هر چند بعد از آن دیگر خیلی امید به رسانه نبست و از مراجع قانونی پیگیر ماجرا شد و ما هم نتوانستیم بفهمیم نتیجه ماجرا به کجا رسید، ولی خب میگفت پدرش یک مشکل سادهای داشته و به بیمارستان مراجعه کرده، منتها بهدلیل عدم رسیدگی صحیح و سهلانگاری پزشک، پدرش فوت کرده است. وقتی هم که مشکوک شدند و از بیمارستان پیگیری کردند که حداقل بگذارید با پزشکش صحبت کنیم که بفهمیم علت چه بوده، مسئولان بیمارستان پاسخ دادهاند که آن پزشک، متخصص این بیمارستان نبوده است و صرفا گاهی اینجا میآید و به قولی اجارهای بوده است.
فرهیختگان نوشت: القصه اینکه هیچکس مسئولیت این اتفاق را برعهده نگرفت و همین شد آغاز پیگیریهای انتظامی و قضایی او! به دلیل اینکه دیگر نتوانستیم با آن بنده خدا ارتباط بگیریم، نشد که ماجرا را جدیتر پیگیر شویم. منتها امروز تلفن همراهم زنگ خورد و یکی از همکاران خبر از اتفاق عجیب دیگری در یکی از بیمارستانهای تهران به من داد؛ ماجرایی عجیب و قابلتامل که گویا تبدیل به روال و رویهای هم شده است. به گفته این دوستمان، یکی از اقوام نزدیکشان برای انجام شیمیدرمانی به یکی از بیمارستانهای تهران مراجعه میکند و چند روزی هم بستری میشود. روز گذشته، یعنی یک روز قبل از مرخصشدن بیمار از بیمارستان، یک نفر با آنها تماس میگیرد، آن هم با شماره تلفن همراهشان. اینطور میگوید که از طرف پزشک معالج بیمارشان تماس گرفته است، اطلاعات کاملی از نام بیمار، نام همسر و پدر و حتی پزشک و حتی موعد ترخیص بیمار میدهد و طلب ۱۵ میلیون تومان پول میکند و شمارهحسابی را هم میفرستد. میگوید این پول برای تهیه یک داروی مهم و حیاتی است که باید قبل از ترخیص بیمار تهیه و استفاده شود. این بندگان خدا هم به هر شکل این مبلغ را جور میکنند و وقتی که قصد واریز آن را داشتند متوجه میشوند شماره حساب متعلق به شخص است، نه بیمارستان و نه حتی نام پزشک معالج! مشکوک میشوند و برای همین هم به بیمارستان مراجعه میکنند و با مسئولان بیمارستان این مساله را در میان میگذارند. آنها هم به کلی این را رد میکنند و میگویند اصلا چنین کاری را نباید انجام دهید و چنین چیزی وجود ندارد. بیمار شما کارش تمام شده و موعد ترخیصش رسیده و لازم نیست چنین مبلغی را پرداخت کنید و مهمتر آنکه نیازی به تهیه دارو هم ندارد. آنها از همراه بیمار و همین همکار ما میخواهند که مساله را با حراست بیمارستان در میان بگذارد.
به هر حال وقتی کسی چنین اطلاعات دقیقی از بیمار و پزشک و همراهانش دارد، یعنی به پرونده بیمار دسترسی داشته و به راحتی توانسته چنین ارتباطی بگیرد. وقتی به حراست مراجعه میکنند، حراست قول پیگیری میدهد میگوید که این چندمین مورد است و سابقه هم داشته است. دقیقا همین دیروز هم یک نفر حدود هفت میلیون تومان پول از همین طریق واریز کرده است و سرش کلاه رفته! با این همه آبی از حراست گرم نمیشود و اگر قرار هم بود گرم شود، پیش از این جلوی این موضوع گرفته میشد تا به راحتی نگویند این چندمین مورد است.
بالاخره پرونده این بیمار در آن بیمارستان است و از همان بیمارستان هم به بیرون درز پیدا کرده. دوستان ما بیشتر پیگیر میشوند و به کلانتری مراجعه میکنند. آنها پول را پرداخت نکرده بودند، ولی بالاخره یک بار باید این مساله برای همیشه حل میشد. مگر چند نفر دسترسی به رسانه و حوصله پیگیری ماجرا را دارند؟ منتها وقتی به نیروی انتطامی و کلانتری هم مراجعه میکنند آنها میگویند که این شکایت را ثبت نمیکنند و از اینجور مسائل زیاد اتفاق میافتد! دوست ما هم آنجا میگوید اشکالی ندارد، ما میخواستیم این ماجرا را رسانهای کنیم، ولی به صورت موازی از مسیر قانونی هم پیش برویم. وقتی این را میگوید مسئولان کلانتری حالا یا از سر ترس یا هر چیز دیگری میپذیرند که این مساله را پیگیری کنند و اینها را به دفتر یکی از ماموران راهنمایی میکنند. آن مامور هم میگوید که این شماره از زندان تماس گرفته است و قابلیت پیگیری ندارد! شاید با تلفنخانه بیمارستان تماس گرفته و اطلاعات بیمار را پرسیدهاند!
