امیررضا شاهانی استاد دانشکده مهندسی مکانیک دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی در یادداشتی نوشت: همهگیری ناشی از ویروس کرونا یکی از معضلات جهانی در سال پایانی قرن چهاردهم هجری شمسی است که پس از یکسال و اندی هنوز جامعه جهانی با آن دستوپنجه نرم میکند. با اینکه ویروس کرونا قربانیانی داشته است اما آنچه در کشور ما مغفول مانده است تأثیرات منفی تصمیمگیریهای دستاندرکاران امور اجرایی کشور و مشخصاً ستاد ملی کرونا روی آموزش و جنبههای فرهنگی و اجتماعی در مدارس و دانشگاههاست.
به گزارش فارس مسأله تعطیلی مدارس و دانشگاهها و مساجد و زیارتگاهها در ایام پاندمی کرونا و در مقابل آن باز بودن بسیاری از فعالیتهای اجتماعی که تراکم جمعیت و حتی سنهای خطرپذیر در آنها بسیار بیشتر از مکانهای دسته اول است، باید مورد کنکاش و مطالعه دقیق قرار گیرد.
اما با یک دید خوشبینانه میتوان گفت که مقوله علم، آموزش و فرهنگ از دید مسؤولین اجرایی کشور متأسفانه اولویت بالایی ندارد، حتی اولویت آن برای مسؤولین ذیربط به اندازه گردشگری هم نیست چراکه در تعطیلات نوروز 1400 شاهد بودیم که ستاد ملی کرونا برای رونق گردشگری و کسبوکارهای ناشی از آن عملاً مسافرتها را در اکثریت قریب به اتفاق شهرهای کشور آزاد اعلام کرد. موضوعی که به اذعان متولیان حوزه بهداشت، باعث افزایش میزان ابتلا و فوتیهای ناشی از کرونا در کشور گردید و تبعات آن در روزهای آتی مشخص خواهد شد.
اما مطلب مهمی که باید به آن دقت کنیم این است که مجازی شدن آموزش در مدارس و دانشگاههای کشور ضربه سهمگینی به مقوله آموزش و فرهنگ دانشآموزان و دانشجویان وارد کرده و میکند که تبعات منفی آن ـ اگر اقدام به جبران آن نشود ـ نه در روزهای آتی بلکه تا سالهای متمادی خود را نشان خواهد داد.
* اثرات منفی تعطیلی مدارس و دانشگاهها و ارائه مجازی آموزشها
بیماری کرونا در هر حال یک بیماری مسری است که بسیاری از مبتلایان آن بهبود مییابند و درصد فوتیهای آن چندان بالا نیست، گرچه همین مقدار هم باعث تأسف است و مسؤولین بهداشتی کشور باید سعی در کاهش و حتی حذف آن نمایند. اما ضربه بزرگ ناشی از تصمیمات ستاد ملی کرونا در عرصه علم، آموزش و فرهنگ چیزی است که میتواند خدای ناکرده یک نسل را از بین ببرد. برای اینکه این موضوع روشنتر شود تحلیل زیر را ارائه مینمایم:
بدون تردید محیط مدرسه و دانشگاه و برنامههای تدوین شده برای آموزش و پرورش دانشآموزان و دانشجویان، تأثیر بیبدیلی روی رشد شخصیت فردی و اجتماعی آنان دارد. از طرفی جزو مسائل اثبات شده نزد متخصصین آموزش دنیاست که آموزش چهره به چهره بسیار کارآتر از آموزش غیرحضوری است. در مورد مسائل پرورشی که اثر این ارتباط مستقیم حتی بیشتر از مسائل آموزشی است. چون دانشآموزان و دانشجویان با معلمین و اساتید خود بخش قابل توجهی از ساعات روزانه خود را میگذرانند که هم به صورت ناخودآگاه رفتار خوب معلم به آنان منتقل میشود هم آموزش برنامهدار و هدفمند چه در عرصه علم و چه در مسائل پرورشی مانند نقشی که روی یک سنگ حک میشود تا پایان عمر در بستر جان فرزندانمان جای میگیرد.
