این شبها سریالی از شبکه دو بروی آنتن میرود که راوی قصهای از جا به جایی دو آدم است، آدمهایی که از طبقههای مختلف جامعه هستند و بنا به شرایطی که برایشان پیش میآیند و با یک دروغ جایشان با یکدیگر عوض میشود. دروغگویی و عواقب که این روزها موضوع مبتلابه جامعه ما است، در داستان این سریال دیده میشود و عاقبت دروغگو نیز به خوبی به تصویر کشیده خواهد شد.
به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، اغلب مخاطبان تلویزیون وقتی نام «شبنم قلی خانی» میآید او را با گریم و چهرهای که در مریم مقدس داشت به خاطر میآورند و حتی برخیها او را مریم مقدس صدا میزنند! قلی خانی در سریال بیگانهای با من است، نقش نسا را بازی میکند که طی شرایطی خود را به جای مینو جا میزند و وارد موقعیت متفاوتی از زندگی میشود.
شما از معدود بازیگرهایی هستید که در هر کار تصویری حضور ندارید و با دقت و حساسیت بالایی نقش هایتان را انتخاب میکنید. برای حضور در سریال «بیگانهای با من است» هم به همین شکل نقش نسا را انتخاب کردید؟
بله واقعا حساسیت خاصی نسبت به قصه کار، کارگردان و خود نقش پیشنهادی دارم. اینکه نقشی که میخواهم بازی کنم چقدر در آن کار موثر است. آیا منفعل هست یا نیست؟ و اینکه پیام کلی و هدف آن کار چیست؟ به هر حال تلویزیون و سریالهایی که ساخته میشود یک رسالتی دارد و آنهم این است که بخواهد موضوعی را به مردم آموزش داده یا یادآوری کند؛ بنابراین با وسواس نقش هایم را انتخاب میکنم. بعد از سریال آنام حدود دو سالی بود که هیچ نقش یا کاری را انتخاب نکردم تا اینکه بیگانهای با من است پیشنهاد شد. از سویی آقای امینی را از سال ۸۵ با سریال اولین شب آرامش میشناختم و در آن سریال با این کارگردان همکاری کرده بودم و وقتی قصه بیگانهای با من است را خواندم به نظرم قصه بسیار جذابی آمد.
همچنین نقش نسا از نقشهایی بود که فراز و نشیب بسیاری داشت به خصوص روند سنی این نقش که مرا با چالش بزرگی مواجه میکرد. من در این سریال از سن ۲۰ تا ۵۰ سالگی نسا را بازی کردم و تا به حال در هیچ فیلم و سریالی چنین اتفاقی برایم نیفتاده بود و دوست داشتم که خودم را در این ژانر محک بزنم و خداراشکر با توجه به بازخوردهای مخاطبان فکر میکنم این موقعیت را با موفقیت سپری کردم و سربلند شدم. البته که نظر مخاطبین و مردم بسیار مهم است و امیدوارم بعد از پایان پخش سریال، نظر مردم همین باشد.
با توجه به اینکه در این سریال دو موضوع جابه جایی دو شخصیت و دروغ گویی دست مایه اصلی داستان است، چقدر متن این سریال برای شما جذابیت داشت؟
آنچه که اول از همه برایم مهم است متن و فیلم نامه کار است. نوع نگاه نویسنده به این قصه خیلی جدید بود. دروغ گفتن یکی از مسائل اجتنابناپذیر در جامعه ما است. به هر حال همه ما در زندگی مان دروغهایی گفتیم و نمیشود بگوییم هیچ کسی در زندگی اش دروغی نگفته، اما بزرگی و کوچکی این دروغ خیلی مهم است و در این سریال شخصیت نسا بر اساس شرایطی که برایش پیش میآید و به خاطر فرزندش دروغی را میگوید که شاید دروغ بسیار بسیار بزرگی است و سالهای سال با این دروغ زندگی میکند. اما اینکه نقش نسا نقش منفعلی نبود و همچنین فیلم نامه بسیار قوی و شخصیت پردازیهای خیلی خوبی داشت، از جذابیتها و دلیلهای موفقیت این کار به حساب میآید. جا دارد از همین جا به خانم فروهیده نویسنده کار خسته نباشید بگویم و امیدوارم که در کارهای بعدی شان همین قدر خوب و موفق باشند.
