دوشنبه ۰۵ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۹ دی ۱۳۹۹ - ۱۱:۰۰

وقتی اوباما به آیاتی از قرآن اشاره کرد

وقتی اوباما به آیاتی از قرآن اشاره کرد
باراک اوباما را ممکن است با صفت‌های زیادی در جهان بشناسند، اما اغلب از او با عنوان نخستین رئیس‌جمهوری سیاه‌پوست آمریکا یاد می‌کنند که اتفاقا پدر و پدرخوانده‌اش هم مسلمان بوده‌اند گرچه خودش مسیحی است؛ رئیس‌جمهوری که تلاش کرد یا لااقل نشان می‌داد که دارد تلاش می‌کند با استفاده از موقعیت و ریشه‌های خانوادگی‌اش، دیوار «اسلام‌هراسی» و «نژادپرستی» در جهان را تا جایی که می‌تواند کوتاه کند.
کد خبر : ۵۴۱۶۲۷
باراک حسین اوباما روز چهارم اوت سال ۱۹۶۱ در هاوایی به دنیا آمد. آغاز فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی او به زمانی بازمی‌گردد که برای تحصیل به شیکاگو رفت و به عنوان یک فعال اجتماعی برای بهبود شرایط محلات فقیرنشین تلاش کرد. سال ۱۹۹۱ در رشته حقوق از دانشگاه هاروارد فارغ‌التحصیل شد. پس از فارغ‌التحصیلی از هاروارد در شیکاگو به عنوان یک وکیل حقوق مدنی شروع به کار کرد و سپس در دانشگاه شیکاگو حقوق اساسی درس داد و همچنان در زمینه خدمات اجتماعی فعال ماند.

به گزارش ایسنا، ورود به دنیای وکالت، مسیر اوباما را برای حضور در عرصه سیاست فراهم کرد. او ۸ سال در مجلس سنای ایالتی حضور داشت و پس از آن به سنای آمریکا راه یافت. سال ۲۰۰۴ نیز به عنوان سومین آمریکایی آفریقایی‌تبار برای عضویت در سنا انتخاب شد.

سال ۲۰۰۸ بود که تصمیم گرفت فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی خود را به شکل جدی‌تری در کاخ سفید دنبال کند و در انتخابات ریاست جمهوری همان سال به عنوان نامزد دموکرات‌ها انتخاب شد. مهم‌ترین رقیب اوباما، هیلاری کلینتون، سناتور نیویورک و همسر بیل کلینتون، رییس جمهوری پیشین آمریکا بود. اما در نهایت، ۲۰ ژانویه سال ۲۰۰۹ به عنوان چهل و چهارمین رئیس جمهوری آمریکا سوگند یاد کرد. او سال ۲۰۱۲ در رقابتی نزدیک با میت رامنی از حزب جمهوری‌خواه برای بار دوم به عنوان رئیس جمهوری ایالات متحده انتخاب شد.

اوباما که از همان روزهای نخست حضورش در کاخ سفید تلاش می‌کرد خودش را همراه مسلمانان نشان دهد، در عین حال همواره بر لزوم مقابله با افراطی‌های مسلمان تاکید می‌کرد. یکی از مهم‌ترین اقدامات او در عرصه بین‌الملل در سال ۲۰۱۱ رخ داد که اجازه عملیاتی مخفی در خاک پاکستان را صادر کرد. حاصل عملیات تیم ویژه تفنگداران آمریکایی، کشتن اسامه بن لادن رهبر القاعده بود.

یکی از معروف‌ترین سخنرانی‌ها اوباما در راستای نمایش حمایت از اندیشه‌های اسلامی که بازخورد جهانی زیادی هم داشت، در سال ۲۰۰۹ با عنوان «آغازی نوین» در دانشگاه الازهر قاهره انجام شد. اوباما در واقع با این سخنرانی می‌خواست به وعده‌ای که در مبارزات انتخاباتی‌اش داده بود عمل کند؛ ایراد خطابه‌ای مهم برای مسلمانان جهان از یکی از پایتخت‌های کشورهای اسلامی.

