ماجرا به موضوع تحريم انتخابات از سوي به ظاهر
اصلاحطلباني مربوط ميشود كه پيش از برگزاري انتخابات كوشيدند تا از طريق
ايجاد شرط و شروط براي نظام اقدام به امتيازگيري كنند و خود را داراي
پايگاه مردمي جلوه دهند. اين جماعت پس از شكست در تحقق اهدافشان در حوادث
پس از انتخابات به شدت دچار افت سرمايههاي اجتماعي شدند و پايگاه خود را
در ميان مردم از دست دادند. اين شكستها و عدم تحرك مناسب در طول دو سال
گذشته جماعت اصلاحطلب را به اين نتيجه رساند كه با تحريم انتخابات و كاهش
مشاركت عمومي، ضربهاي ديگر به نظام وارد كنند و نشان دهند كه هنوز از
پايگاه مردمي خوبي در جامعه برخوردار هستند. آنها به خوبي ميدانستند كه
انتخابات در جمهوري اسلامي، نوعي مشروعيتزايي براي نظام محسوب ميشود و
ميزان مشاركت مردم در انتخابات بيانكننده مقبوليت جمهوري اسلامي در نزد
افكار عمومي است.
از اين رو جريانات مختلف وابسته به اصلاحطلبان، با انتشار بيانيههاي مختلف سخن از تحريم انتخابات به ميان آوردهاند كه در اين ميان ميتوان به بيانيه شوراي راه سبز اميد و احزاب منحله و غير قانوني مشاركت و مجاهدين اشاره كرد كه در كنار آنان برخي از نمايندگان مجلس ششم كه به كشورهاي غربي پناهنده شدهاند نيز با حمايت از اين حركت، اعلام كردهاند كه انتخابات را تحريم خواهند كرد. علاوه بر اين تمامي توان رسانهاي جريان فتنه نيز به طور كامل در اختيار سناريوي تحريم انتخابات قرار گرفت. درست همانند آنچه در انتخابات مجلس هفتم به وقوع پيوست اما به رغم اين تحريمها و با آنكه كنترل نهادهاي برگزاري انتخابات در آن دوران در اختيار اصلاحطلبان بود، بازهم مشاركت خوبي در كشور شكل گرفت و اين تحريم بيتأثير شد. اين موضوع در انتخابات مجلس نهم نيز تكرار شد و مشاركتي بيسابقه در كشور شكل گرفت؛ مشاركتي كه به گفته كارشناسان در چندين دوره انتخابات مجلس شوراي اسلامي بينظير بوده است. همين مشاركت بينظير مردم در انتخابات ۱۲ اسفند بود كه باعث شد سران وابسته به اصلاحات را به اين نتيجه برساند كه طرحشان براي تحريم انتخابات بينتيجه است. آنها سپس با تغيير استراتژي سريع خود را به پاي صندوقهاي رأي رساندند و با زير پا گذاشتن سخنان قبلي خود، تلاش كردند كه نشان دهند، هنوز به آراي عمومي پايبند و هنوز خود را جزئي از نظام ميدانند؛ موضوعي كه پيشتر نيز در طرح معروف اصلاحطلبان در خصوص تحريم انتخابات و معرفي چهرههاي بدون تابلو براي انتخابات ديده شد تا از اين طريق عملاً از عذرخواهي به خاطر فتنه ۸۸ بگريزند؛ واقعيتي كه در رفتار خاتمي موقع رأي دادن و حضور در يك صندوق رأي دور افتاده قابل مشاهده است.
تمامي اينها در حالي است كه پيش از انتخابات، «ليدر جريان تكنوكرات» با ارسال پيامهاي مختلف به خاتمي خواستار مشاركت جدي وي در انتخابات شده بود و عنوان كرده كه عدم مشاركت در انتخابات راه به جايي نخواهد برد.
