شنبه ۰۳ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۰۴ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۵:۵۲

شهیدی که با یک دست قهرمان پینگ‌پنگ بود

شهیدی که با یک دست قهرمان پینگ‌پنگ بود
سردارشهیدعلیرضا نوری، قائم‌مقام لشکر ۲۷ محمدرسول‌الله (ص) از شهدای عملیات کربلای ۵ بود. این شهید والامقام کارمند راه‌آهن بود، اما به سپاه مأمور می‌شود و به دلیل ویژگی‌هایی که داشت، به قائم‌مقامی لشکر محمدرسول‌الله (ص) هم می‌رسد و در همین کسوت آسمانی می‌شود. هر گاه سخن از شهیدعلیرضا نوری می‌شود، بسیاری از همرزمانش از تواضع و مهربانی‌های او تعریف می‌کنند.
کد خبر : ۵۴۲۳۹۳
۹ بهمن ۱۳۶۵ سالروز شهادت این سردار رشید جبهه‌هاست. قرار داشتن در ایام بهمن‌ماه را فرصتی دانستیم تا در گفتگو با رضا شمسی از همرزمان شهید، خاطراتی را از وی تقدیم حضورتان کنیم.

شما کجا با شهید نوری آشنا شدید؟

روزنامه جوان در ادامه نوشت: زمان جنگ من در سپاه راه‌آهن تهران مشغول بودم. چند بار هم از همان جا اعزام گرفتم و به جبهه رفتم. شهیدنوری کارمند رسمی راه‌آهن بود که به سپاه مأمور شده بود. همان جا با ایشان آشنا شدم و، چون خصوصیات ویژه‌ای داشت، مثل خیلی از بچه‌های سپاه، جذب اخلاق و منش ایشان شدم.

مگر چه خصوصیات اخلاقی داشت؟

خاطرات نوری در روحانیت و نور خلاصه می‌شود. اولین چیزی که در این مرد آدم را جذب می‌کرد، نورانیت عجیب چهره‌اش بود. الان تصاویر ایشان موجود است. هر کسی که یک بار به عکس حاج علیرضا نگاه کند، این موضوع را درک می‌کند، چه برسد به ما که از نزدیک ایشان را می‌دیدیم. شهیدنوری آدم فوق‌العاده متواضعی بود. من آن موقع یک نیروی عادی سپاه بودم. البته زمان جنگ درجه و مقام آنچنان در سپاه مطرح نبود، اما به هر حال هر یگان یا پایگاهی ارشدی داشت. حاج‌علیرضا هم در راه‌آهن ارشد بود، هم در سپاه، ولی پست و مقام ذره‌ای هم باعث نشده بود که در اخلاق و رفتارش تغییری ایجاد شود. الان گفتنش راحت است. آدم باید خودش در آن موقعیت قرار بگیرد تا بداند وقتی داریم از تواضع مردی مثل علیرضا نوری حرف می‌زنیم، یعنی چه و این تواضع چه تأثیر عمیقی روی روحیه اطرافیان می‌گذاشت.

چطور می‌شود که شهیدنوری کارمند راه‌آهن بود، اما به عنوان قائم‌مقام لشکر ۲۷ به شهادت می‌رسد؟

ایشان از پیشکسوتان سپاه بود. عرض کردم که از راه‌آهن به سپاه مأمور شده بود. بار‌ها و بار‌ها به جبهه رفته و یک دستش اوایل دفاع مقدس در جبهه قطع شده بود. نوری بیشتر از آنکه در راه‌آهن شناخته شده باشد، بین رزمنده‌ها و سپاهی‌ها مطرح بود. سمت‌های مختلفی هم در سپاه به ایشان پیشنهاد می‌شد که غالباً نمی‌پذیرفت. یادم است یک مقطعی فرماندهی پادگان ابوذر به ایشان پیشنهاد شد که نپذیرفت. حتی ریاست کل راه‌آهن تهران پیشنهاد شد که باز هم نپذیرفت. حضور در سپاه را بیشتر ترجیح می‌داد. آن هم بیشتر در میادین جنگ. پادگان‌نشین نبود. دلش با بچه‌های رزمنده و فضای جبهه‌ها بود و نمی‌خواست خودش را اسیر پشت‌میزنشینی کند. دوست داشت در منطقه باشد. واقعاً اینطور آدم‌ها الان خیلی کم پیدا می‌شوند.

چه خاطراتی از شهید نوری در ذهنتان ماندگار شده است؟

شهیدنوری با همه نیرو‌ها یکسان برخورد می‌کرد. در ورزش‌ها و حشر و نشر‌ها و حتی محافل درویشی ما شرکت می‌کرد. اینطور بگویم که آدم بی‌شیله و پیله‌ای بود. خیلی وقت‌ها یادمان می‌رفت او ارشد ماست و جزو فرماندهان رده بالا به شمار می‌رود. مثل یک دوست و برادر با ما برخورد می‌کرد. خیلی هم بیان گرم و گیرایی داشت. از خاطرات نوجوانی و خدمت سربازی‌اش برای ما می‌گفت. با بچه‌ها پینگ‌پنگ بازی می‌کرد. یادم است سال گذشته شما یک گفتگو با یکی دیگر از همرزمان ایشان منتشر کردید. ایشان هم گفته بود با شهیدنوری پینگ‌پنگ بازی می‌کرد. همانطور که گفتم حاج‌علیرضا در سال‌های اول دفاع‌مقدس یک دستش را از دست داده بود. با همان دستی که برایش باقی مانده بود، خیلی حرفه‌ای بازی می‌کرد. در سپاه راه‌آهن و رشته پینگ‌پنگ نوری یک قهرمان بود و حریف نداشت. خدا رحمتش کند. الان هم که یاد صفا و نورانیت ایشان می‌افتم به حالش غبطه می‌خورم. به نظر من او اگر شهید نمی‌شد، جای تعجب داشت.