بوقچی پرسپولیس میگوید: چهارشنبه هفته قبل بود که دکتر امضا کرد میتوانم از بیمارستان به خانه بروم. فعلا یکی از رگ هایم را باز کرده اند و طبق گفته دکتر دو رگ دیگر هم باید عمل شوند. حالا باید اکو قلب بگیرم و آنژیو کم. شاید هم با فنر زدن باز شود. توکل بر خدا. چند روز دیگر باید دوباره به بیمارستان بروم تا ببینم شرایط به چه صورت است.
ویروس کرونا را قورت میدهم!
به گزارش جهان نیوز، وی گفت: من کرونا را قورت میدهم! البته شوخی میکنم. این ویروس خطرناک بلای جان همه ما شده. همان موقع که در بیمارستان بودم شایعه کرده بودند من هم کرونا گرفته ام. اما مشکل قبلی بود و حالا هم خدا رو شکر شرایطم خوب است.
درگذشت مهرداد میناوند کمرم را شکست
همان روزی که در بیمارستان بودم مهرداد بنده خدا فوت کرده بود. نگذاشتد خبرش به من برسد که شاید حمل قلبی به من دست بدهد. مهرداد جوان بود و حیف شد. کمرم شکست. خاطرات خوبی از او در زمان حضورش در پرسپولیس داشتم. خداوند رحمتش کند.
مرگ علی انصاریان روانیام کرد
خبر درگذشت علی انصاریان که به گوشم رسید روانی شدم. اختیارم دست خودم نبود. هر کاری کردم اجازه ندادند بروم و او را ببینم. میگفتند حال خودت بد میشود. خیلی دوست داشتم علی را ببینم. بچههای آن دهه همه خوب و با معرفت بودند. مشتی بودند و با مرام. دو- سه روز قبل از اینکه به بیمارستان برود با علی تماس گرفتم. کلا پیامک بازی هم زیاد با هم میکردیم. به علی گفتم با معرفت، دیگر فقط باید در فیلمها تو را ببینیم که گفت چند روز دیگر زنگ میزند و میگوید به یک آدرس بروم و کارم دارد. عمر بنده خدا قد نداد. خدا رحمتش کند. هنوز هم باور نمیکنم. حال خودم خوش نیست و نتوانسته ام سر خاک شان بروم. این غم، خیلی بزرگ و سنگین است و نمیتوانم آن را هضم کنم.
ویروس کرونا را قورت میدهم!
به گزارش جهان نیوز، وی گفت: من کرونا را قورت میدهم! البته شوخی میکنم. این ویروس خطرناک بلای جان همه ما شده. همان موقع که در بیمارستان بودم شایعه کرده بودند من هم کرونا گرفته ام. اما مشکل قبلی بود و حالا هم خدا رو شکر شرایطم خوب است.
درگذشت مهرداد میناوند کمرم را شکست
همان روزی که در بیمارستان بودم مهرداد بنده خدا فوت کرده بود. نگذاشتد خبرش به من برسد که شاید حمل قلبی به من دست بدهد. مهرداد جوان بود و حیف شد. کمرم شکست. خاطرات خوبی از او در زمان حضورش در پرسپولیس داشتم. خداوند رحمتش کند.
مرگ علی انصاریان روانیام کرد
خبر درگذشت علی انصاریان که به گوشم رسید روانی شدم. اختیارم دست خودم نبود. هر کاری کردم اجازه ندادند بروم و او را ببینم. میگفتند حال خودت بد میشود. خیلی دوست داشتم علی را ببینم. بچههای آن دهه همه خوب و با معرفت بودند. مشتی بودند و با مرام. دو- سه روز قبل از اینکه به بیمارستان برود با علی تماس گرفتم. کلا پیامک بازی هم زیاد با هم میکردیم. به علی گفتم با معرفت، دیگر فقط باید در فیلمها تو را ببینیم که گفت چند روز دیگر زنگ میزند و میگوید به یک آدرس بروم و کارم دارد. عمر بنده خدا قد نداد. خدا رحمتش کند. هنوز هم باور نمیکنم. حال خودم خوش نیست و نتوانسته ام سر خاک شان بروم. این غم، خیلی بزرگ و سنگین است و نمیتوانم آن را هضم کنم.