"صراط" - وقتي كتاب هاي تاريخي را ورق مي زني در سطر سطر اوراق آن مي تواني فرهنگ كهن و غني و پرطمطراق ساكنان فلات ايران را با تمام وجود حس كني. احساسي كه من و شما را به تكاپو وامي دارد تا بيشتر فكر كنيم و بيشتر بدانيم و ببينيم؛ جز داشته هايي مكتوب در پيكره فرهنگ و تمدن باستان، اكنون بعد از گذشت چندين سده در شريان حيات صنعتي در كالبد افسون شده امروزي چه در دست داريم.
به گزارش سرویس اجتماعی صراط به گواه تاريخ ساكنان ايران زمين مردماني شاد و پرنعمت بودند. آنها تقويمي داشتند كه در آن هر سال دوازده ماه و هر ماه سي روز تمام داشت. سي روز ماه هر يك نامي داشت كه به آن نام خوانده مي شد: هرمزد روز، وهمن روز، اردوهشت روز، شهرور روز، خرداد روز، سروش روز، مهر روز، زامياد روز و...) هر دوازده ماه هم نامي داشت كه در نام هاي سي گانه روزها تكرار مي شد. آريايي هاي ساكن در فلات ايران، هرگاه كه نام روز و ماه يكي مي شد آن روز را جشن مي گرفتند. اين تقويم كه به نام تقويم اوستايي معروف است بنابر تحقيق «وست» خاورشناس آلماني حدود 505 سال قبل از ميلاد مسيح در زمان سلطنت داريوش بزرگ مورد استفاده ايرانيان بوده است.
در اين دوره آريايي هاي هند و ايراني بنابر آيين اوستايي براي روشني و آتش، نور و خورشيد احترام وتقدس زيادي قائل بودند. آنها نور را مظهر زندگي و رويش، پاكي و تجلي وجودي خداوند مي دانستند. پرستشگاه هاي آريائيهاي كهن و قبله ايرانيان باستان رو به سوي نور و روشنايي داشت. نمازگزاران در عبادتگاه ها رو به سوي آتش فروزان مي ايستادند و در خارج از عبادتگاه رو به سوي خورشيد دست ها را به سوي معبود يگانه دراز مي كردند.
با بيان اين نكات نبايد اينطور برداشت شود كه تقدس آتش و نور در نزد ايرانيان به معناي پرستش آن بوده است ايرانيان از ابتدا قومي يكتاپرست بودند آنها اهورا مزدا خداي بزرگ را پرستش مي كردند اما آتش و نور را نوعي نشانه و حقيقت و اثري از وجود اهورا مزدا مي دانستند. موجودي كه پاكي و صداقت و تندرستي را به ارمغان مي آورد.
اما اينكه آتش در كجا و به چه صورتي ستايش مي شد بايد گفت: در هر خانه اي محرابي وجود داشت كه در قسمتي از آن چراغي هميشه روشن بود. نگه داشت و حفاظت از روشني و سوخت اين چراغ ابتدا بر عهده پدر خانواده و بعد بزرگ ترين فرزند ذكور آن خانواده بود. جمله معروف چراغ خانه ات روشن دلالت بر دعا جهت تولد فرزند پسر براي خانواده و روشن داشتن چراغ محراب است كه اين روشنايي براي خانواده ايراني باستان روشني، پاكي، طراوت، سازندگي، زندگي و تندرستي را به ارمغان مي آورد از اين رو تكرار جمله: افروخته باد آتش را در دعاهاي ايرانيان باستان و سرود آتش به كرات مي بينيم.
اما اينكه از چه زماني جشن هاي آتش مرسوم شد؟ و دليل آن جشن ها چه بود؟ و بعد از گذشت قرن ها و گسترش اسلام در ايران چه تغييراتي كرد؟ سؤالاتي است كه سعي شده است در اين مقاله به آن پاسخ داده شود.