و اینکه تا به حال قصههای زیادی درباره جا به جایی دو شخصیت مشاهده شده است و این الگوی روایی تا حدودی تکراری است. چقدر سعی شده که با عناصر مختلف جلوی این تکرار گرفته شود؟
برای نوشتن فیلم نامهها الگوهای مشخصی وجود دارد، اما نگاه فیلمنامهنویس به همین سوژههای تکراری مهم است که یک نگاه جدیدی داشته باشد. در این فیلمنامه یک نگاه نویی وجود دارد. شخصیت نسا دروغ میگوید و این جا به جایی شکل میگیرد و ما هیچ وقت این شخصیت را منفی نمیبینیم چرا که او به خاطر شرایطی که در آن قرار دارد مجبور است این دروغ را بگوید. شاید خودش هم اول نمیداند که با گفتن این دروغ چه اتفاقاتی ممکن است برایش بیفتد. اما به هر حال این دروغ را گفته و با این دروغ جلو میرود. به نظر من عناصری که در فیلمنامه این کار وجود دارد تکراری بودن سوژه جا به جایی دو شخصیت را که شاید در خیلی از فیلمها دیده ایم، کمرنگ کرده است. مخاطب احساس نمیکند قصهای را میبیند که یکبار قبلاً دیدهاست.
موضوع بعدی که در این سریال تمرکز خاصی روی آن بوده نکوهش دروغگویی است. فکر میکنید چنین موضوعی در جامعه امروزی ما چقدر مبتلابه باشد؟
تا به اینجای قصه که پخش شده است به جایی نرسیدیم که بخواهیم در مورد نکوهش دروغگویی صحبت کنیم و هنوز کسی متوجه نشده او دروغی گفته است.
و آیا این دست سریالها و آثار نمایشی چقدر در بخش فرهنگ سازی و آسیب شناسی دروغ گویی موفق خواهند بود؟
باید سریال تا پایان پخش شود و بعد در این باره صحبت کنیم. برای مثال زمانیکه سریال «هشت و نیم دقیقه» پخش شد، فکر نمیکردم مردم تا این اندازه با چنین سریالی ارتباط برقرار کنند و بعد از پایان پخش متوجه شدم چقدر خانمهای جوانی هستند که چنین ماجرایی برایشان اتفاق افتاده است و بسیاری از خانمها بودند که بعد از فوت همسرشان با ماجرای ارث و میراث به این شکل درگیر بودند. تا زمانی که قصه از سمت مخاطب و جامعه به طور کامل دیده نشود، نمیتوان درباره آسیب شناسی آن صحبت کرد و از الان واقعا نمیشود درباره آن حرفی زد. به هرحال دروغ گویی کم و بیش در همه جوامع وجود دارد. البته برخیها آنقدر دروغ میگویند که خودشان هم باور میکنند و آن بدترین نوع دروغ گویی است.
شما در این سریال در اصل دو نقش بازی کردید. نسا کارگری که در خانه مینو کار میکند و وضعیت مالی مناسبی ندارد و مینو که نسا خود را به جای او معرفی کرده است. برای بازی کردن در هر کدام از این نقشها چقدر دچار چالش شدید؟ و بزرگترین چالش شما چه بود؟
برای هر نقشی که تا الان بازی کردم دچار چالش بودم، چون که همه این نقشها با خودم متفاوت بوده است. مسلما در زندگی شخصی هم آدم دیگری هستم، اما وقتی وارد آن نقش میشوم سعی میکنم خودم را به آن نقش نزدیک کنم. مسلماً نقش نسا که کارگری یک خانواده را انجام میدهد، برای من پر چالشتر بود تا مینویی که وارد آن خانواده میشود. اما هر دو سر نقش نسا و مینو برای من جذابیتهایی داشت، اما جذابیتهای نسایی که کارگری میکرد خیلی بیشتر بود و خیلی با او نزدیک شدم و وقتی سکانسها را دیدم بیشتر به دلم نشست. شاید به این دلیل بود که با خودم خیلی متفاوت بود.
