان آسیا 2020 تمام شد غیر از ایران. داستان سفر فردوسیپور به دوحه با بازگشت او به تهران تمام نمیشود و ما حالا باید به این فکر کنیم چرا به اینجا رسیدیم؟
برای پاسخ به این سوال در روزهای اخیر دو گروه پاسخهایی دادند؛ یک گروه صداوسیما را بازنده بزرگ 29آذر معرفی کردند و برای عادل فردوسیپور هورا کشیدند. احتمالا دیدهاید ماجرایی که درحال صحبت درباره آن هستیم محدود به سینهچاکان فوتبال نبود، چهبسا برای ایندسته از آدمها نتیجه بازی مهمتر از این حاشیهها بود و چهرههای سیاسی مختلفی که منتقد کلاسیک تلویزیون هستند از فرصت اخیر استفاده کردند و حرفهای خودشان را زدند. طبیعی است در این شرایط فرصت مناسبی برای مهاجمان ششدانگ سیاسی پیش میآید.
گروه دوم اما روی همکاری فردوسیپور با AFC زوم کردند و دست آخر بهدلیل اینکه تبلیغات گسترده طرف مقابل برای میلیونیشدن مخاطبان همزمان گزارش عادل عملی نشد او را بازنده نامیدند. اما بهنظر ما موضوع کمی پیچیدهتر و ابعاد ماجرا از این دو حرف فراتر است. سعی میکنم در قالب چند استدلال هم این پیچیدگی را توضیح دهم و هم صورتبندی جدیدی ارائه کنم، هرچند میدانم لیدرهای هر دو جریان مثل لیدر سرخابیها بیشتر از حقیقت روی علاقه خودشان تعصب دارند اما نقطه امید ما مثل همیشه وجدان بیدار کسانی است که از آدمها بت نمیسازند و قلبشان برای منافع عمومی میتپد.
صداوسیما و ماجرای مدیریت آدمها
نکته مهمی که همین ابتدای این بند باید بر آن تاکید کنم این است که چالش صداوسیما در مدیریت «آدمهای مشهور» محدود به فردوسیپور نیست، نمونههای زیادی از این مشکل از قدیم وجود داشته و هنوز هم هست. اما بهطور مشخص در این نوشته قصد ما مروری است بر نمونه عادل فردوسیپور، هرچند نوشتن درباره جزئیات رابطه عادل و صداوسیما کتابی قطور میخواهد و «هنر شفافگفتن!».
ما با شفافگفتن مشکلی نداریم ولی چون اینجا مقصود کتاب نوشتن نیست تنها بخشی از ماجرا را تعریف میکنیم که صداوسیما اساسا هیچ راهبردی برای تعامل با چهرههایی که خودش میسازد، ندارد. فردوسیپور یک نمونه تمامعیار از این ادعا است. یکی از مدیران قدیمی تلویزیون در جلسهای در اوایل دهه 90 در پاسخ به انتقاد ما درباره مواجهه اشتباهش با برنامه 90 میگفت رئیس صداوسیمای وقت مقصر اصلی بود. توضیح خواستیم، آقای مدیر که شهرت دفاع از عادل را دارد گفت بارها من برای مدیریت او برنامهریزی کردم اما رئیس وقت تلویزیون با ورود نابجا و امتیازهای بدموقع کار را خراب میکرد.
صحت این ادعا با آقای مدیر، ولی همین دفاع او از خودش با دیگر روایتهای جزئی که نمیشود اینجا نوشت، تابلوی نتایج بازی است: صد-هیچ بهنفع چهرهها! جناب مدیر تصور میکرد اگر تعداد سهرقمی تذکرها به فردوسیپور را بگوید نشانه مدیریتکردن اوست! سالها آزادی تقریبا مطلق 90 همزمان با سختگیریها به دیگر برنامهسازان منطق کج مدیران تلویزیون بود. فردوسیپور اما یک استثنا نبود، تلویویزن هیچگاه نتوانست میان شهرت برنامهساز و عمل به چارچوبهای منطقی رسانه تعادل ایجاد کند. مثل زمانی که پول بیشتری به فلان چهره داد تا او را حفظ کند ولی درواقع او را متوقعتر کرد.