درباره چگونگي پيدايش آتش داستان ها و روايات بسيار زيادي در كتب مختلف ذكر شده است رايج ترين اين روايت ها، داستاني است كه فردوسي در شاهنامه خود به آن اشاره كرده است. هوشنگ پادشاه پيشدادي در صحرايي بزرگ، ماري سياه رنگ مي بيند، سنگي به سوي مار پرتاب مي كند. از سايش سنگ با خس و خاشاك آتشي برپا مي شود و مار سياه فرار مي كند. با اين روايت تاريخي مي توان گفت: با روشن شدن آتش سنبل بركت و آسايش و رويش، مار نماد بدي و دشمني فرار كرده ونيكي بر بدي غلبه پيدا مي كند. از آن به بعد مردم براي يادبود چنين روز مباركي هر ساله در همان هنگام جشني بزرگ برپا مي كردند كه آن را «جشن سده» ناميدند جشني كه قسمتي از آن با تحريفي شگرف امروزه در كشور ما به عنوان چهارشنبه سوري برگزار مي شود.
البته براي برگزاري اين جشن دلايل ديگري نيز ذكرشده است مثل اينكه: اين روز مصادف با تولد صدمين فرزند كيومرث است كه به همين مناسبت آن را جشن سده مي نامند. برخي مي گويند: دراين روز پنجاه شب و پنجاه روز از زمستان بزرگ گذشته است و به همين مناسبت مردم اين شب را جشن مي گيرند. برطبق روايتي تعداد فرزندان حضرت آدم (ع) به عدد صد رسيد و برخي اين روز را روز پيروزي برضحاك نيز مي دانند.
بالاخره اينكه مي توان گفت: اعتبارآتش در نزد ايرانيان چنان بود كه مردم دوره ساساني آتش را درمجمرهاي زيبا و عودسوزها همراه با چوب هاي خوشبوكننده مي سوزاندند و به احترام از دست رفتگان خود براي زنده ماندن يادشان آتش روشن مي كردند. اين فرهنگ باستاني بعد از انحلال دولت ساساني و ورود اسلام به ايران با صنعتي شدن شهرها وپيشرفت هاي فرهنگي و دستاوردهاي جديد با آدب و رسوم مردم متمدن عصر حاضر و با آموزه هاي مقدس اسلام چنان در آميخت كه هنوز كه هنوز است براي سرسلامتي و تندرستي و دوري از چشم زخم واز بين بردن ميكروب ها مردم دانه هاي خوشبو چون اسفند و كندر مي سوزانند و درمزارهاي شريف عود آتش مي زنند. مردم ما به سوي چراغ و روشنايي روز اين بار با تضمين اينكه نشانه اي از حضور خدا و خالق و واحد بودن اوست قسم ياد مي كنند و سردرخانه هاي زائران اماكن مقدسه و خانه نو عروسان را چراغاني و برمزار شهيدان و عزيزانشان به منظور ياد بود و زنده نگه داشتن يادشان لاله و شمع روشن مي كنند. ايرانيان مسلمان با فرهنگ غني برگرفته شده از دوران كهن هنوز هم وقتي پس از تاريكي، روشني حاصل مي شود. برمحمد خاتم رسولان و خاندانش صلوات مي فرستند و تولد نوزاد جديد را باگفتن (چشم و دلت روشن) تبريك مي گويند.
امروزه از ميان تمام جشن هاي آتش مثل، «آذرگان» در نهم آذر ماه و «شهريورگان» يا «آذرجشن» تنها «جشن سوري» معروف به «چهارشنبه سوري» و نيز «جشن سده» برايمان به يادگار مانده است. درواقع درحلول بهار، مجموعه آيين هاي نوروزي از «جشن سوري» (چهارشنبه سوري) آغاز مي شود و با آيين سيزده بدر به سرانجام خود مي رسد.
درخصوص پيدايش جشن چهارشنبه سوري برخي از محققين معتقدند كه اين جشن يادگار و بازمانده از داستان گذشتن سياووش از آتش است كه طبق يك رسم كهن براي اثبات بي گناهي مرسوم بوده است و به نام وزنگه يعني آزمايش ايزدي اجرا مي شده است. دراين داستان سياووش براي اثبات بي گناهي و پاكدامني خود؛ چهارشنبه پاياني سال 1013 پيش از ميلاد از ميان خرمن آتش با اسبش به سلامت مي گذرد. البته به گفته برخي ديگر از محققين درآخرين روز سال 1013 كه چهارشنبه اي بوده است سياووش؛ مظلوم كشته مي شود و از آنجايي كه درآيين زرتشتي مراسم سوگواري برمردگان جايز نيست؛ هرساله درچنين روزي يعني آخرين شب چهارشنبه سال، مردم به منظور دفاع از عفت و پاكدامني سياووش از آتش مي گذشتند. به هرحال هيچ محقق و پژوهشگري درخصوص زمان دقيق مراسم جشن سوري به يقين نرسيده است. چيزي كه به طور قطع مي توان گفت اين است كه بعد از ورود اسلام و سلطه اعراب به ايران اين جشن به نام چهارشنبه سوري معروف شد و روزي مشخص براي آن درنظرگرفته شد. يكي از دلايل ادعاي ما منحوس بودن چهارشنبه درنزد اعراب است و مهم تر اينكه اصلا در تقويم ايرانيان روزي به اسم چهارشنبه وجود نداشته است.