اتفاقی که متأسفانه الان افتاده این است که دانشآموزان کلاس اول دبستان هم ناچارند آموزشها را به صورت مجازی اخذ کنند. از تأثیر فراوان و مثبت آموزش مستقیم و چهره به چهره اگر بگذریم، کودکی که با سن شش سال تمام وارد کلاس اول میشود، در کنار جنبه آموزشی، زندگی اجتماعی را میآموزد. از پدر و مادر عزیزی که از بدو تولد تا به حال در کنار آنان بوده جدا میشود و وارد زندگی جدیدی میشود که دایره آن وسیعتر از خودش و پدر و مادر و احیاناً خواهر و برادر است.
با کودکان دیگری دوست میشود که به او میآموزند در جامعه کسان دیگری همسان او هستند که باید با آنها ارتباط داشته باشد و در نتیجه خودخواهیهای کودک، که تا به حال در خانواده بهطور خاص مورد توجه پدر و مادر بوده، کنترل و تعدیل میشود. روابط معلم و شاگردی را میآموزد و اینکه همیشه در زندگی باید به کسانی که در حوزههای مختلف علم بیشتری دارند مراجعه کند و از آنان یاد بگیرد تا در زندگی دچار لغزش و شکستهای جبرانناپذیر نشود.
حال در نظر بگیرید کودکی که تا به حال وابسته به پدر و مادر بوده کماکان در کنار آنها میماند و ناچار است با یک دستگاه کامپیوتر یا موبایل آموزشهای کلاس اول را ببیند که نه جاذبهای برای یاد گرفتن برایش ایجاد میکند نه ارتباطات اجتماعی و روابط دوستی و شاگرد و معلمی را تجربه میکند. لذا نتیجه برای کلاس اولیها یک فاجعه خواهد بود.
از طرف دیگر دانشآموزان دبیرستانی که با کلی زحمت و تحمّل فشار توسط خودشان و خانوادههای آنها، در کنکور قبول شده و وارد دانشگاه میشوند، چون تنها محیط مدرسه را دیدهاند و با محیط دانشگاه آشنا نیستند لازم است وارد محیط دانشگاه شده با اساتید، امکانات دانشگاهها و دانشجویانی از اقوام مختلف آشنا شوند. اما آموزش مجازی مشکل بزرگی برای اینها ایجاد کرده است. اینجانب که بیستوچهار سال است به فضل الهی در کسوت استادی دانشگاه هستم کاملاً این مشکل جدی را لمس میکنم.
حتی دانشجویان ورودی جدید مقاطع کارشناسی ارشد و دکترا هم این مشکل را به نحو دیگری دارند و بارها شده که از من تقاضا میکنند اگر میشود به صورت حضوری در کلاس شرکت کنند. این تازه در حالی است که بنده از بستر آموزش مجازی به شیوه آنلاین استفاده نمیکنم بلکه سر کلاس میروم و روی تابلو درس میدهم و کلاس را ضبط کرده و فیلم آن را روی سامانه بارگذاری میکنم. دلیل آن هم این است که اعتقادی به سیستم آموزش مجازی و کیفیت آن ندارم و لذا میخواهم دانشجویان با دیدن فیلمها احساس کنند که سرکلاس هستند. با این وجود بعضی از دانشجویان درخواست حضور در کلاس را میکنند تا بتوانند با استاد تعامل بیشتری داشته و بهتر مطالب را یاد بگیرند.