اما در ماجرای فردوسیپور باید به سال 97 برگردیم، سالی که دوبار تیمملی ایران تا آستانه موفقیتهای تاریخی در جامجهانی روسیه و جام ملتهای آسیا در امارات پیش رفت، تب فوتبال در ایران به بالاترین نقطه رسید. در این شرایط برنامه تلویزیونی 90 به تهیهکنندگی عادل فردوسیپور بیشتر از همیشه درگیر با مخاطب شده بود. دوبار حضور تیمملی در تورنمنتهای حساس و اولین صعود پرسپولیس به فینال آسیا، چالش سنگین سرمربی تیمملی در آن زمان با سرمربی پرسپولیس و کلی اتفاقات مهم دیگر، سال 97 را حسابی فوتبالی کرد. شرایط اقتصادی هم بهاندازه کافی اعصاب خرابکن بود و فوتبال پناهگاه مناسبی برای افکارعمومی حساب میشد.
فردوسیپور بهعنوان یکی از چهرههای مشهور فوتبالی همیشه میزبان حاشیهها و شاید خالق آنها بود ولی 97 آنقدر سال عجیبی شده بود که اینبار فردوسیپور خودش سوژه حاشیهها شد. چالش پیچیده صداوسیما با کسی که همین تلویزیون او را به افکارعمومی معرفی کرده بود در سالهای قبل از این هم وجود داشت. چالشهایی که بعضی وقتها مثل یک زلزله 4ریشتری ذهنها را حساس میکرد، مثل روزی که ایران با اسپانیا بازی داشت و عادل تا ساعتها قهر کرد و جلوی دوربین نیامد! چون کارلوس پویول بازیکن اسبق تیمملی اسپانیا با کمک اسپانسرهایی به تهران آمده بود تا میهمان برنامه عادل باشد.
صداوسیما که در پاییز سال 96 بهخاطر حضور لوییس فیگوی مشهور در برنامه ویژه قرعهکشی جامجهانی با دریافت رقمی بزرگ با انتقادهای زیادی مواجه شده بود اینبار جلوی حضور پویول در برنامه را گرفت. چند شب بعد کلیپی در میانه برنامه ویژه جامجهانی پخش شد و مدیربرنامه ایرانی پویول شایعه اینکه علت ممانعت تلویزیون موی بلند او یا تتوی دستش بوده را تکذیب کرد! وقتی دوربین به استودیوی پخش برگشت عادل گفت این تصاویر ربطی به برنامه او ندارد! بله! سال 97 کلا سال عجیبی بود.
از این مثالها زیاد است، مثالهایی که تکههای پازل مواجهه فردوسیپور و تلویزیون را نشان میدهد، ما در اینجا کاری با مثالها نداریم ولی آنچه درطول 20سال برنامه 90 در صداوسیما رخ داد، نتیجهاش ساختن «رستم»ی بود که مدیران تلویزیون میترسیدند او را صدا کنند.
تلویزیون خودش عادل را به ما معرفی کرد و بدون تعامل درست دوطرفه او به نقطهای رسید که در سال 97 صحنه افکارعمومی به تقابل مستقیم او و مدیران شبکه سه تبدیل شد. حذف 90 از آنتن شبکه 3 قابل پیشبینی بود اما مشکل این نیست. حتی مدافعان تمامعیار عادل هم بعضی کنشهای او در سالهای منتهی به 97 را تایید نمیکردند ولی کنار گذاشتن 90 از قاب تلویزیون نباید به کنار گذاشتن فردوسیپور از گزارشگری فوتبال منجر میشد.