عقيده اعراب درمنحوس بودن چهارشنبه مي تواند دليلي براي برپايي جشن سوري درچهارشنبه و تغيير نام آن و درنظر گرفتن يك روز مشخص براي برپايي آن درنزد ايرانيان باشد. چرا كه ايرانيان درسنت هاي خود هميشه تاريكي و نحوست ايام را با برپايي آتش روشن و بيدار ماندن تا رسيدن طليعه صبح جشن مي گرفتند.
يكي ديگر از حدس هايي كه براي چگونگي انتقال جشن سوري به شب چهارشنبه مي توان زد ارتباط آن با خون خواهي مختار پس از واقعه كربلا است. منقول است وي پس از آزاد شدن از زندان براي آنكه مخالف را از موافق تشخيص دهد فرمان داد تا شيعيان واقعي آن حضرت بربام خانه ها آتش بيفروزند، شب آن فرمان مصادف بوده با شب چهارشنبه آخر سال كه همچنان آن شب را ايرانيان پاس مي دارند.
درباره اهميت اين جشن نسبت به ساير جشن هاي آتش ايرانيان مي توان گفت: جشن سوري يادآور گوشه اي از تاريخ كهن اين آب و خاك است. دركتاب بخارا آمده است كه منصور بن نوح از شاهان ساماني در نيمه اول سده چهارم هجري اين جشن را برگزار مي كند كه موجب آتش سوزي درقصر او نيز مي شود. جاي خوشبختي است كه ما ايرانيان با گذشت اين همه سال، جشن سوري را هر ساله به شكل ها و گونه هاي مختلف و ادغام شده در فرهنگي ايراني اسلامي برگزار مي كنيم، درحالي كه شواهد نشان از رو به فراموشي رفتن اصل اين جشن مفرح و بزرگ دارد تحريفي كه جشن سوري را به جشنواره اي جديد اما بي ريشه تبديل كرده است.
در گذشته هاي نه چندان دور و بعد از ورود اسلام به ايران مردم براي هماهنگ كردن فرهنگ با اعتقادات ديني شان و براي رونق بخشيدن به اين آداب و رسوم زيبا مراسمي تفريحي به آن الحاق كرده اند و آن را بنا بر گويش خود به نام هاي مختلفي چون گول چارشمبه (اردبيل)، گوله گوله چارشمبه (گيلان)، كوله چووارشمبه (كردستان)، چووارشمبه كولي (قروه، نزديك سنندج)، و چارشمبه سرخي (اصفهان) مي ناميدند. از سنت هاي زيبا و الحاق شده به جشن سوري در استان هاي آذري زبان مي توان به پاشيدن گلاب به روي هم به نيت داشتن زندگي سعادت بار در استان آذربايجان شرقي، انجام ديد و بازديد از مسن ترين فرد فاميل در استان آذربايجان غربي، اجراي مسابقه اسب سواري و پرش اسب از روي آتش در استان اردبيل اشاره كرد كه هر سه مورد ريشه در باورهاي ديني ما در صله رحم، توجه به ورزش اسب سواري و خوشبو و متبرك شدن با گلاب محمدي دارد.
مردمان جنوب ايران، مردمان آب هاي نيلگون خليج فارس و بنادر جنوبي پس از پريدن از روي آتش، با قايق از روي آب مي گذرند تا زلالي و بركت مهريه دختر پيامبر بيماري و نحوست را از زندگي آنها بشويد و با اجراي جشن كوزه اندازي و شكستن كوزه نو بلا و مصيبت را شكست خورده از خانه بيرون مي كنند.