و اینکه برای ایفای نقش یک کارگر به متن پای بند بودید؟ یا از ما به ازاهایی که در اطراف دیده شده بود، استفاده کردید؟
برای همه نقشها و کاراکترهایی که در این سریال بود به متن پایبند بودیم و از خودمان اضافه نکردیم، چونکه آقای امینی تاکیدی روی این موضوع داشتند که جملهای جا به جا نشود. اما در رفتار، نوع بازی، حرکت دست مسلماً من هم از نمونههای بیرونی که دیده بودم وام گرفتم. به هر حال ما بازیگرها زندگی میکنیم که از آن زندگی بیاموزیم برای اینکه نقشها را به درستی ایفا کنیم درمورد من هم این ماجرا وجود داشت و از رفتار افرادی که به این شکل بودند وام گرفتم.
از سویی اجرای این دو نقش از لحاظ فرمی با یکدیگر تفاوت داشت. به خاطر طبقه اجتماعی که مینو و نسا را از هم جدا میکرد و در ادامه نوع رفتار و لحن صحبت شان. چنین موضوعی چقدر برای خودتان پررنگ بود و چطور این دو نقش به عبارتی بیرون نزد و به خوبی و هرکدام در جایگاه خود اجرا شد؟
هدایت کارگردان و کنترل او من بازیگر را کنترل میکرد و هدایت بازیگری که توسط کارگردان انجام میشود باعث میشود نقش را استرلیزه کند و بازی هایش بیرون نزند و جای درست بازی اش را نشان دهد.
شما به خاطر چهره معصومی که دارید کمتر در نقشهای منفی یا خاکستری بازی میکنید و حضورتان در نقش نسا و زمانی که تصمیم میگیرد جای مینو باشد کمی او را خاکستری میکند. در این باره بفرمایید.
نقشهها و کاراکترها متفاوت هستند. گاهی مثبت، گاهی منفی و گاهی نیز خاکستری هستند. از طرفی در بازیگری چهره خیلی ملاک نیست. اتفاقاً اگر چهره من مثبت است شاید نقش منفی برای من بهتر باشد به این خاطر که مخاطب نمیتواند تشخیص دهد که حق را به چه کسی بدهد، اما وقتی چهره و نقش هر دو منفی هستند مخاطب ناخودآگاه میگوید این آدم، آدم خطاکاری است. به طور کلی میگویم اگر کارگردانی به بازیگری که چهره مثبتی دارد نقش منفی بدهد، برنده است و در حقیقت مخاطبش را با یک چالش روبرو میکند و آدمی با چهره مثبت به مخاطب اجازه قضاوت کردن صددرصد را نمیدهد.
در این سریال با آقای امینی و معیریان به عنوان کارگردان همکاری داشتید. همکاری با دو کارگردان آن هم در یک سریال سخت نبود؟ چطور هماهنگی صورت گرفت که کار دو دست نشود؟
تصویربرداری فصل اول کار با آقای امینی تمام شد و ما وارد تصویربرداری فصل دوم شدیم که سالها از فصل اول به لحاظ زمانی فاصله داشت؛ بنابراین اگر سبک و شیوه این دو کارگردان هم با هم متفاوت باشد هیچ تأثیری در روند کار نمیگذارد و من به عنوان بازیگر، چون این نقش را در ۳۲ قسمت برای فصل اول بازی کرده بودم، همان ریتم را برای فصل دوم هم داشتم. کار کردن با هر دوی این عزیزان برای من باعث افتخار بود و از این همکاری تجربههای بسیاری آموختم.
این روزها مشغول چه کاری هستید؟ آنطور که شنیدم داور جشنواره تئاتر هستید. در این باره میفرمایید.
چند پیش داوری جشنواره در شهرهای استان تهران مثل ورامین، شهریار، شهرری و ... را به عهده داشتم. کارهای خوبی به این جشنواره ارائه شد و اختتامیه هم برگزار شد. خوشحال بودم که گروههای با استعدادی را در این دوره از جشنواره دیدیم.