مدیران تلویزیون چندبار گفتهاند از عادل برای گزارش فوتبال دعوت کردهاند و او خودش قبول نکرده است. عادل تاکنون جواب صریحی به این ابهام نداده که چگونه همزمان با قهر از گزارشگری در تلویزیون در شبکه ورزش که گویا برادر کوچک شبکه 3 هم است، برنامه میسازد. در مواجهه مستقیم با خیلی از آدمها وقتی همین نکته را میگویم که عادل در 20ماه اخیر برنامه «فوتبال 120» را در تلویزیون ساخته تعجب میکنند و سوال دارند که چرا او فوتبال گزارش نمیکند؟
کنار گذاشتن یک برنامه از تلویزیون عجیب نیست اما اینکه چرا درطول 20ماه اخیر تدبیر عاقلانهای برای حضور فردوسیپور در گزارشهای فوتبال انجام نشده، سوال جدی مخاطبان از مدیران صداوسیما است. فردوسیپور کارمند رسمی تلویزیون است و طبیعی است مخاطبی که سالها به صدای او عادت کرده، این مطالبه را داشته باشد. شاید برخی مدیران تلویزیون فکر میکردند با گذشت زمان فردوسیپور از ذهن مخاطب بیرون میرود ولی ماجرای 29 آذر نشان داد اینطور نیست.
جامعه ما مستعد ساختن دوقطبیهای بزرگ است، دوقطبیهایی که هیچ نسبتی به چالشهای واقعی ندارند اما رسانهها و افکارعمومی را درگیر خود میکنند. تلویزیون 20سال یک برنامهساز را مدیریت نکرد و بعد هم در جریان عمل جراحی بهجای حذف یک اشکال، مریض را به کما فرستاد! تلویزیون میتوانست ضمن تغییر در آنتن مانع تشدید این دوقطبی شود.
فردوسیپور و زیرپا گذاشتن حرفهای عادل
ماجرای اخیر اما عادل فردوسیپور را با چالشی بزرگ مواجه کرد، او قبل از هرچیز باید بهدلیل رد پیشنهاد گزارشگری فوتبال ازسوی شبکه 3 پاسخ دهد. چون اگر آن جملات احساسی ابتدای گزارش بازی فینال واقعا از عمق جان عادل بیرون آمده باشد باید به احترام همان مخاطبان، فوتبال را در تلویزیون گزارش میکرد، شاید گفته شود بهخاطر حذف 90 حق داشت جواب پیشنهاد تلویزیون را ندهد اما این پاسخ هم قانعکننده نیست. چرا؟ چون او درطول این مدت تهیهکننده برنامه دیگری در همین تلویزیون بوده و جالبتر اینکه کارمند رسمی صداوسیما هم است. یعنی اگر بنا به قهر بود چرا برنامه دیگری توسط عادل ساخته شد؟
بدتر اینکه عادل بعد از 20ماه غیبت در گزارشگری فوتبال در سال تحریم ایران توسط AFC دست همکاری به آنها داد. دقت کنید: تیمهای ایرانی ابتدا توسط AFC به بهانه ماجرای هواپیمای اوکراینی در دیماه سال 98 تا آستانه حذف از بازیها رفتند، تدبیر باشگاههای ایرانی مانع حذف از بازیها شد، بعد میزبانی از ما گرفته شد، بعد ادامه بازیها در قطر با بهانه خارقالعاده AFC به تلویزیون ایران فروخته نشد،AFC بعد از این تنها چند ساعت به بازی نیمهنهایی یادش افتاد آلکثیر توهین نژادپرستانه کرده است و آن شوک بزرگ به پرسپولیس وارد شد.
شاید برخی بگویند AFC قانون را اجرا کرد ولی حداقل ما شبیه عادلخان سخت قانع میشویم که چطور تکرار مکرر شادی گل معروف مهاجم پرسپولیس را AFC کاری جدید برای توهین به رقیب ازبک فرض کرد؟ برای فهمیدن اینکه AFC با فوتبال ما بد تا کرد نیاز به هوش زیادی نیست، از آن طرف عادل فردوسیپور که خودش را فرزند رسانه ملی میداند چطور با کسی که پدر را تحریم و دشمن معرفی کرده است، دست دوستی داد؟
عادل از مدیران تلویزیون شاکی است؟ بله! اما سفر به دوحه درحالی که همکار سازمانی او در همان شهر به جرم خبرنگاری برای صداوسیما محروم از فینال بود با معیارهایی که فردوسیپور سالها در 90 تبلیغ میکرد، در تناقض است. دلش برای مخاطب ایرانی تنگ شده بود؟ بله! برای کسی مثل عادل که در سینما با موبایل فوتبال میبیند طبیعی است. اما کاش برای رفع این دلتنگی تریبون AFC در روزگار دشمنی با پدر (به روایت عادل) انتخاب نمیشد.