او در بخش آغازین سخنرانی خود اظهار می‌کند: «ما در برهه‌ای از زمان با یکدیگر دیدار می‌کنیم که میان ایالات متحده و جهان اسلام تنش وجود دارد؛ تنشی که در تاریخ ریشه دارد و فارغ از سیاست‌های امروز آمریکاست. در طول قرن‌ها، رابطه میان اسلام و غرب ترکیبی از همزیستی و در عین حال درگیری و جنگ مذهبی بوده است. در دوران اخیر، سلب حقوق و فرصت‌های گوناگون از بسیاری از مسلمانان نیز به تنش میان دو طرف افزوده است. همچنین تغییرات سریعی که با مدرنیته و جهانی‌شدن صورت گرفته، موجب شده است که بسیاری از مسلمانان گمان کنند غرب دیدگاه خصمانه‌ای نسبت به سنت‌های اسلامی دارد. در این میان برخی افراط‌گرایان از این تنش‌ها در بخش‌هایی کوچک اما مهم از جهان اسلام سوء‌استفاده کرده‌اند. حملات ۱۱ سپتامبر و تلاش‌های مستمر این افراط‌گرایان برای اعمال خشونت علیه غیرنظامیان، برخی را به این نتیجه رسانده که اسلام نه‌تنها با آمریکا و کشورهای غربی بلکه با حقوق بشر نیز خصومت دارد. این امر موجب هراس و عدم اعتماد بیشتر میان دو طرف شده است. این در حالی است که تا زمانی که رابطه ما بر اساس اختلافات تعریف شود، کسانی را تقویت می‌کنیم که بذر تنفر می‌پاشند و نه صلح؛ آنهایی که درگیری ایجاد می‌کنند.»

او با تاکید بر اهمیت صلح میان جهان اسلام و غرب، ادامه می‌دهد: «من اما برای شروعی جدید میان ایالات متحده و جهان اسلام، آن هم بر اساس علایق و احترام متقابل به اینجا آمده‌ام؛ آغازی مبتنی بر این حقیقت که آمریکا و اسلام در تقابل نیستند و نیازی به رقابت در بین آنان نیست؛ بلکه دارای تشابهات و اصول مشترکی همچون عدالت و پیشرفت و توجه به شرافت انسان‌ها هستند. در همین راستا به‌منظور حرکت به سوی جلو باید آنچه در قلب‌هایمان نگاه داشته‌ایم را صراحتا به زبان بیاوریم. گوش‌دادن‌ها باید مستمر باشد تا از یکدیگر بیاموزیم. به یکدیگر احترام بگذاریم و در پی زمینه‌های مشترک باشیم. همانگونه که قرآن کریم به ما گفته «به یاد خدا باش و همواره راست بگو»، من نیز تلاش می‌کنم به این گفته عمل کنم و تا اندازه‌ای که می‌توانم حقیقت را بگویم.»

اوباما البته به ریشه‌های مذهبی در خانواده‌اش هم اشاره می‌کند: «البته بخشی از این اعتقاد در تجربه‌های شخصی‌ام ریشه دارد. من یک مسیحی هستم و پدرم از خانواده‌ای است که نسل‌ها مسلمان بوده‌اند. در نوجوانی چندین سال در اندونزی زندگی کردم و آوای اذان را در سحرگاه و غروب شنیدم و در دوران جوانی نیز در محله‌هایی کار کرده‌ام که بسیاری شرافت و صلح را در آیین‌های اسلام می‌شناختند. از سوی دیگر به عنوان دانشجوی تاریخ از منظر تمدن با اسلام آشنا شدم. اسلام بود که در اماکنی چون دانشگاه الازهر مشعل تعلیم و تربیت را برای قرن‌ها روشن نگه داشت. طاق‌های باشکوه و مناره‌های سر به فلک کشیده، اشعار جاویدان و موسیقی‌های گوش‌نواز، خطاطی‌ها و محیط‌های آرامش‌بخش را مدیون فرهنگ اسلامی هستیم. این آشنایی و تجربه، راهنمای این اعتقاد من است که مشارکت میان آمریکا و اسلام باید بر پایه واقعیت اسلام باشد و نه جزئی از آن. به همین خاطر هم من به‌ عنوان رئیس‌جمهوری آمریکا وظیفه خود می‌دانم که همواره با تصورات منفی کلیشه‌ای از اسلام مبارزه کنم.»

اوباما در دفاع از آمریکا نیز توضیح می‌دهد: «اما همین اصل باید شامل ذهنیت جهان اسلام از آمریکا نیز شود. همانگونه که مسلمانان در یک قالب کلیشه‌ای نمی‌گنجند، آمریکا نیز در تصور کلیشه‌ای یک امپراتوری خودمحور نمی‌گنجد. ایالات متحده همواره یکی از بزرگ‌ترین مظاهر پیشرفت جهان بوده است و ما زاده انقلاب علیه امپراتوری هستیم. آمریکا کشوری است که بر مبنای آرمان آفرینش یکسان بنا شده است و ما قرن‌ها خون داده و تقلا کرده‌ایم تا به این کلمات معنا دهیم و به شعار وحدت در عین کثرت، باور داشته باشیم. در مورد اینکه یک آمریکایی آفریقایی‌تبار بنام باراک حسین اوباما توانسته به ریاست جمهوری آمریکا انتخاب شود، بسیار سخن گفته شده است. اما داستان زندگی من منحصربه‌فرد نیست. در آمریکا همه رویاها تحقق نیافته اما امکان تحقق رویاها برای کسانی که به این کشور بیایند، وجود دارد و این شامل نزدیک به ۷ میلیون مسلمان آمریکایی نیز می‌شود که از سطح تحصیلات و درآمدی بالاتر از حد متوسط بهره می‌برند. علاوه بر این، آزادی در آمریکا از آزادی مذهب تفکیک‌ناپذیر است. به همین خاطر است که در هر یک از ایالت‌های ما دست کم یک و جمعا در سراسر آمریکا بیش از ۱۲۰۰ مسجد وجود دارد. بر همین اساس است که دولت ایالات متحده به دادگاه رفت تا از حق زنان و دختران برای حفظ حجابشان دفاع و آنهایی را که می‌خواستند این حق را بگیرند را تنبیه کند.»