شكست در شكست
تمامي اين اتفاقات در حالي روي داد كه نه تنها طرح تحريم انتخابات از سوي اصلاحطلبان شكست خورد، بلكه افرادي كه با تابلوي اصلاحطلبي يا به عنوان مهرههاي سفيد وارد انتخابات شده بودند نيز موفق به جذب آراي عمومي نشدند و شكست در شكست در كارنامه اصلاحطلبان ثبت شد. شايد اگر جريان اصلاحطلب داخلي به ليدري خاتمي، در همان زمان حرف «ليدر جريان تكنوكرات» براي مشاركت جدي در انتخابات را پذيرفته و ليستي مشخص ارائه و دعوت به حضور در انتخابات كرده بودند، حال و روزي اين چنين نداشتند و به درد «از اينجا مانده و از آنجا رانده» دچار نميشدند، همين موضوع باعث شد كه اصلاحطلبان براي جلوگيري از بروز آبروريزي بيشتر در نزد افكار عمومي، شكست خود را پشت شكست برخي از اصولگرايان پنهان و از اين طريق دست به فرافكني بزنند. بر اين اساس، اصلاحطلبان در سخنان مختلف خود به عدم توفيق افرادي نظير پروين احمدي نژاد و احمد ناطق نوري كه در اردوگاه اصولگرايان تعريف ميشوند؛ اشاره ميكنند تا بتوانند عدم موفقيت نيروهاي شاخص خود نظير كواكبيان، خباز و عليخاني را براي ورود به مجلس را توجيه كنند. اين موضوع در حالي است كه بخش افراطي اصلاحات نيز اين عدم موفقيت چهرههاي شاخص اصلاحطلبي را به فال نيك گرفتهاند و از اين موضوع به عنوان ابزاري براي فشار به كواكبيان و عليخاني و خباز به خاطر حضور در انتخابات و عدم تحريم اين رويداد مهم استفاده كنند.
واقعيتي كه ديده نشد
اما واقعيتي كه شايد اصلاحطلبان هرگز به آن توجهي نكردند، علت واقعي عدم رأيآوري چهرههاي شاخص هر دو جناح در انتخابات تاريخي ۱۲ اسفند است. بيشك اگر علت اصلي عدم توفيق نيروهاي اصلاحطلب در انتخابات گذشته را فاصلهگيري اين افراد از آرمانهاي انقلاب قلمداد كنيم، اين موضوع در خصوص چهرههاي شاخص اصولگرايي نظير احمد ناطق نوري و پروين احمدي نژاد نيز صادق است و ميتوان اين موضوع را به عنوان نقطه مشترك ميان اين دو طيف در نظر گرفت. مردم همواره در انتخاب خود بر اين باور هستند كه نيروهايي را به كرسيهاي مجلس برسانند كه مدافع انقلاب و دستاوردهاي آن باشند بنابراين بايد به اين نكته خوب توجه كرد كه عدم توفيق برخي نيروهاي اصولگرا در انتخابات، به دليل فاصلهگيري آنها از آرمانهاي اصولگرايي بوده و اين موضوع هرگز سپر مناسبي براي پنهان كردن افتضاحات اصلاحطلبي نيست.
از اين رو جريانات مختلف وابسته به اصلاحطلبان، با انتشار بيانيههاي مختلف سخن از تحريم انتخابات به ميان آوردهاند كه در اين ميان ميتوان به بيانيه شوراي راه سبز اميد و احزاب منحله و غير قانوني مشاركت و مجاهدين اشاره كرد كه در كنار آنان برخي از نمايندگان مجلس ششم كه به كشورهاي غربي پناهنده شدهاند نيز با حمايت از اين حركت، اعلام كردهاند كه انتخابات را تحريم خواهند كرد. علاوه بر اين تمامي توان رسانهاي جريان فتنه نيز به طور كامل در اختيار سناريوي تحريم انتخابات قرار گرفت. درست همانند آنچه در انتخابات مجلس هفتم به وقوع پيوست اما به رغم اين تحريمها و با آنكه كنترل نهادهاي برگزاري انتخابات در آن دوران در اختيار اصلاحطلبان بود، بازهم مشاركت خوبي در كشور شكل گرفت و اين تحريم بيتأثير شد. اين موضوع در انتخابات مجلس نهم نيز تكرار شد و مشاركتي بيسابقه در كشور شكل گرفت؛ مشاركتي كه به گفته كارشناسان در چندين دوره انتخابات مجلس شوراي اسلامي بينظير بوده است. همين مشاركت بينظير مردم در انتخابات ۱۲ اسفند بود كه باعث شد سران وابسته به اصلاحات را به اين نتيجه برساند كه طرحشان براي تحريم انتخابات بينتيجه است. آنها سپس با تغيير استراتژي سريع خود را به پاي صندوقهاي رأي رساندند و با زير پا گذاشتن سخنان قبلي خود، تلاش كردند كه نشان دهند، هنوز به آراي عمومي پايبند و هنوز خود را جزئي از نظام ميدانند؛ موضوعي كه پيشتر نيز در طرح معروف اصلاحطلبان در خصوص تحريم انتخابات و معرفي چهرههاي بدون تابلو براي انتخابات ديده شد تا از اين طريق عملاً از عذرخواهي به خاطر فتنه ۸۸ بگريزند؛ واقعيتي كه در رفتار خاتمي موقع رأي دادن و حضور در يك صندوق رأي دور افتاده قابل مشاهده است.