عادل حتی به آنچه میخواست نرسید، دوستان او در رسانههای رنگارنگ داخل و خارج از 3 تا 4میلیون مخاطب همزمان موقع گزارش او خبر میدادند، اینستاگرام و AFC در یک همکاری مشترک مانع حق پخش را هم دور زدند و فقط آیپی ایران را باز گذاشتند، همزمان سنگینترین تبلیغات ممکن برای گزارشگری او راه افتاد و وزیر ارتباطات در یک موضع رسمی گفت مجوریم ترافیک اینترنت را دراختیار سرور خارجی یعنی اینستاگرام قرار دهیم ولی نتیجه پیروزی نبود، عادل کمتر از سایت تلوبیون مخاطب جذب کرد، درحالی که 20ماه صدای گزارشگری یک فوتبال کامل از او نشنیده بودیم. حتما عادلخان خودش میداند اعداد روی تابلوی نتایج مهم است.
فردوسیپور متاسفانه بیشتر از هوش خودش به مشورتهایی گوش داده است که مثل بعضی مشورتها به مدیران تلویزیون پای در واقعیت ندارد، کاش این دو گروه مشورتدهنده تغییر کنند تا کسی مثل عادل در حساسترین روز فوتبال در سال اینگونه خودش را مصرف نکند. کاش متوجه میشدیم آن 2میلیون و 800هزار نفری که صفحه AFC فارسی را فالو کردند عدد کمی نیست تا به این ماجرا بیاعتنایی کنیم. کاش عادل متوجه میشد برای 500هزار مخاطب همزمان نباید تا دوحه میرفت و تحریم علیه ایران را معنادارتر میکرد. کاش متوجه بشویم رقص و پایکوبی بیبیسی و ایراناینترنشنال در این یک هفته با آهنگ موزونی است که ما آن را نواختیم. کاش عادل آنتن تلویزیون و میلیونها مخاطب ایرانی را گروگان نمیگرفت.
حالا در موقعیت کنونی، صداوسیما و عادل فردوسیپور با انبوهی از اشتباهات گذشته باید به مخاطب پاسخگو باشند، اگر تلویزیون به عادل برنامه دوساعته پخش زنده میدهد آنهم بهعنوان تهیهکننده، پس نباید مشکلی برای گزارشگری او وجود داشته باشد و از طرف دیگر عادل هم اگر هنوز خودش را فرزند رسانه ملی میداند باید به پایان این دوقطبی بیحاصل کمک کند، مردم شاهد این چالش عقلانی هستند.
مسعود فروغی، سردبیر در سرمقاله امروز روزنامه «فرهیختگان» نوشت: هیجان روزهای نزدیک به 29 آذر فروکش کرده و حالا احتمالا راحتتر میتوان درباره یک اتفاق ویژه در فینال بازیهای لیگ قهرمانان آسیا 2020، حرف زد. شاید روزی که علی شجاعی، وینگر چپپای پرسپولیس آخرین پنالتی بازی با النصر عربستان را وارد دروازه کرد و فینالیستشدن سرخها در بازی دوماهونیم بعد قطعی شد، کسی باور نمیکرد یک حاشیه غیرفوتبالی اینگونه به بازی نهایی سایه بیندازد.
بازیهای آسیا در سال رو به انتهای میلادی برای باشگاههای ایرانی انواع و اقسام اتفاقات ویژه را داشت، حتی قبل از برگزاری بازیهای پلیآف دو نماینده ایران، ما تا آستانه کنارهگیری کامل از بازیها رفتیم ولی دستآخر با تمام ماجراهای تا حدی دراماتیک سال 2020 نماینده غرب آسیا در فینال احتمالا برخلاف میل کنفدراسیون فوتبال آسیا یک تیم ایرانی شد.
اما داستان ما در یادداشت از انتهای ماجرا شروع میشود، تقریبا 48ساعت قبل از بازی فینال خبر سفر عادل فردوسیپور به دوحه برای گزارش بازی نهایی آنهم از طریق صفحه رسمی AFC (صفحه فارسیAFC) مثل وقتی که فکر میکنی داستان فیلم در دقایق پایانی نکته جدیدی برای حیرت مخاطب ندارد و بهیکباره ورق برمیگردد، حاشیهای بزرگتر از متن فینال در ایران ایجاد کرد. فردوسیپور از اسفند سال 97 دیگر هیچ فوتبالی را گزارش نکرده و برنامه 90 او از آنتن شبکه سوم سیما کنار رفته بود.