در استان خراسان نيز بانوان در اين شب رشته پلو، عدس پلو، زرشك پلو و ماش پلو پخته و آن را بين افراد فاميل و فقرا، نزديكان و همسايگان تقسيم مي كنند تا سنت الدار و ثم الجار و رسيدگي به فقرا را رعايت كنند.
مردم ادب دوست استان فارس در شيراز براي گشودن بخت دختران در شب چهارشنبه سوري به سعديه مي روند و از آب استخر سعديه بر سر و روي دختران مي ريزند كه اين نشان از توجه اسلام به ازدواج در ميان جوانان دارد و سپس براي روا شدن حاجاتشان زير منبر مسجد جامع شهر دعا مي خوانند و پس از دعا خواندن، حلوا و آش مي پزند.
در غرب ايران جوانان غيور كردستان بعد از جشن و پايكوبي، شال اندازي مي كنند. عده اي از جوانان بالاي پشت بام خانه ها و كنار درها و پنجره هاي همسايگان مي روند و ضمن خواندن سرود و تصنيف، از دريچه اي، شال را آويزان مي كنند. اهل خانه هديه اي را به شال مي بندند كه معمولا سكه، تخم مرغ، شاخه نبات، كله قند، جوراب يا نخودچي و كشمش است. اين حركت نيز نشان از توجه اسلام به مهرباني نسبت به هم و هديه دادن به يكديگر دارد.
ساكنان استان مركزي در اين شب براي آمرزش اموات مقداري خرما يا شكر پنير تهيه مي كنند؛ و يا حلوا درست مي كنند و سر گذر مي ايستند و به عابران تعارف مي كنند. هر رهگذر وظيفه دارد يك دانه بردارد و قبل از خوردن، براي آمرزش اموات خيرات دهنده، حمد و سوره اي بخواند و سپس خوراكي را بخورد. حال ديديم كه چگونه اين فرهنگ زيبا با آداب و رسوم اسلامي رنگ ملي- ديني به خود گرفت.
مردمان استان كرمان نيز با پختن آش چهارشنبه سوري فراهم كردن مقدمات آش با ذكر نام خدا و فرستادن صلوات اين روز را جشن مي گرفتند بانوان هنگام پاك كردن حبوبات سوره توحيد را كه نشان از يكتاپرستي دارد تلاوت مي كردند و به اين صورت غذاي خود را به نام خدا و رسولش متبرك مي كردند.
در اين ميان حركات بسيار زيبا و شادي آوري كه هيچ گونه خطر جسمي و روحي براي شركت كنندگان در اين جشن نداشت اجرا مي شد. حركات نمايشي كه بيشتر جوانان اجراكننده آن بودند. حركاتي مثل گرفتن فال كه زيباترين آنها به نام فال چهارشنبو در كرمان صورت مي گرفته است. فال كوزه ميان مردم ارامنه، فال گوش ايستادن كه در بيشتر نقاط ايران اجرا مي شده است به اين صورت كه در گوشه اي دنج مي ايستادند نيت مي كردند و اولين حرفي كه از رهگذران مي شنيدند جواب نيتشان مي شد. جشن كوزه اندازي هم خالي از لطف نبود. كوزه هاي قديمي و شكسته را از پنجره بيرون مي انداختند تا كهنگي و روزمرگي زدگي از زندگي شان دور شود و با نو كردن كوزه شادابي و طراوت جايگزين شود همانطور كه ما امروز با نو كردن وسايل خانه و خانه تكاني آخر سال طراوت را به خانه هاي خود مي آوريم. قاشق زني يكي ديگر از حركات مفرح ميان جوانان بوده است. در اين مراسم دختران و پسران جوان چادري بر سر و روي خود مي كشند تا شناخته نشوند و به در خانه دوستان و همسايگان خود مي روند. صاحبخانه از صداي قاشق هايي كه به كاسه ها مي خورد به در خانه آمده و به كاسه هاي آنها آجيل چهارشنبه سوري، شيريني، شكلات، نقل و حتي پول مي ريزد.
