به گزارش مهر، ننه علی همان مادری است که با وجود ابتلا به آلزایمر جدایی را معنی نکرد و برای همجواری با فرزند شهیدش ۲۰ سال ساکن بهشت زهرا (س) شد تا ۲۰ سال زودتر به زندگی ابدیش وارد شده باشد، و اکنون به فرزند شهیدش پیوسته است.
میگفتند این اواخر دچار آلزایمر شده بود، ولی انگار کسی که دچار آلزایمر شده ما هستیم نه ننهعلی؛ چرا که او با دیدن عکس قربانعلی واکنش نشان میداد و نام او را تکرار میکرد، ولی خیلی از مسئولان و مردم اردبیل بدون آلزایمر واکنش نشان ندادند و تا همین دیروز نمیدانستند که او و فرزند شهیدش اهل اردبیل بودند.
حتی پس از فوت این غیور زن جبهه صبر و استقامت یادواره ای یا مراسمی در اردبیل برگزار نشد تا مشخص شود که کجاییم و به کجا می رویم تا تاکیدی بر این حرف آوینی شهید باشد که "شهدا مانده اند و ما رفته ایم".
خیلی ها در اردبیل نمی دانستند که ننه علی در سالهای دور ساکن اردبیل بود و سالها پیش ننه فتحاللهی در حالیکه قربانعلی را در آغوش داشت، سوار اتوبوس شد و از اردبیل به تهران رفت.
ندانستیم که او مثل پروانه میچرخید و قربانعلی را بزرگ میکرد تا اینکه قربانعلی قد کشید، رشد کرد و زمانی مرد شد که نفس گرم حضرت امام (ره) او را به عرصه مبارزه با رژیم ستمشاهی پهلوی کشاند.
تا اینکه پس از به آتش کشیده شدن سینما "رکس" آبادان توسط عوامل رژیم، قربانعلی رخشانی مهماندوست در هنگام پخش اعلامیههای امام راحل در اهواز دستگیر شد.
شدت شکنجهها به شهادت قربانعلی انجامید و خبر شهادت این فرزند مدتی بعد به ننه فتحاللهی مادر اسوه و استقامت رسید.
او که عاشق فرزندش بود کاری به جز حضور بر سر مزار فرزندش نداشت، همان فرزندی که در آغوش کشید و سوار با اتوبوس از اردبیل عازم تهران شد.
مدتی بعد جنازه شهید قربانعلی به قطعه ۲۴ بهشت زهرای تهران منتقل شد و از آن روز یعنی از سال ۵۸ تا سال ۷۸ ننه فتحاللهی کنار مزار تنها پسرش خانه گزید و لحظه ای از فرزندش جدا نشد تا شد ننهعلی.
اما از سال ۷۸ این مادر غیور که صبر در برابرش بی تاب شد و بردباری به باری برای دیگران، به دلیل ابتلا به آلزایمر خلوتگاه خود را ترک و به خانه دخترش نقل مکان کرد.
سرانجام ننهعلی شامگاه دوم اسفند ماه ۱۳۹۰ در خانه دخترش چشم از دیار فراموشان بست و با قرار گرفتن در کنار تنها فرزندش، در دیار زندهها آرام گرفت.
... و افسوس که هیچ کس در اردبیل یادی از ننه علی نکرد نه در زمان حیات او و نه بعد از پر کشیدن به آسمان؛ بی شک ما دچار آلزایمر شده ایم.
میگفتند این اواخر دچار آلزایمر شده بود، ولی انگار کسی که دچار آلزایمر شده ما هستیم نه ننهعلی؛ چرا که او با دیدن عکس قربانعلی واکنش نشان میداد و نام او را تکرار میکرد، ولی خیلی از مسئولان و مردم اردبیل بدون آلزایمر واکنش نشان ندادند و تا همین دیروز نمیدانستند که او و فرزند شهیدش اهل اردبیل بودند.
حتی پس از فوت این غیور زن جبهه صبر و استقامت یادواره ای یا مراسمی در اردبیل برگزار نشد تا مشخص شود که کجاییم و به کجا می رویم تا تاکیدی بر این حرف آوینی شهید باشد که "شهدا مانده اند و ما رفته ایم".
خیلی ها در اردبیل نمی دانستند که ننه علی در سالهای دور ساکن اردبیل بود و سالها پیش ننه فتحاللهی در حالیکه قربانعلی را در آغوش داشت، سوار اتوبوس شد و از اردبیل به تهران رفت.
ندانستیم که او مثل پروانه میچرخید و قربانعلی را بزرگ میکرد تا اینکه قربانعلی قد کشید، رشد کرد و زمانی مرد شد که نفس گرم حضرت امام (ره) او را به عرصه مبارزه با رژیم ستمشاهی پهلوی کشاند.
تا اینکه پس از به آتش کشیده شدن سینما "رکس" آبادان توسط عوامل رژیم، قربانعلی رخشانی مهماندوست در هنگام پخش اعلامیههای امام راحل در اهواز دستگیر شد.
شدت شکنجهها به شهادت قربانعلی انجامید و خبر شهادت این فرزند مدتی بعد به ننه فتحاللهی مادر اسوه و استقامت رسید.
او که عاشق فرزندش بود کاری به جز حضور بر سر مزار فرزندش نداشت، همان فرزندی که در آغوش کشید و سوار با اتوبوس از اردبیل عازم تهران شد.
مدتی بعد جنازه شهید قربانعلی به قطعه ۲۴ بهشت زهرای تهران منتقل شد و از آن روز یعنی از سال ۵۸ تا سال ۷۸ ننه فتحاللهی کنار مزار تنها پسرش خانه گزید و لحظه ای از فرزندش جدا نشد تا شد ننهعلی.
اما از سال ۷۸ این مادر غیور که صبر در برابرش بی تاب شد و بردباری به باری برای دیگران، به دلیل ابتلا به آلزایمر خلوتگاه خود را ترک و به خانه دخترش نقل مکان کرد.
سرانجام ننهعلی شامگاه دوم اسفند ماه ۱۳۹۰ در خانه دخترش چشم از دیار فراموشان بست و با قرار گرفتن در کنار تنها فرزندش، در دیار زندهها آرام گرفت.
... و افسوس که هیچ کس در اردبیل یادی از ننه علی نکرد نه در زمان حیات او و نه بعد از پر کشیدن به آسمان؛ بی شک ما دچار آلزایمر شده ایم.