رصد حال و روز اردوگاه سیاسی اصلاح طلبان همزمان با نزدیک شدن به موعد انتخابات سیزدهمین دوره ریاست جمهوری در خرداد 1400 نشان دهنده این واقعیت است که اگرچه فعالیت های انتخاباتی در این جناح آغاز شده و بزرگان آن، در حال رایزنی با گزینه های مختلف هستند اما رویکرد کلی ایشان، حکایت از نوعی سردرگمی در بین تجدیدنظرطلبان دارد!
در این بین کاملاً هویداست که برخلاف رویه مسبوق رادیکالیست های دوم خردادی پس از دو انتخابات مجلس ششم و دولت دهم، دیگر تشویق مردم به تحریم انتخابات و حداقلی نمودن مشارکت جایی در سیاست های ایشان ندارد؛ چراکه اتخاذ این استراتژی جز محرومیت نامبردگان از قدرت و خروج از دایره فعالان سیاسی نظام، ثمری نخواهد داشت.
با این وجود و در فاصله چند ماه مانده به کارزار رقابت های 1400، بزرگان اصلاحات هنوز به جمع بندی واحد در این باره نرسیده اند و کماکان در حال بررسی سناریوهای مختلف هستند. یکی از این سناریوها، حضور در انتخابات با چهره های اورجینال اصلاح طلبی همچون اسحاق جهانگیری و محمدرضا عارف است که اگرچه از نام های باسابقه در میان تجدیدنظرطلبان محسوب می شوند اما ناگفته پیداست که نمی توان بطور قطع و یقین به پیروزیشان در انتخابات آتی دل بست؛ چراکه تجربه انصراف عارف و جهانگیری در دو انتخابات 92 و 96، و حتی شکست فاحش مصطفی معین در انتخابات 84، به تردیدها در این باره دامن می زند.
از سوی دیگر، محتمل ترین سناریو مطلوب اصلاحات، با توجه به تجربه موفق انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری، ائتلاف با دیگر گزینه هایی است که اگرچه شاید جزو جناح چپ دسته بندی نشوند، اما همچون دولت روحانی که مشاور خاتمی از آن بعنوان «رحم اجاره ای اصلاح طلبان» نام برد، می توان به سوء استفاده از آن در جهت آرمان های تجدیدنظرطلبانه امیدوار بود!
مهمترین نام مطرح شده در سناریو ائتلافی، کسی بجز «علی لاریجانی» نیست؛ فردی که اگرچه شاید جزو شناسنامه داران اصولگرایی محسوب شود اما سابقه تعاملش با سیاست های اصلاح طلبانه دولت اعتدالگرایان در راس مجالس نهم و دهم، حاکی از آن است که می توان همچون روحانی به نامبرده نیز چشم امید داشت! در این میان تنها خطری که پیشبرد این سناریو را تهدید می کند، نارضایتی عمومی از عملکرد دولتمردان بنفشی است که اصلاح طلبان، خود آن را تضمین کرده بودند و در رقم خوردن فجایع مدیریتی کنونی، سهم به سزایی دارند. با این همه، باید منتظر ماند و دید که جناح تجدیدنظرطلب، چه خوابی برای ملت در خرداد 1400 دیده است!
مرحبا به فائزه!
فائزه هاشمی در مصاحبه اخیرش چهره واقعی «اصلاحات» را به نمایش گذاشت، بدون بزک و گریم و رتوش. اصلاحطلبی یعنی همه آنچه فائزه گفت...! فائزه آن قدر شجاع بود که پچپچههای اندرونی اصلاحطلبان را با صدای بلند فریاد بزند و مردم را با حقیقت اصلاحطلبی آشنا کند. بالاخره روزی باید ماهیت «سرطان اصلاحات» برای مردم افشا میشد و چه کسی بهتر و صریحتر از دختر خلف هاشمی برای شفاف کردن آنچه جبهه اصلاحات از آمریکا و اروپا برای مردم ایران خواسته بود: افزایش تحریمها و فشارهای اقتصادی!
فائزه خیلی شریفتر از اصلاحطلبانی است که بارها برای کاخ سفید نامه نوشتند و بیشتر شدن و سختتر شدن تحریمها علیه مردم ایران را درخواست کردند. چون فائزه آرزوی افزایش تحریمها را داشت اما اصلاحطلبان برای افزایش تحریمها اقدام کردند.
گناه فائزه این بود که بر خلاف اصلاحطلبان دروغ نگفت و نفاق پیشه نکرد اما جبهه اصلاحات از یک طرف برای جدیتر شدن تحریمها با کاخ سفید رایزنی و لابی می.کرد و از طرف دیگر خود را نگران فشار تحریمها بر مردم نشان میداد و برای رفع تحریمها نابودی صنعت هستهای و پذیرش FATF و کنوانسیون پالرمو و اجرای برجام موشکی و منطقهای را تجویز میکرد!
در جبهه اصلاحات فقط یک مرد پیدا میشود و او هم «فائزه هاشمی» است.
اگر سواد نداری لااقل ادب داشته باش!