تمامي اينها در حالي است كه پيش از انتخابات، «ليدر جريان تكنوكرات» با ارسال پيامهاي مختلف به خاتمي خواستار مشاركت جدي وي در انتخابات شده بود و عنوان كرده كه عدم مشاركت در انتخابات راه به جايي نخواهد برد.
شكست در شكست
تمامي اين اتفاقات در حالي روي داد كه نه تنها طرح تحريم انتخابات از سوي اصلاحطلبان شكست خورد، بلكه افرادي كه با تابلوي اصلاحطلبي يا به عنوان مهرههاي سفيد وارد انتخابات شده بودند نيز موفق به جذب آراي عمومي نشدند و شكست در شكست در كارنامه اصلاحطلبان ثبت شد. شايد اگر جريان اصلاحطلب داخلي به ليدري خاتمي، در همان زمان حرف «ليدر جريان تكنوكرات» براي مشاركت جدي در انتخابات را پذيرفته و ليستي مشخص ارائه و دعوت به حضور در انتخابات كرده بودند، حال و روزي اين چنين نداشتند و به درد «از اينجا مانده و از آنجا رانده» دچار نميشدند، همين موضوع باعث شد كه اصلاحطلبان براي جلوگيري از بروز آبروريزي بيشتر در نزد افكار عمومي، شكست خود را پشت شكست برخي از اصولگرايان پنهان و از اين طريق دست به فرافكني بزنند. بر اين اساس، اصلاحطلبان در سخنان مختلف خود به عدم توفيق افرادي نظير پروين احمدي نژاد و احمد ناطق نوري كه در اردوگاه اصولگرايان تعريف ميشوند؛ اشاره ميكنند تا بتوانند عدم موفقيت نيروهاي شاخص خود نظير كواكبيان، خباز و عليخاني را براي ورود به مجلس را توجيه كنند. اين موضوع در حالي است كه بخش افراطي اصلاحات نيز اين عدم موفقيت چهرههاي شاخص اصلاحطلبي را به فال نيك گرفتهاند و از اين موضوع به عنوان ابزاري براي فشار به كواكبيان و عليخاني و خباز به خاطر حضور در انتخابات و عدم تحريم اين رويداد مهم استفاده كنند.
واقعيتي كه ديده نشد
اما واقعيتي كه شايد اصلاحطلبان هرگز به آن توجهي نكردند، علت واقعي عدم رأيآوري چهرههاي شاخص هر دو جناح در انتخابات تاريخي ۱۲ اسفند است. بيشك اگر علت اصلي عدم توفيق نيروهاي اصلاحطلب در انتخابات گذشته را فاصلهگيري اين افراد از آرمانهاي انقلاب قلمداد كنيم، اين موضوع در خصوص چهرههاي شاخص اصولگرايي نظير احمد ناطق نوري و پروين احمدي نژاد نيز صادق است و ميتوان اين موضوع را به عنوان نقطه مشترك ميان اين دو طيف در نظر گرفت. مردم همواره در انتخاب خود بر اين باور هستند كه نيروهايي را به كرسيهاي مجلس برسانند كه مدافع انقلاب و دستاوردهاي آن باشند بنابراين بايد به اين نكته خوب توجه كرد كه عدم توفيق برخي نيروهاي اصولگرا در انتخابات، به دليل فاصلهگيري آنها از آرمانهاي اصولگرايي بوده و اين موضوع هرگز سپر مناسبي براي پنهان كردن افتضاحات اصلاحطلبي نيست.