او اسلام را بخشی از آمریکا عنوان می‌کند و ادامه می‌دهد: «من معتقدم که در بطن آمریکا این حقیقت نهفته است که فارغ از نژاد، دین و جایگاه اجتماعی، همه ما آرمان‌های مشترکی داریم و آن، زیستن در سایه صلح و امنیت است. تجربه‌های اخیر به ما آموخته که ضعف ساختار مالی در یک کشور، رفاه را در همه جا مخدوش می‌کند. هنگامی که آنفلوآنزای جدیدی یک انسان را آلوده می‌کند همه در معرض خطر قرار می‌گیرند. زمانی که یک کشور در پی تسلیحات اتمی است، خطر حمله اتمی برای همه کشورها افزایش می‌یابد و زمانی که افراط‌گرایان خشن، رشته‌کوهی را مرکز فعالیت می‌کنند، مردم در آن سوی اقیانوس در مخاطره قرار می‌گیرند. این است معنای نزدیک‌شدن جهان در قرن بیست و یکم. این است مسئولیتی که ما به‌عنوان انسان نسبت به یکدیگر داریم.»

رئیس جمهوری پیشین آمریکا درباره نقش افراط‌گرایان در ترویج اسلام‌هراسی هم اظهار می‌کند: «اولین موضوعی که باید با آن مقابله کنیم افراط‌گرایی است. پیش‌تر نیز واضح و روشن گفته‌ام که آمریکا با اسلام در جنگ نبوده و هیچگاه نخواهد بود. اما در عین حال برخورد با افراط‌گرایان خشنی که تهدیدی جدی برای امنیت ما هستند اجتناب‌ناپذیر است چراکه ما نیز همانند سایر ادیان، کشتن زنان، مردان و کودکان بی‌گناه را مردود می‌دانیم. به عنوان مثال شرایط در افغانستان نشان‌دهنده اهداف آمریکا و ضرورت همکاری است ... بیش از ۷ سال پیش، ایالات متحده با حمایت گسترده بین‌المللی به تعقیب القاعده و طالبان رفت. این اقدام به انتخاب خود ما نبود بلکه به ضرورت انجام شد. می‌دانم که هنوز هم ممکن است عده‌ای حمله ۱۱ سپتامبر را مورد پرسش قرار دهند یا حتی موجه بشمارند اما بگذارید روشن بگوییم القاعده در آن روز تقریباً ۳۰۰۰ نفر را کشت. قربانیان، زنان، مردان و کودکان بی‌گناه از آمریکا و کشورهای دیگر بودند. اما القاعده بی‌رحمانه آنها را کشت، مسئولیت حمله را پذیرفت و حتی اکنون اراده خود را برای کشتار جمعی اعلام می‌کند.»

او در بخش دیگری از صحبت‌هایش می‌گوید: «روشن است که هیچ‌یک از ما نباید این افراط‌گرایان را تاب بیاورد. آنها در بسیاری از کشورها دست به کشتار زده‌ و پیروانی از ادیان مختلف را کشته‌اند. قرآن کریم می‌گوید که هر کس بیگناهی را بکشد، بسان آن است که بشریت را کشته و هر کس یک نفر را نجات دهد بسان آن است که بشریت را نجات داده است. دین زیبای بیش از یک میلیارد نفر در جهان از حس تنفر معدودی از مسلمانان بسیار فراتر است.»

اوباما ضمن ارائه توضیحاتی از شرایط حضور نیروهای آمریکا در عراق و وضیعت فلسطین، سری هم به ایران می‌زند و می‌گوید: «سومین منشأ تنش و مسئله‌ای که همه نسبت به آن توجهی یکسان داریم، حق کشورها برای داشتن تسلیحات اتمی و مسئولیت‌های مرتبط با آن است. این موضوع اخیراً باعث تنش میان ایالات متحده و جمهوری اسلامی ایران شده است ... مسلماً این دو کشور، تاریخی پر فراز و نشیب داشته‌اند و در اواسط جنگ سرد، آمریکا در برکناری دولت ایران که از راه دموکراتیک انتخاب شده بود، نقش داشت. از سوی دیگر از زمان انقلاب اسلامی، ایران نیز در خشونت علیه نیروهای نظامی و غیرنظامیان آمریکا نقش‌هایی داشته است. این سابقه بر همه آشکار است. من نیز صراحتاً به رهبران و مردم ایران گفته‌ام به جای آنکه در گذشته بمانیم، کشور من آماده است به جلو حرکت کند. حال سؤال این نیست که ایران مخالف چیست، بلکه پرسش اصلی‌ این است که می‌خواهد چه آینده‌ای برای خود بسازد.»