به نظر شما برای اینکه مخاطبان جذب سریالهای تلویزیونی شوند، چه مواردی باید به کار گرفته شود؟ وجود دغدغههای روز مردم در جامعه نیز میتواند یکی از آنها باشد؟
بهتر است درباره موضوعات روز جامعه و آنچه که نوجوانها و جوانها به آن علاقهمند هستند و دغدغه آنها است سریال بسازیم. علاوه بر این غیر از قصه خوب، انتخاب بازیگرانی که برای مردم محبوب هستند و مردم با آنها خاطرههای خوبی دارند نیز میتواند در موفقیت کار و جذب مخاطب تاثیر گذار باشد.
با توجه به اینکه در رشته کارگردانی تحصیل کردید، قصد ندارید کاری را کارگردانی کنید؟
کارگردانی کردن همیشه دغدغه من بوده است، رشته تحصیلی هم کارگردانی است. تا الان هم فیلمهای کوتاه بسیاری را ساختم، اما خیلی دوست دارم بتوانم فیلم بلند خوبی را کارگردانی کنم.
شما بازیگری را به طور جدی با نقش «مریم مقدس» شروع کردید که نقش خاصی هم بود. هنوز هم از برکتهای آن نقش بهرهمند هستید؟
بله همین طور است. بارها در مصاحبههای مختلفی هم به این موضوع اشاره کردم که نقش حضرت مریم (س) برای من برکتهای فراوانی داشت و مسیر کار حرفهایم که مسیر خوب و درستی بوده را مدیون این نقش هستم. هنوز که هنوز است زمانیکه میبینم برای چندمین بار این فیلم پخش میشود و مردم هنوز دوستش دارند و بارها نگاهش کردند و برایم باعث افتخار است.
سریال «بیگانهای با من است» به کارگردانی احمد امینی و آرش معیریان هر شب از شبکه دو سیما پخش میشود. در این سریال شبنم قلی خانی، سامرند معروفی، زنده یاد پرویز پورحسینی، پوراندخت مهیمن، ایوب آقاخانی، پژمان بازغی، میلاد میرزایی، مهدیه نساج و ... به ایفای نقش میپردازند.
به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، اغلب مخاطبان تلویزیون وقتی نام «شبنم قلی خانی» میآید او را با گریم و چهرهای که در مریم مقدس داشت به خاطر میآورند و حتی برخیها او را مریم مقدس صدا میزنند! قلی خانی در سریال بیگانهای با من است، نقش نسا را بازی میکند که طی شرایطی خود را به جای مینو جا میزند و وارد موقعیت متفاوتی از زندگی میشود.
شما از معدود بازیگرهایی هستید که در هر کار تصویری حضور ندارید و با دقت و حساسیت بالایی نقش هایتان را انتخاب میکنید. برای حضور در سریال «بیگانهای با من است» هم به همین شکل نقش نسا را انتخاب کردید؟
بله واقعا حساسیت خاصی نسبت به قصه کار، کارگردان و خود نقش پیشنهادی دارم. اینکه نقشی که میخواهم بازی کنم چقدر در آن کار موثر است. آیا منفعل هست یا نیست؟ و اینکه پیام کلی و هدف آن کار چیست؟ به هر حال تلویزیون و سریالهایی که ساخته میشود یک رسالتی دارد و آنهم این است که بخواهد موضوعی را به مردم آموزش داده یا یادآوری کند؛ بنابراین با وسواس نقش هایم را انتخاب میکنم. بعد از سریال آنام حدود دو سالی بود که هیچ نقش یا کاری را انتخاب نکردم تا اینکه بیگانهای با من است پیشنهاد شد. از سویی آقای امینی را از سال ۸۵ با سریال اولین شب آرامش میشناختم و در آن سریال با این کارگردان همکاری کرده بودم و وقتی قصه بیگانهای با من است را خواندم به نظرم قصه بسیار جذابی آمد.
