برنامههای تاک شو یا گفتوگومحور همیشه برای مخاطب جذابیت ویژهای دارند، این گونه از برنامهها سالهاست در صدا سیما به طور زنده یا تولیدی پخش میشود و چند سالی است با وجود پیدایش پلتفرمهای مختلف این گونه از تاک شوها دیگر محدود به برخی خط قرمزهای مرسوم تلویزیون هم نیستند. برخی مهمانان تاک شوهای پلتفرمی کسانی هستند که بعضاً دعوت حضور در برنامههای تلویزیونی این مدلی را رد میکنند. تا به حال چهار قسمت از برنامه «همرفیق» پخش شده است. نکته مهم و اساسی هر تاک شوی موفقی مجری آن است. اگر مجری توانمندیهای ویژهای نداشته باشد، محبوبترین و مشهورترین مهمانان هم ممکن است نتوانند بار جذابیت آن برنامه را جبران کنند.
روزنامه جوان نوشت: شهاب حسینی به عنوان یک بازیگر محبوبیت بسیاری میان دوستدارانش دارد و محبوبیت او بعد از دریافت جایزه کن چند برابر بیشتر شده است، اما حسینی به موازات این خوب بودن و محبوبیت نمیتواند اجراکننده خوبی برای «همرفیق» باشد. هیچ دلیل مشخص و استانداردی وجود ندارد که الزاماً یک بازیگر بتواند مجری خوبی هم باشد یا برعکس مجری بتواند بازیگر خوبی باشد.
حسینی در اواسط دهه ۷۰ کارش را با اجرای برنامه «اکسیژن» شروع کرد، اما بعد از آن دیگر در اجرا دیده نشد. شکی نیست که او چارچوبها و روش اجرا را میداند، اما دانستن علم اجرا با آن چیزی که جلوی دوربین رخ میدهد فرسنگها تفاوت دارد. چگونگی اجرا و نگه داشتن ریتم برنامه و پرهیز از رد و بدل شدن دیالوگهایی که ربطی به موضوع ندارد از جمله نکات ابتدایی در اجراست. در این چهار برنامهای که پخش شده ورود ابتدایی حسینی به سِن را دوباره نگاه کنید، مالیدن چند دقیقهای دستانش به هم که میتواند نشانی از استرس باشد و جملاتی که میان حرفهای مهمانان میزند، به شدت آزاردهنده است، حتی جملات سیاسیاش که چندان مناسب با فضای برنامه نیست، این را اضافه کنید که حضور گروه موسیقی بمرانی چه نقشی میتواند در گیرایی برنامه داشته باشد، همچنین حضور آن گروه باعث شده که حسینی بیشتر مواقع دوربین و مخاطبان حاضر در سالن را گم کند و حرفهایش را به آن گروه بزند، خندههای بیدلیل حسینی و ذکر خاطره وسط حرفهای مهمان هم کمکی به اجرای بهتر برنامه نمیکند.
از سوی دیگر ما فقط میدانیم نام این برنامه «همرفیق» است و گفتگو باید درباره رفاقت باشد، اما نیست چراکه انگار این برنامه اتاق فکر ندارد و کسی نیست که به حسینی بگوید باید چگونه از مهمانش سؤال بپرسد و چالش ایجاد کند. در قسمت اول حضور نوید محمدزاده با آن خندههای بلندش و خاطرهگوییهایی که ربطی به مخاطب ندارد به شدت کلافهکننده بود. انگار در برنامه قرار بر گپ سه نفره میان حسینی و محمدزاده و جلیلوند بود، البته این مدل در سه قسمت بعدی هم تکرار شد که در برنامه اول محمدزاده آنقدر حرف زد که حسینی نتوانست او را کنترل کند و منفعل بود. در بیش از ۹۰ درصد برنامه مهمانان خودشان حرف میزنند و حسینی دخالتی در گرداندن برنامه نمیکند.
در برنامه دوم خاطراتی از هوتن شکیبا و بهرام افشاری گفته شده که قبلاً هم شنیده بودیم. در برنامه آخر هم «همرفیق» تبدیل به مهمانی دورهمی شده بود که خانم برومند هر گونه که دوست داشت توانست حرفهای خودمانیاش را جلوی دوربین بزند یا سام درخشانی و پژمان جمشیدی شوخیهایی با مهمان برنامه میکنند که به شدت مبتذل است و این وظیفه مجری است که قدری بار فرهنگی فضای برنامه را بالا ببرد.