او اما باز هم بی‌توجه به تاکیدات و شفاف‌سازی‌های چندین‌ساله ایران درباره عدم دستیابی به سلاح هسته‌ای، تکراری و دروغین‌بودن این جنجال را نادیده می‌گیرد و می‌گوید: «به هر حال نادیده‌گرفتن دهه‌ها بی‌اعتمادی دشوار است اما ما با شهامت، درستکاری و عزم پیش خواهیم رفت. موضوعات بسیاری برای گفت‌وگو میان دو کشور وجود دارد و ما آماده‌ایم بدون پیش‌شرط و بر اساس احترام متقابل پیش برویم. اما برای همه آنهایی که نگرانی دارند روشن است که در مورد تسلیحات اتمی به نقطه‌ای تعیین‌کننده رسیده‌ایم. اینجا دیگر صرفاً منافع آمریکا مطرح نیست بلکه ممانعت از رقابت تسلیحاتی که ممکن است دامن منطقه را هم در بر بگیرد اهمیت دارد ... درک می‌کنم که برخی اعتراض دارند شماری کشورها تسلیحاتی دارند که دیگران ندارند. هیچ کشوری نباید حق انتخاب داشته باشد که کدام کشور تسلیحات داشته باشد و بر همین اساس هم من تعهد آمریکا را به پیگیری تأمین جهانی که هیچ کشوری دارای تسلیحات اتمی نباشد، تکرار کردم. هر کشوری از جمله ایران باید این حق را داشته باشد که با رعایت مسئولیت‌هایی که تحت پیمان عدم تولید و گسترش تسلیحات اتمی برعهده دارد، بتواند توان اتمی صلح‌آمیز باشد. این تعهد در کانون پیمان است و باید برای آنهایی که طبق آن عمل می‌کنند، حفظ شود.»

یکی دیگر از موضوعات مورد توجه در این سخنرانی اوباما، آزادی دین است که او در این‌باره می‌گوید: «مردم هر کشوری باید در انتخاب اعتقادات دینی خود بر اساس خواسته فکر، قلب و روح آزاد باشند. چنین تحملی برای پیشرفت دین ضروری است اما اکنون از جهات مختلف به چالش گرفته شده است. در میان برخی مسلمانان این گرایش دیده شده که اعتقادات خود را از طریق ردکردن اعتقادات دیگری، محک می‌زنند. این در حالی است که تنوع دینی باید حفظ شود. باید در نظر داشته باشیم که آزادی مذهب، همزیستی مردمان را میسر می‌سازد و باید همواره راه‌های حفاظت از این رویکرد را مرور کنیم.»

اوباما همچنین با تاکید بر نقش زنان در جوامع گوناگون، یادآور می‌شود: «من با نظر برخی در غرب که یک زن محجبه حق کمتری نسبت به سایر زنان دارد، مخالفم. اما معتقدم که اگر به زنی حق تحصیل داده نشود، حق برابری از او سلب شده است. تصادفی هم نیست که در کشورهایی که به زنان امکان تحصیل داده می‌شود، توان کامیابی بسیار بیشتر است. مساله برابری زنان به هیچ عنوان منحصر به اسلام نیست. در ترکیه، پاکستان، بنگلادش و اندونزی کشورهایی با اکثریت مسلمان دیده‌ایم که زنی را به رهبری کشور انتخاب کرده‌اند. در عین حال، مبارزه زنان برای برابری چه در آمریکا و چه در دیگر کشورهای جهان ادامه دارد.»

البته همه این حرف‌های زیبا را بگذارید کنار شدیدترین تحریم‌هایی که همین آقا علیه مردم ایران اعمال کرد؛ مردمی که نه مسلمان افراطی هستند، نه مثل اتباع برخی کشورها در قلب آمریکا عملیات تروریستی انجام داده‌اند. این تناقض‌ها در رفتار و گفتار است که تردیدها را نسبت به «اوباما»ها افزایش می‌دهد.

پی‌نوشت: در این نوشتار از نسخه سال ۲۰۱۰ کتاب Speeches that Shaped Our World تدوین Chris Abbott که توسط انتشارات Rider در ۳۲۲ صفحه منتشر شده، استفاده شده است.