این خبر همانطور که قابل پیشبینی بود جمعه قبل فینال را کاملا تحتتاثیر قرار داد، قبل از این خبرنگار خبرگزاری صداوسیما درحالی که به دوحه رفته بود با ممانعت AFC نتوانست حتی از تمرین پرسپولیس گزارشی به تهران ارسال کند و فقط از هتل محل استقرار این تیم تصاویری ارسال کرد. AFC با استناد به تحریمهای آمریکا علیه ایران امتیاز پخش بازیها را هم به ایران نداده بود.
به هرحال شنبه موعود رسید و به هر ترتیبی برای اولینبار دو نفر از بهترین گزارشگرهای فوتبال در ایران همزمان یک بازی را گزارش میکردند. عادل فردوسیپور در دوحه برای AFC و محمدرضا احمدی در تهران برای تلویزیون ایران. در هر نظرسنجی عمومی از مخاطبان فوتبالی در ایران سوال کنید بدونشک این دو نفر به فینال رقابت گزارشگران فوتبال میرسند، برای همین گزارش همزمان آنها بهاندازه کافی عجیبوغریب است. بازی شروع شد و فینال با شکست پرسپولیس ایران تمام شد. برای همه آسیا پرونده لیگ قهرمانان آسیا 2020 تمام شد غیر از ایران. داستان سفر فردوسیپور به دوحه با بازگشت او به تهران تمام نمیشود و ما حالا باید به این فکر کنیم چرا به اینجا رسیدیم؟
برای پاسخ به این سوال در روزهای اخیر دو گروه پاسخهایی دادند؛ یک گروه صداوسیما را بازنده بزرگ 29آذر معرفی کردند و برای عادل فردوسیپور هورا کشیدند. احتمالا دیدهاید ماجرایی که درحال صحبت درباره آن هستیم محدود به سینهچاکان فوتبال نبود، چهبسا برای ایندسته از آدمها نتیجه بازی مهمتر از این حاشیهها بود و چهرههای سیاسی مختلفی که منتقد کلاسیک تلویزیون هستند از فرصت اخیر استفاده کردند و حرفهای خودشان را زدند. طبیعی است در این شرایط فرصت مناسبی برای مهاجمان ششدانگ سیاسی پیش میآید.
گروه دوم اما روی همکاری فردوسیپور با AFC زوم کردند و دست آخر بهدلیل اینکه تبلیغات گسترده طرف مقابل برای میلیونیشدن مخاطبان همزمان گزارش عادل عملی نشد او را بازنده نامیدند. اما بهنظر ما موضوع کمی پیچیدهتر و ابعاد ماجرا از این دو حرف فراتر است. سعی میکنم در قالب چند استدلال هم این پیچیدگی را توضیح دهم و هم صورتبندی جدیدی ارائه کنم، هرچند میدانم لیدرهای هر دو جریان مثل لیدر سرخابیها بیشتر از حقیقت روی علاقه خودشان تعصب دارند اما نقطه امید ما مثل همیشه وجدان بیدار کسانی است که از آدمها بت نمیسازند و قلبشان برای منافع عمومی میتپد.
صداوسیما و ماجرای مدیریت آدمها
نکته مهمی که همین ابتدای این بند باید بر آن تاکید کنم این است که چالش صداوسیما در مدیریت «آدمهای مشهور» محدود به فردوسیپور نیست، نمونههای زیادی از این مشکل از قدیم وجود داشته و هنوز هم هست. اما بهطور مشخص در این نوشته قصد ما مروری است بر نمونه عادل فردوسیپور، هرچند نوشتن درباره جزئیات رابطه عادل و صداوسیما کتابی قطور میخواهد و «هنر شفافگفتن!».