افسوس كه امروزه فرهنگ زيباي جشن سوري ما ايرانيان به بدعتي توجيه نشدني تبديل شده است بدعتي كه نتيجه آن از بين رفتن جواني و زيبايي و حتي حق حيات انسان هاست. در زمانه ما آتش را به معناي نور و هدايت پاس نمي داريم. ما دشمنان اين عنصر طبيعت هستيم با او مي جنگيم و سر بسرش مي گذاريم در حاليكه همچنان با يك زبانه تيزش مي تواند ما را در نوردد. مراسم جشن سوري ما در عصر تكنولوژي با جهالتي وصف نشدني همراه است كه مناظري دهشتناك و وقايعي خطرناك و صحنه هايي دردناك را در پي دارد به طوري كه مي توان گفت: ما براي خود چهارشنبه سوري صوري را رقم زده ايم.
بله در آن ايام اگر كاري مشابه با حركات مفتضحانه امروزه ما صورت مي گرفت، پريدن از روي آتش بود. آتشي كه با گر گرفتن خس و خاشاك به مدت كوتاهي افروخته مي شد و زردي چهره شركت كنندگان در جشن را گرفته و سرخي و زيبايي خود را به آنها هديه مي داد. آتشي كه نه صداي مهيبي داشت و نه افروختگي اژدها مسلكي كه همه چيز از سلامتي و آسايش و امنيت را ببلعد. آن زمان صداي اسپند در آتش و بوي عود فضاي جشن را آهنگين و معطر مي كرد و امروزه صداي ترقه و بمب هاي صوتي و آتش زا با بوي باروت فضاي خيابان ها را آلوده مي كند. دل دل مي كنم كه براي افرادي كه اينگونه پايكوبي مي كنند بنويسم: مگر مرگ آداب و رسوم هم پايكوبي دارد؟
منيره غلامي توكلي
به گزارش سرویس اجتماعی صراط به گواه تاريخ ساكنان ايران زمين مردماني شاد و پرنعمت بودند. آنها تقويمي داشتند كه در آن هر سال دوازده ماه و هر ماه سي روز تمام داشت. سي روز ماه هر يك نامي داشت كه به آن نام خوانده مي شد: هرمزد روز، وهمن روز، اردوهشت روز، شهرور روز، خرداد روز، سروش روز، مهر روز، زامياد روز و...) هر دوازده ماه هم نامي داشت كه در نام هاي سي گانه روزها تكرار مي شد. آريايي هاي ساكن در فلات ايران، هرگاه كه نام روز و ماه يكي مي شد آن روز را جشن مي گرفتند. اين تقويم كه به نام تقويم اوستايي معروف است بنابر تحقيق «وست» خاورشناس آلماني حدود 505 سال قبل از ميلاد مسيح در زمان سلطنت داريوش بزرگ مورد استفاده ايرانيان بوده است.
در اين دوره آريايي هاي هند و ايراني بنابر آيين اوستايي براي روشني و آتش، نور و خورشيد احترام وتقدس زيادي قائل بودند. آنها نور را مظهر زندگي و رويش، پاكي و تجلي وجودي خداوند مي دانستند. پرستشگاه هاي آريائيهاي كهن و قبله ايرانيان باستان رو به سوي نور و روشنايي داشت. نمازگزاران در عبادتگاه ها رو به سوي آتش فروزان مي ايستادند و در خارج از عبادتگاه رو به سوي خورشيد دست ها را به سوي معبود يگانه دراز مي كردند.
با بيان اين نكات نبايد اينطور برداشت شود كه تقدس آتش و نور در نزد ايرانيان به معناي پرستش آن بوده است ايرانيان از ابتدا قومي يكتاپرست بودند آنها اهورا مزدا خداي بزرگ را پرستش مي كردند اما آتش و نور را نوعي نشانه و حقيقت و اثري از وجود اهورا مزدا مي دانستند. موجودي كه پاكي و صداقت و تندرستي را به ارمغان مي آورد.
اما اينكه آتش در كجا و به چه صورتي ستايش مي شد بايد گفت: در هر خانه اي محرابي وجود داشت كه در قسمتي از آن چراغي هميشه روشن بود. نگه داشت و حفاظت از روشني و سوخت اين چراغ ابتدا بر عهده پدر خانواده و بعد بزرگ ترين فرزند ذكور آن خانواده بود. جمله معروف چراغ خانه ات روشن دلالت بر دعا جهت تولد فرزند پسر براي خانواده و روشن داشتن چراغ محراب است كه اين روشنايي براي خانواده ايراني باستان روشني، پاكي، طراوت، سازندگي، زندگي و تندرستي را به ارمغان مي آورد از اين رو تكرار جمله: افروخته باد آتش را در دعاهاي ايرانيان باستان و سرود آتش به كرات مي بينيم.