همچنین نقش نسا از نقشهایی بود که فراز و نشیب بسیاری داشت به خصوص روند سنی این نقش که مرا با چالش بزرگی مواجه میکرد. من در این سریال از سن ۲۰ تا ۵۰ سالگی نسا را بازی کردم و تا به حال در هیچ فیلم و سریالی چنین اتفاقی برایم نیفتاده بود و دوست داشتم که خودم را در این ژانر محک بزنم و خداراشکر با توجه به بازخوردهای مخاطبان فکر میکنم این موقعیت را با موفقیت سپری کردم و سربلند شدم. البته که نظر مخاطبین و مردم بسیار مهم است و امیدوارم بعد از پایان پخش سریال، نظر مردم همین باشد.
با توجه به اینکه در این سریال دو موضوع جابه جایی دو شخصیت و دروغ گویی دست مایه اصلی داستان است، چقدر متن این سریال برای شما جذابیت داشت؟
آنچه که اول از همه برایم مهم است متن و فیلم نامه کار است. نوع نگاه نویسنده به این قصه خیلی جدید بود. دروغ گفتن یکی از مسائل اجتنابناپذیر در جامعه ما است. به هر حال همه ما در زندگی مان دروغهایی گفتیم و نمیشود بگوییم هیچ کسی در زندگی اش دروغی نگفته، اما بزرگی و کوچکی این دروغ خیلی مهم است و در این سریال شخصیت نسا بر اساس شرایطی که برایش پیش میآید و به خاطر فرزندش دروغی را میگوید که شاید دروغ بسیار بسیار بزرگی است و سالهای سال با این دروغ زندگی میکند. اما اینکه نقش نسا نقش منفعلی نبود و همچنین فیلم نامه بسیار قوی و شخصیت پردازیهای خیلی خوبی داشت، از جذابیتها و دلیلهای موفقیت این کار به حساب میآید. جا دارد از همین جا به خانم فروهیده نویسنده کار خسته نباشید بگویم و امیدوارم که در کارهای بعدی شان همین قدر خوب و موفق باشند.
و اینکه تا به حال قصههای زیادی درباره جا به جایی دو شخصیت مشاهده شده است و این الگوی روایی تا حدودی تکراری است. چقدر سعی شده که با عناصر مختلف جلوی این تکرار گرفته شود؟
برای نوشتن فیلم نامهها الگوهای مشخصی وجود دارد، اما نگاه فیلمنامهنویس به همین سوژههای تکراری مهم است که یک نگاه جدیدی داشته باشد. در این فیلمنامه یک نگاه نویی وجود دارد. شخصیت نسا دروغ میگوید و این جا به جایی شکل میگیرد و ما هیچ وقت این شخصیت را منفی نمیبینیم چرا که او به خاطر شرایطی که در آن قرار دارد مجبور است این دروغ را بگوید. شاید خودش هم اول نمیداند که با گفتن این دروغ چه اتفاقاتی ممکن است برایش بیفتد. اما به هر حال این دروغ را گفته و با این دروغ جلو میرود. به نظر من عناصری که در فیلمنامه این کار وجود دارد تکراری بودن سوژه جا به جایی دو شخصیت را که شاید در خیلی از فیلمها دیده ایم، کمرنگ کرده است. مخاطب احساس نمیکند قصهای را میبیند که یکبار قبلاً دیدهاست.
موضوع بعدی که در این سریال تمرکز خاصی روی آن بوده نکوهش دروغگویی است. فکر میکنید چنین موضوعی در جامعه امروزی ما چقدر مبتلابه باشد؟
تا به اینجای قصه که پخش شده است به جایی نرسیدیم که بخواهیم در مورد نکوهش دروغگویی صحبت کنیم و هنوز کسی متوجه نشده او دروغی گفته است.