ما با شفافگفتن مشکلی نداریم ولی چون اینجا مقصود کتاب نوشتن نیست تنها بخشی از ماجرا را تعریف میکنیم که صداوسیما اساسا هیچ راهبردی برای تعامل با چهرههایی که خودش میسازد، ندارد. فردوسیپور یک نمونه تمامعیار از این ادعا است. یکی از مدیران قدیمی تلویزیون در جلسهای در اوایل دهه 90 در پاسخ به انتقاد ما درباره مواجهه اشتباهش با برنامه 90 میگفت رئیس صداوسیمای وقت مقصر اصلی بود. توضیح خواستیم، آقای مدیر که شهرت دفاع از عادل را دارد گفت بارها من برای مدیریت او برنامهریزی کردم اما رئیس وقت تلویزیون با ورود نابجا و امتیازهای بدموقع کار را خراب میکرد.
صحت این ادعا با آقای مدیر، ولی همین دفاع او از خودش با دیگر روایتهای جزئی که نمیشود اینجا نوشت، تابلوی نتایج بازی است: صد-هیچ بهنفع چهرهها! جناب مدیر تصور میکرد اگر تعداد سهرقمی تذکرها به فردوسیپور را بگوید نشانه مدیریتکردن اوست! سالها آزادی تقریبا مطلق 90 همزمان با سختگیریها به دیگر برنامهسازان منطق کج مدیران تلویزیون بود. فردوسیپور اما یک استثنا نبود، تلویویزن هیچگاه نتوانست میان شهرت برنامهساز و عمل به چارچوبهای منطقی رسانه تعادل ایجاد کند. مثل زمانی که پول بیشتری به فلان چهره داد تا او را حفظ کند ولی درواقع او را متوقعتر کرد.
اما در ماجرای فردوسیپور باید به سال 97 برگردیم، سالی که دوبار تیمملی ایران تا آستانه موفقیتهای تاریخی در جامجهانی روسیه و جام ملتهای آسیا در امارات پیش رفت، تب فوتبال در ایران به بالاترین نقطه رسید. در این شرایط برنامه تلویزیونی 90 به تهیهکنندگی عادل فردوسیپور بیشتر از همیشه درگیر با مخاطب شده بود. دوبار حضور تیمملی در تورنمنتهای حساس و اولین صعود پرسپولیس به فینال آسیا، چالش سنگین سرمربی تیمملی در آن زمان با سرمربی پرسپولیس و کلی اتفاقات مهم دیگر، سال 97 را حسابی فوتبالی کرد. شرایط اقتصادی هم بهاندازه کافی اعصاب خرابکن بود و فوتبال پناهگاه مناسبی برای افکارعمومی حساب میشد.
فردوسیپور بهعنوان یکی از چهرههای مشهور فوتبالی همیشه میزبان حاشیهها و شاید خالق آنها بود ولی 97 آنقدر سال عجیبی شده بود که اینبار فردوسیپور خودش سوژه حاشیهها شد. چالش پیچیده صداوسیما با کسی که همین تلویزیون او را به افکارعمومی معرفی کرده بود در سالهای قبل از این هم وجود داشت. چالشهایی که بعضی وقتها مثل یک زلزله 4ریشتری ذهنها را حساس میکرد، مثل روزی که ایران با اسپانیا بازی داشت و عادل تا ساعتها قهر کرد و جلوی دوربین نیامد! چون کارلوس پویول بازیکن اسبق تیمملی اسپانیا با کمک اسپانسرهایی به تهران آمده بود تا میهمان برنامه عادل باشد.
صداوسیما که در پاییز سال 96 بهخاطر حضور لوییس فیگوی مشهور در برنامه ویژه قرعهکشی جامجهانی با دریافت رقمی بزرگ با انتقادهای زیادی مواجه شده بود اینبار جلوی حضور پویول در برنامه را گرفت. چند شب بعد کلیپی در میانه برنامه ویژه جامجهانی پخش شد و مدیربرنامه ایرانی پویول شایعه اینکه علت ممانعت تلویزیون موی بلند او یا تتوی دستش بوده را تکذیب کرد! وقتی دوربین به استودیوی پخش برگشت عادل گفت این تصاویر ربطی به برنامه او ندارد! بله! سال 97 کلا سال عجیبی بود.