اینها هیچکدام واکنش قانعکنندهای نبود و به هر حال باید این مساله یکجوری حل و فصل و پیگیری شود. اما از حراست و کلانتری آبی گرم نشد. حالا ما اینجا مینویسیم، شاید یک نفر بین این مسئولان و ناظران بیخیال، این چند خط را خواند و پیگیر این کاسبان جان مردم شد و جلوی این غارت و بیشرفی را گرفت.
فرهیختگان نوشت: القصه اینکه هیچکس مسئولیت این اتفاق را برعهده نگرفت و همین شد آغاز پیگیریهای انتظامی و قضایی او! به دلیل اینکه دیگر نتوانستیم با آن بنده خدا ارتباط بگیریم، نشد که ماجرا را جدیتر پیگیر شویم. منتها امروز تلفن همراهم زنگ خورد و یکی از همکاران خبر از اتفاق عجیب دیگری در یکی از بیمارستانهای تهران به من داد؛ ماجرایی عجیب و قابلتامل که گویا تبدیل به روال و رویهای هم شده است. به گفته این دوستمان، یکی از اقوام نزدیکشان برای انجام شیمیدرمانی به یکی از بیمارستانهای تهران مراجعه میکند و چند روزی هم بستری میشود. روز گذشته، یعنی یک روز قبل از مرخصشدن بیمار از بیمارستان، یک نفر با آنها تماس میگیرد، آن هم با شماره تلفن همراهشان. اینطور میگوید که از طرف پزشک معالج بیمارشان تماس گرفته است، اطلاعات کاملی از نام بیمار، نام همسر و پدر و حتی پزشک و حتی موعد ترخیص بیمار میدهد و طلب ۱۵ میلیون تومان پول میکند و شمارهحسابی را هم میفرستد. میگوید این پول برای تهیه یک داروی مهم و حیاتی است که باید قبل از ترخیص بیمار تهیه و استفاده شود. این بندگان خدا هم به هر شکل این مبلغ را جور میکنند و وقتی که قصد واریز آن را داشتند متوجه میشوند شماره حساب متعلق به شخص است، نه بیمارستان و نه حتی نام پزشک معالج! مشکوک میشوند و برای همین هم به بیمارستان مراجعه میکنند و با مسئولان بیمارستان این مساله را در میان میگذارند. آنها هم به کلی این را رد میکنند و میگویند اصلا چنین کاری را نباید انجام دهید و چنین چیزی وجود ندارد. بیمار شما کارش تمام شده و موعد ترخیصش رسیده و لازم نیست چنین مبلغی را پرداخت کنید و مهمتر آنکه نیازی به تهیه دارو هم ندارد. آنها از همراه بیمار و همین همکار ما میخواهند که مساله را با حراست بیمارستان در میان بگذارد.
به هر حال وقتی کسی چنین اطلاعات دقیقی از بیمار و پزشک و همراهانش دارد، یعنی به پرونده بیمار دسترسی داشته و به راحتی توانسته چنین ارتباطی بگیرد. وقتی به حراست مراجعه میکنند، حراست قول پیگیری میدهد میگوید که این چندمین مورد است و سابقه هم داشته است. دقیقا همین دیروز هم یک نفر حدود هفت میلیون تومان پول از همین طریق واریز کرده است و سرش کلاه رفته! با این همه آبی از حراست گرم نمیشود و اگر قرار هم بود گرم شود، پیش از این جلوی این موضوع گرفته میشد تا به راحتی نگویند این چندمین مورد است.
بالاخره پرونده این بیمار در آن بیمارستان است و از همان بیمارستان هم به بیرون درز پیدا کرده. دوستان ما بیشتر پیگیر میشوند و به کلانتری مراجعه میکنند. آنها پول را پرداخت نکرده بودند، ولی بالاخره یک بار باید این مساله برای همیشه حل میشد. مگر چند نفر دسترسی به رسانه و حوصله پیگیری ماجرا را دارند؟ منتها وقتی به نیروی انتطامی و کلانتری هم مراجعه میکنند آنها میگویند که این شکایت را ثبت نمیکنند و از اینجور مسائل زیاد اتفاق میافتد! دوست ما هم آنجا میگوید اشکالی ندارد، ما میخواستیم این ماجرا را رسانهای کنیم، ولی به صورت موازی از مسیر قانونی هم پیش برویم. وقتی این را میگوید مسئولان کلانتری حالا یا از سر ترس یا هر چیز دیگری میپذیرند که این مساله را پیگیری کنند و اینها را به دفتر یکی از ماموران راهنمایی میکنند. آن مامور هم میگوید که این شماره از زندان تماس گرفته است و قابلیت پیگیری ندارد! شاید با تلفنخانه بیمارستان تماس گرفته و اطلاعات بیمار را پرسیدهاند!
اینها هیچکدام واکنش قانعکنندهای نبود و به هر حال باید این مساله یکجوری حل و فصل و پیگیری شود. اما از حراست و کلانتری آبی گرم نشد. حالا ما اینجا مینویسیم، شاید یک نفر بین این مسئولان و ناظران بیخیال، این چند خط را خواند و پیگیر این کاسبان جان مردم شد و جلوی این غارت و بیشرفی را گرفت.