و آیا این دست سریالها و آثار نمایشی چقدر در بخش فرهنگ سازی و آسیب شناسی دروغ گویی موفق خواهند بود؟
باید سریال تا پایان پخش شود و بعد در این باره صحبت کنیم. برای مثال زمانیکه سریال «هشت و نیم دقیقه» پخش شد، فکر نمیکردم مردم تا این اندازه با چنین سریالی ارتباط برقرار کنند و بعد از پایان پخش متوجه شدم چقدر خانمهای جوانی هستند که چنین ماجرایی برایشان اتفاق افتاده است و بسیاری از خانمها بودند که بعد از فوت همسرشان با ماجرای ارث و میراث به این شکل درگیر بودند. تا زمانی که قصه از سمت مخاطب و جامعه به طور کامل دیده نشود، نمیتوان درباره آسیب شناسی آن صحبت کرد و از الان واقعا نمیشود درباره آن حرفی زد. به هرحال دروغ گویی کم و بیش در همه جوامع وجود دارد. البته برخیها آنقدر دروغ میگویند که خودشان هم باور میکنند و آن بدترین نوع دروغ گویی است.
شما در این سریال در اصل دو نقش بازی کردید. نسا کارگری که در خانه مینو کار میکند و وضعیت مالی مناسبی ندارد و مینو که نسا خود را به جای او معرفی کرده است. برای بازی کردن در هر کدام از این نقشها چقدر دچار چالش شدید؟ و بزرگترین چالش شما چه بود؟
برای هر نقشی که تا الان بازی کردم دچار چالش بودم، چون که همه این نقشها با خودم متفاوت بوده است. مسلما در زندگی شخصی هم آدم دیگری هستم، اما وقتی وارد آن نقش میشوم سعی میکنم خودم را به آن نقش نزدیک کنم. مسلماً نقش نسا که کارگری یک خانواده را انجام میدهد، برای من پر چالشتر بود تا مینویی که وارد آن خانواده میشود. اما هر دو سر نقش نسا و مینو برای من جذابیتهایی داشت، اما جذابیتهای نسایی که کارگری میکرد خیلی بیشتر بود و خیلی با او نزدیک شدم و وقتی سکانسها را دیدم بیشتر به دلم نشست. شاید به این دلیل بود که با خودم خیلی متفاوت بود.
و اینکه برای ایفای نقش یک کارگر به متن پای بند بودید؟ یا از ما به ازاهایی که در اطراف دیده شده بود، استفاده کردید؟
برای همه نقشها و کاراکترهایی که در این سریال بود به متن پایبند بودیم و از خودمان اضافه نکردیم، چونکه آقای امینی تاکیدی روی این موضوع داشتند که جملهای جا به جا نشود. اما در رفتار، نوع بازی، حرکت دست مسلماً من هم از نمونههای بیرونی که دیده بودم وام گرفتم. به هر حال ما بازیگرها زندگی میکنیم که از آن زندگی بیاموزیم برای اینکه نقشها را به درستی ایفا کنیم درمورد من هم این ماجرا وجود داشت و از رفتار افرادی که به این شکل بودند وام گرفتم.
از سویی اجرای این دو نقش از لحاظ فرمی با یکدیگر تفاوت داشت. به خاطر طبقه اجتماعی که مینو و نسا را از هم جدا میکرد و در ادامه نوع رفتار و لحن صحبت شان. چنین موضوعی چقدر برای خودتان پررنگ بود و چطور این دو نقش به عبارتی بیرون نزد و به خوبی و هرکدام در جایگاه خود اجرا شد؟
هدایت کارگردان و کنترل او من بازیگر را کنترل میکرد و هدایت بازیگری که توسط کارگردان انجام میشود باعث میشود نقش را استرلیزه کند و بازی هایش بیرون نزند و جای درست بازی اش را نشان دهد.
شما به خاطر چهره معصومی که دارید کمتر در نقشهای منفی یا خاکستری بازی میکنید و حضورتان در نقش نسا و زمانی که تصمیم میگیرد جای مینو باشد کمی او را خاکستری میکند. در این باره بفرمایید.