از این مثالها زیاد است، مثالهایی که تکههای پازل مواجهه فردوسیپور و تلویزیون را نشان میدهد، ما در اینجا کاری با مثالها نداریم ولی آنچه درطول 20سال برنامه 90 در صداوسیما رخ داد، نتیجهاش ساختن «رستم»ی بود که مدیران تلویزیون میترسیدند او را صدا کنند.
تلویزیون خودش عادل را به ما معرفی کرد و بدون تعامل درست دوطرفه او به نقطهای رسید که در سال 97 صحنه افکارعمومی به تقابل مستقیم او و مدیران شبکه سه تبدیل شد. حذف 90 از آنتن شبکه 3 قابل پیشبینی بود اما مشکل این نیست. حتی مدافعان تمامعیار عادل هم بعضی کنشهای او در سالهای منتهی به 97 را تایید نمیکردند ولی کنار گذاشتن 90 از قاب تلویزیون نباید به کنار گذاشتن فردوسیپور از گزارشگری فوتبال منجر میشد.
مدیران تلویزیون چندبار گفتهاند از عادل برای گزارش فوتبال دعوت کردهاند و او خودش قبول نکرده است. عادل تاکنون جواب صریحی به این ابهام نداده که چگونه همزمان با قهر از گزارشگری در تلویزیون در شبکه ورزش که گویا برادر کوچک شبکه 3 هم است، برنامه میسازد. در مواجهه مستقیم با خیلی از آدمها وقتی همین نکته را میگویم که عادل در 20ماه اخیر برنامه «فوتبال 120» را در تلویزیون ساخته تعجب میکنند و سوال دارند که چرا او فوتبال گزارش نمیکند؟
کنار گذاشتن یک برنامه از تلویزیون عجیب نیست اما اینکه چرا درطول 20ماه اخیر تدبیر عاقلانهای برای حضور فردوسیپور در گزارشهای فوتبال انجام نشده، سوال جدی مخاطبان از مدیران صداوسیما است. فردوسیپور کارمند رسمی تلویزیون است و طبیعی است مخاطبی که سالها به صدای او عادت کرده، این مطالبه را داشته باشد. شاید برخی مدیران تلویزیون فکر میکردند با گذشت زمان فردوسیپور از ذهن مخاطب بیرون میرود ولی ماجرای 29 آذر نشان داد اینطور نیست.
جامعه ما مستعد ساختن دوقطبیهای بزرگ است، دوقطبیهایی که هیچ نسبتی به چالشهای واقعی ندارند اما رسانهها و افکارعمومی را درگیر خود میکنند. تلویزیون 20سال یک برنامهساز را مدیریت نکرد و بعد هم در جریان عمل جراحی بهجای حذف یک اشکال، مریض را به کما فرستاد! تلویزیون میتوانست ضمن تغییر در آنتن مانع تشدید این دوقطبی شود.
فردوسیپور و زیرپا گذاشتن حرفهای عادل
ماجرای اخیر اما عادل فردوسیپور را با چالشی بزرگ مواجه کرد، او قبل از هرچیز باید بهدلیل رد پیشنهاد گزارشگری فوتبال ازسوی شبکه 3 پاسخ دهد. چون اگر آن جملات احساسی ابتدای گزارش بازی فینال واقعا از عمق جان عادل بیرون آمده باشد باید به احترام همان مخاطبان، فوتبال را در تلویزیون گزارش میکرد، شاید گفته شود بهخاطر حذف 90 حق داشت جواب پیشنهاد تلویزیون را ندهد اما این پاسخ هم قانعکننده نیست. چرا؟ چون او درطول این مدت تهیهکننده برنامه دیگری در همین تلویزیون بوده و جالبتر اینکه کارمند رسمی صداوسیما هم است. یعنی اگر بنا به قهر بود چرا برنامه دیگری توسط عادل ساخته شد؟
بدتر اینکه عادل بعد از 20ماه غیبت در گزارشگری فوتبال در سال تحریم ایران توسط AFC دست همکاری به آنها داد. دقت کنید: تیمهای ایرانی ابتدا توسط AFC به بهانه ماجرای هواپیمای اوکراینی در دیماه سال 98 تا آستانه حذف از بازیها رفتند، تدبیر باشگاههای ایرانی مانع حذف از بازیها شد، بعد میزبانی از ما گرفته شد، بعد ادامه بازیها در قطر با بهانه خارقالعاده AFC به تلویزیون ایران فروخته نشد،AFC بعد از این تنها چند ساعت به بازی نیمهنهایی یادش افتاد آلکثیر توهین نژادپرستانه کرده است و آن شوک بزرگ به پرسپولیس وارد شد.