در لابهلای برنامه هم یک شبکه پرداخت اینترنتی که اسپانسر برنامه است سبب خلل در ریتم برنامه میشود، ساختار و فضاسازی برنامه هم کپی دستچندم از برنامههای ماهوارهای است و اینکه چرا ما نمیتوانیم برنامهای با فضای ایرانی بسازیم، مسئله قابل تأملی است.
روزنامه جوان نوشت: شهاب حسینی به عنوان یک بازیگر محبوبیت بسیاری میان دوستدارانش دارد و محبوبیت او بعد از دریافت جایزه کن چند برابر بیشتر شده است، اما حسینی به موازات این خوب بودن و محبوبیت نمیتواند اجراکننده خوبی برای «همرفیق» باشد. هیچ دلیل مشخص و استانداردی وجود ندارد که الزاماً یک بازیگر بتواند مجری خوبی هم باشد یا برعکس مجری بتواند بازیگر خوبی باشد.
حسینی در اواسط دهه ۷۰ کارش را با اجرای برنامه «اکسیژن» شروع کرد، اما بعد از آن دیگر در اجرا دیده نشد. شکی نیست که او چارچوبها و روش اجرا را میداند، اما دانستن علم اجرا با آن چیزی که جلوی دوربین رخ میدهد فرسنگها تفاوت دارد. چگونگی اجرا و نگه داشتن ریتم برنامه و پرهیز از رد و بدل شدن دیالوگهایی که ربطی به موضوع ندارد از جمله نکات ابتدایی در اجراست. در این چهار برنامهای که پخش شده ورود ابتدایی حسینی به سِن را دوباره نگاه کنید، مالیدن چند دقیقهای دستانش به هم که میتواند نشانی از استرس باشد و جملاتی که میان حرفهای مهمانان میزند، به شدت آزاردهنده است، حتی جملات سیاسیاش که چندان مناسب با فضای برنامه نیست، این را اضافه کنید که حضور گروه موسیقی بمرانی چه نقشی میتواند در گیرایی برنامه داشته باشد، همچنین حضور آن گروه باعث شده که حسینی بیشتر مواقع دوربین و مخاطبان حاضر در سالن را گم کند و حرفهایش را به آن گروه بزند، خندههای بیدلیل حسینی و ذکر خاطره وسط حرفهای مهمان هم کمکی به اجرای بهتر برنامه نمیکند.
از سوی دیگر ما فقط میدانیم نام این برنامه «همرفیق» است و گفتگو باید درباره رفاقت باشد، اما نیست چراکه انگار این برنامه اتاق فکر ندارد و کسی نیست که به حسینی بگوید باید چگونه از مهمانش سؤال بپرسد و چالش ایجاد کند. در قسمت اول حضور نوید محمدزاده با آن خندههای بلندش و خاطرهگوییهایی که ربطی به مخاطب ندارد به شدت کلافهکننده بود. انگار در برنامه قرار بر گپ سه نفره میان حسینی و محمدزاده و جلیلوند بود، البته این مدل در سه قسمت بعدی هم تکرار شد که در برنامه اول محمدزاده آنقدر حرف زد که حسینی نتوانست او را کنترل کند و منفعل بود. در بیش از ۹۰ درصد برنامه مهمانان خودشان حرف میزنند و حسینی دخالتی در گرداندن برنامه نمیکند.
در برنامه دوم خاطراتی از هوتن شکیبا و بهرام افشاری گفته شده که قبلاً هم شنیده بودیم. در برنامه آخر هم «همرفیق» تبدیل به مهمانی دورهمی شده بود که خانم برومند هر گونه که دوست داشت توانست حرفهای خودمانیاش را جلوی دوربین بزند یا سام درخشانی و پژمان جمشیدی شوخیهایی با مهمان برنامه میکنند که به شدت مبتذل است و این وظیفه مجری است که قدری بار فرهنگی فضای برنامه را بالا ببرد.
در لابهلای برنامه هم یک شبکه پرداخت اینترنتی که اسپانسر برنامه است سبب خلل در ریتم برنامه میشود، ساختار و فضاسازی برنامه هم کپی دستچندم از برنامههای ماهوارهای است و اینکه چرا ما نمیتوانیم برنامهای با فضای ایرانی بسازیم، مسئله قابل تأملی است.