واقعیت این است که اگر فرزندان ما به مدرسه یا دانشگاه نروند، با سیستم آموزش مجازی چندان انگیزهای برای آموختن تئوریک مطالب و آن هم از راه دور ندارند. هم والدین احتمالاً بسیار دیدهاند که فرزندانشان در کلاسهای مجازی یا حاضر نمیشوند یا اگر هم در اثر فشار والدین و معلمین و اساتید مجبور به حضور شوند، سیستم را به حالت آنلاین درآورده و خود یا میخوابند یا به تفریحات و کارهای خود میپردازند. البته در این مقاله نمیخواهم به آسیبهایی که در اینترنت و فضای مجازی در کمین آنهاست بپردازم که در بسیاری مواقع جای درس خواندن آنان را میگیرد.
نتیجه به مدرسه یا دانشگاه نرفتن فرزندان هم این میشود که آنان دچار مشکلات آموزشی، روانی و ضعف اعتماد به نفس میشوند، روند آموزش آنها مختل میشود و در آینده هم خودشان و هم جامعه دچار مشکل خواهد شد.
مخلص کلام اینکه مجازی شدن آموزش در مدارس و دانشگاهها به دلایلی که در فوق ارائه شد یک نسل را از بین میبرد حال آنکه کرونا حداکثر درصد پایینی از افراد آن هم نه در سنهای پایین، که البته آن هم با ارتقای سیستم بهداشتی کشور قابل کاهش است.
به یاد داشته باشیم که وقتی صحبت از یک نسل میکنیم علاوهبر اینکه وظیفه داریم آحاد این نسل را از گزند پوچی، بیهدفی، بیانگیزگی، بیایمانی و جهل حفظ کنیم، باید بدانیم که از بین رفتن یک نسل یعنی از بین رفتن مدیران توانمندی که باید در آینده سکان اداره کشور را به عهده بگیرند و لذا تبعات محروم شدن از یک نسل عالم، پویا، با نشاط و با انگیزه جبرانناپذیر است.
* ذکر نتیجه یک مطالعه علمی در کشور سوئد
بنده مدتی بود که عزم نگارش این مطالب را کرده بودم اما در دقایق پایانی گزارشی از وزارت خارجه به دستم رسید که موضوع آن نگرانی از عواقب کرونا در کشور سوئد بود. جالب این است که «سوئد در مقایسه با دیگر کشورهای اروپایی محدودیتهای بسیار کمتری در جامعه اعمال کرد» و «حتی مدارس را تعطیل نکرد»، با این حال «دولت این کشور ابراز نگرانی میکند که ممکن است این بحران یک نسل جامعه را نابود کند». علاوهبر این موضوع کلیدی دلایل دیگری را هم برای عدم تعطیلی مدارس ذکر میکنند که برخی از آنها عبارتند از:
- مشکلات روانی و بحران خانوادهها
«طبق آخرین نظرسنجی مؤسسه «سیفو SIFO» بیش از یکچهارم جمعیت سوئد اظهار میدارند که بحران کرونا بر سلامت جسمی و روانی آنها تأثیر بد گذاشته و نکته قابل توجه این است که جمعیت زیر 29 سال، بیشترین سهم را در این مشکلات دارند. گزارشها نشان میدهد آنچه که جوانان و افراد کم سن را بیشتر از بزرگسالان گرفتار میکند، مسائل روانی است.
بحران کرونا یکی از محدود بحرانهایی است که تبعیض سنی را با خود میآورد. بزرگسالان را به مشکلات جسمی دچار میکند، در صورتی که مشکلات جسمی برای جوانان بسیار کمتر است ولی عوارض روانی زیادی برای جوانان دارد. هرچه که سن جوانان و کودکان کمتر باشد، مشکلات روانی بیشتر است.
مشکلات روانی و بحران درونی خانوادهها، به صورت متقابل، همدیگر را تقویت میکنند. بنابر گزارش سازمان امور اجتماعی سوئد در دوره بحران کرونا، گزارشهای خیلی بیشتری از وقوع خشونتهای خانگی به پلیس و این سازمان ارجاع میشود. به ویژه در محلات مهاجرنشین و حاشیهای شهرهای بزرگ، آمار نگرانکننده است».