شاید برخی بگویند AFC قانون را اجرا کرد ولی حداقل ما شبیه عادلخان سخت قانع میشویم که چطور تکرار مکرر شادی گل معروف مهاجم پرسپولیس را AFC کاری جدید برای توهین به رقیب ازبک فرض کرد؟ برای فهمیدن اینکه AFC با فوتبال ما بد تا کرد نیاز به هوش زیادی نیست، از آن طرف عادل فردوسیپور که خودش را فرزند رسانه ملی میداند چطور با کسی که پدر را تحریم و دشمن معرفی کرده است، دست دوستی داد؟
عادل از مدیران تلویزیون شاکی است؟ بله! اما سفر به دوحه درحالی که همکار سازمانی او در همان شهر به جرم خبرنگاری برای صداوسیما محروم از فینال بود با معیارهایی که فردوسیپور سالها در 90 تبلیغ میکرد، در تناقض است. دلش برای مخاطب ایرانی تنگ شده بود؟ بله! برای کسی مثل عادل که در سینما با موبایل فوتبال میبیند طبیعی است. اما کاش برای رفع این دلتنگی تریبون AFC در روزگار دشمنی با پدر (به روایت عادل) انتخاب نمیشد.
عادل حتی به آنچه میخواست نرسید، دوستان او در رسانههای رنگارنگ داخل و خارج از 3 تا 4میلیون مخاطب همزمان موقع گزارش او خبر میدادند، اینستاگرام و AFC در یک همکاری مشترک مانع حق پخش را هم دور زدند و فقط آیپی ایران را باز گذاشتند، همزمان سنگینترین تبلیغات ممکن برای گزارشگری او راه افتاد و وزیر ارتباطات در یک موضع رسمی گفت مجوریم ترافیک اینترنت را دراختیار سرور خارجی یعنی اینستاگرام قرار دهیم ولی نتیجه پیروزی نبود، عادل کمتر از سایت تلوبیون مخاطب جذب کرد، درحالی که 20ماه صدای گزارشگری یک فوتبال کامل از او نشنیده بودیم. حتما عادلخان خودش میداند اعداد روی تابلوی نتایج مهم است.
فردوسیپور متاسفانه بیشتر از هوش خودش به مشورتهایی گوش داده است که مثل بعضی مشورتها به مدیران تلویزیون پای در واقعیت ندارد، کاش این دو گروه مشورتدهنده تغییر کنند تا کسی مثل عادل در حساسترین روز فوتبال در سال اینگونه خودش را مصرف نکند. کاش متوجه میشدیم آن 2میلیون و 800هزار نفری که صفحه AFC فارسی را فالو کردند عدد کمی نیست تا به این ماجرا بیاعتنایی کنیم. کاش عادل متوجه میشد برای 500هزار مخاطب همزمان نباید تا دوحه میرفت و تحریم علیه ایران را معنادارتر میکرد. کاش متوجه بشویم رقص و پایکوبی بیبیسی و ایراناینترنشنال در این یک هفته با آهنگ موزونی است که ما آن را نواختیم. کاش عادل آنتن تلویزیون و میلیونها مخاطب ایرانی را گروگان نمیگرفت.
حالا در موقعیت کنونی، صداوسیما و عادل فردوسیپور با انبوهی از اشتباهات گذشته باید به مخاطب پاسخگو باشند، اگر تلویزیون به عادل برنامه دوساعته پخش زنده میدهد آنهم بهعنوان تهیهکننده، پس نباید مشکلی برای گزارشگری او وجود داشته باشد و از طرف دیگر عادل هم اگر هنوز خودش را فرزند رسانه ملی میداند باید به پایان این دوقطبی بیحاصل کمک کند، مردم شاهد این چالش عقلانی هستند.