نقشهها و کاراکترها متفاوت هستند. گاهی مثبت، گاهی منفی و گاهی نیز خاکستری هستند. از طرفی در بازیگری چهره خیلی ملاک نیست. اتفاقاً اگر چهره من مثبت است شاید نقش منفی برای من بهتر باشد به این خاطر که مخاطب نمیتواند تشخیص دهد که حق را به چه کسی بدهد، اما وقتی چهره و نقش هر دو منفی هستند مخاطب ناخودآگاه میگوید این آدم، آدم خطاکاری است. به طور کلی میگویم اگر کارگردانی به بازیگری که چهره مثبتی دارد نقش منفی بدهد، برنده است و در حقیقت مخاطبش را با یک چالش روبرو میکند و آدمی با چهره مثبت به مخاطب اجازه قضاوت کردن صددرصد را نمیدهد.
در این سریال با آقای امینی و معیریان به عنوان کارگردان همکاری داشتید. همکاری با دو کارگردان آن هم در یک سریال سخت نبود؟ چطور هماهنگی صورت گرفت که کار دو دست نشود؟
تصویربرداری فصل اول کار با آقای امینی تمام شد و ما وارد تصویربرداری فصل دوم شدیم که سالها از فصل اول به لحاظ زمانی فاصله داشت؛ بنابراین اگر سبک و شیوه این دو کارگردان هم با هم متفاوت باشد هیچ تأثیری در روند کار نمیگذارد و من به عنوان بازیگر، چون این نقش را در ۳۲ قسمت برای فصل اول بازی کرده بودم، همان ریتم را برای فصل دوم هم داشتم. کار کردن با هر دوی این عزیزان برای من باعث افتخار بود و از این همکاری تجربههای بسیاری آموختم.
این روزها مشغول چه کاری هستید؟ آنطور که شنیدم داور جشنواره تئاتر هستید. در این باره میفرمایید.
چند پیش داوری جشنواره در شهرهای استان تهران مثل ورامین، شهریار، شهرری و ... را به عهده داشتم. کارهای خوبی به این جشنواره ارائه شد و اختتامیه هم برگزار شد. خوشحال بودم که گروههای با استعدادی را در این دوره از جشنواره دیدیم.
به نظر شما برای اینکه مخاطبان جذب سریالهای تلویزیونی شوند، چه مواردی باید به کار گرفته شود؟ وجود دغدغههای روز مردم در جامعه نیز میتواند یکی از آنها باشد؟
بهتر است درباره موضوعات روز جامعه و آنچه که نوجوانها و جوانها به آن علاقهمند هستند و دغدغه آنها است سریال بسازیم. علاوه بر این غیر از قصه خوب، انتخاب بازیگرانی که برای مردم محبوب هستند و مردم با آنها خاطرههای خوبی دارند نیز میتواند در موفقیت کار و جذب مخاطب تاثیر گذار باشد.
با توجه به اینکه در رشته کارگردانی تحصیل کردید، قصد ندارید کاری را کارگردانی کنید؟
کارگردانی کردن همیشه دغدغه من بوده است، رشته تحصیلی هم کارگردانی است. تا الان هم فیلمهای کوتاه بسیاری را ساختم، اما خیلی دوست دارم بتوانم فیلم بلند خوبی را کارگردانی کنم.
شما بازیگری را به طور جدی با نقش «مریم مقدس» شروع کردید که نقش خاصی هم بود. هنوز هم از برکتهای آن نقش بهرهمند هستید؟
بله همین طور است. بارها در مصاحبههای مختلفی هم به این موضوع اشاره کردم که نقش حضرت مریم (س) برای من برکتهای فراوانی داشت و مسیر کار حرفهایم که مسیر خوب و درستی بوده را مدیون این نقش هستم. هنوز که هنوز است زمانیکه میبینم برای چندمین بار این فیلم پخش میشود و مردم هنوز دوستش دارند و بارها نگاهش کردند و برایم باعث افتخار است.
سریال «بیگانهای با من است» به کارگردانی احمد امینی و آرش معیریان هر شب از شبکه دو سیما پخش میشود. در این سریال شبنم قلی خانی، سامرند معروفی، زنده یاد پرویز پورحسینی، پوراندخت مهیمن، ایوب آقاخانی، پژمان بازغی، میلاد میرزایی، مهدیه نساج و ... به ایفای نقش میپردازند.