درگذشت علی انصاریان موجب ناراحتی جامعه فوتبال به ویژه دوستان و هم تیمیهای آن مرحوم شد. فوت نابهنگامی که همه فوتبال و حتی کل ورزش را به شوک فرو برد.
مهدی امیرآبادی که در سال ۱۳۸۵ همراه با علی انصاریان در تیم استقلال توپ میزد، درباره مرگ نابهنگام علی انصاریان و این اتفاق تلخ حرف زد.
متن این پرسش و پاسخ در ادامه میآید:
* تسلیت! انتظار چنین اتفاق تلخی را داشتید؟
- هنوز هم باورم نمیشود! ما هر دو بچه محل بودیم و خاطرات زیادی از دوران نوجوانی و جوانی داشتیم. علاوه بر این من و علی در استقلال، سایپا و تیم ملی همبازی هم بودیم و اصلا نمیدانم چطور این اتفاق را هضم کنم.
* آخرین بار چه روزی او را دیدید؟
- یک روز پیش از فوتش! سه شنبه ۱۴ بهمن بود که برای دیدنش به بیمارستان رفتم و حالش خوب بود. مرا هم از پشت شیشه دید و برایم دست تکان داد (بغض گلوی مهدی امیرآبادی را در این لحظه از صحبتهایش میفشرد). با او بای بای کردم و با دست به خدا اشاره کرد و سقف را نشان داد که یعنی خدا را شکر خوبم و برمی گردم! اما فردای همان روز بود که وقتی خبر فوتش را شنیدم همه خاطراتش یکجا بر سرم آوار شد.
* خیلی مادرش را دوست داشت؟
- او عاشقانه مادرش را دوست داشت. خیلیها را میشناسیم که مادرشان را دوست دارند و همه ما همینطور هستیم، ولی علی یک عشق دیگری به مادرش داشت. وقتی ازدواج کردم به علی گفتم "ببین من چقدر دیر ازدواج کردم! بیا و تو هم ازدواج کن".
* ... و پاسخ او چه بود؟
- به من گفت، مهدی! اگر زن بگیرم همه وقتم صرف زندگی خودم میشود و دیگر نمیتوانم به مادرم رسیدگی کنم! ولم کن بذار زندگیم را بکنم"! خیلی تلخ است که امروز این حرفها را میزنیم و او دیگر نیست! چقدر تلختر بود که او روز مادر از دنیا رفت! از خدا میخواهم به مادرش صبر بدهد.
*این اتفاق چه چیزی را به اهالی فوتبال یاد میدهد؟
- اینکه فوتبال قرمز و آبی ندارد. زندگی ارزشی ندارد و بیاییم همه قهر و نفرتها را کنار بگذاریم و دور هم جمع شویم. اصلا داشتم به این موضوع فکر میکردم که مسئولان ورزش کشور سالی یکی دو بار اهالی فوتبال را دور هم جمع کنند تا دیدارها تازه شود. متأسفانه اینقدر همه درگیر زندگی ورزشی و شخصی مان شده ایم که وقت نمیکنیم بهم سر بزنیم. چرا باید یکدیگر را در بهشت زهرا و مسجد ببینیم؟ این فکر خوبی است که سالی یکی دو بار دور هم جمع شویم. زندگی خیلی بی ارزش است.
* فکر میکنید این اتفاق بیافتد؟
- بعید میدانم! خاک سرد است و باز هم دو روز که از مرگ علی بگذرد همه برای یک پست و مدیریت و سرمربیگری پشت سر هم حرف میزنند و این زیرآب آن را میزند و رفیق به رفیق رحم نمیکند.
* چرا مرگ علی انصاریان تا این حد بیشتر از مرگ مهرداد میناوند دردناک بود؟
- برای اینکه علی همیشه میخندید. اصلا امکان نداشت خنده از لبانش بیافتد. شاید او برای همه مردم یک برادر یا یک پسر بود که همه جور آدمی او را دوست داشت. حالا با نبودش چه کنیم...
* حرفی با مردم یا مسئولان نداری؟
- واقعا همه مردم از خانواده خودم گرفته تا دوست و آشنا از کرونا خسته شده ایم. شرایط سخت زندگی در این وضعیت از یکسو و داغ درگذشت دوستان و اقوام مان از سوی دیگر همه را خسته کرده است. واقعا از مردم کشورم میخواهم با رعایت کردن دستورالعملهای بهداشتی اجازه بدهند هر چه سریعتر این روزها تمام شود. از مسئولان هم تقاضا میکنم اگر میتوانند واکسنی برای از بین رفتن کرونا تهیه کنند این کار را هر چه سریعتر انجام بدهند تا بیش از این شاهد مرگ هموطنان مان نباشیم.
منبع:خبرگزاری دانشجو