اما اينكه از چه زماني جشن هاي آتش مرسوم شد؟ و دليل آن جشن ها چه بود؟ و بعد از گذشت قرن ها و گسترش اسلام در ايران چه تغييراتي كرد؟ سؤالاتي است كه سعي شده است در اين مقاله به آن پاسخ داده شود.
درباره چگونگي پيدايش آتش داستان ها و روايات بسيار زيادي در كتب مختلف ذكر شده است رايج ترين اين روايت ها، داستاني است كه فردوسي در شاهنامه خود به آن اشاره كرده است. هوشنگ پادشاه پيشدادي در صحرايي بزرگ، ماري سياه رنگ مي بيند، سنگي به سوي مار پرتاب مي كند. از سايش سنگ با خس و خاشاك آتشي برپا مي شود و مار سياه فرار مي كند. با اين روايت تاريخي مي توان گفت: با روشن شدن آتش سنبل بركت و آسايش و رويش، مار نماد بدي و دشمني فرار كرده ونيكي بر بدي غلبه پيدا مي كند. از آن به بعد مردم براي يادبود چنين روز مباركي هر ساله در همان هنگام جشني بزرگ برپا مي كردند كه آن را «جشن سده» ناميدند جشني كه قسمتي از آن با تحريفي شگرف امروزه در كشور ما به عنوان چهارشنبه سوري برگزار مي شود.
البته براي برگزاري اين جشن دلايل ديگري نيز ذكرشده است مثل اينكه: اين روز مصادف با تولد صدمين فرزند كيومرث است كه به همين مناسبت آن را جشن سده مي نامند. برخي مي گويند: دراين روز پنجاه شب و پنجاه روز از زمستان بزرگ گذشته است و به همين مناسبت مردم اين شب را جشن مي گيرند. برطبق روايتي تعداد فرزندان حضرت آدم (ع) به عدد صد رسيد و برخي اين روز را روز پيروزي برضحاك نيز مي دانند.
بالاخره اينكه مي توان گفت: اعتبارآتش در نزد ايرانيان چنان بود كه مردم دوره ساساني آتش را درمجمرهاي زيبا و عودسوزها همراه با چوب هاي خوشبوكننده مي سوزاندند و به احترام از دست رفتگان خود براي زنده ماندن يادشان آتش روشن مي كردند. اين فرهنگ باستاني بعد از انحلال دولت ساساني و ورود اسلام به ايران با صنعتي شدن شهرها وپيشرفت هاي فرهنگي و دستاوردهاي جديد با آدب و رسوم مردم متمدن عصر حاضر و با آموزه هاي مقدس اسلام چنان در آميخت كه هنوز كه هنوز است براي سرسلامتي و تندرستي و دوري از چشم زخم واز بين بردن ميكروب ها مردم دانه هاي خوشبو چون اسفند و كندر مي سوزانند و درمزارهاي شريف عود آتش مي زنند. مردم ما به سوي چراغ و روشنايي روز اين بار با تضمين اينكه نشانه اي از حضور خدا و خالق و واحد بودن اوست قسم ياد مي كنند و سردرخانه هاي زائران اماكن مقدسه و خانه نو عروسان را چراغاني و برمزار شهيدان و عزيزانشان به منظور ياد بود و زنده نگه داشتن يادشان لاله و شمع روشن مي كنند. ايرانيان مسلمان با فرهنگ غني برگرفته شده از دوران كهن هنوز هم وقتي پس از تاريكي، روشني حاصل مي شود. برمحمد خاتم رسولان و خاندانش صلوات مي فرستند و تولد نوزاد جديد را باگفتن (چشم و دلت روشن) تبريك مي گويند.
امروزه از ميان تمام جشن هاي آتش مثل، «آذرگان» در نهم آذر ماه و «شهريورگان» يا «آذرجشن» تنها «جشن سوري» معروف به «چهارشنبه سوري» و نيز «جشن سده» برايمان به يادگار مانده است. درواقع درحلول بهار، مجموعه آيين هاي نوروزي از «جشن سوري» (چهارشنبه سوري) آغاز مي شود و با آيين سيزده بدر به سرانجام خود مي رسد.
درخصوص پيدايش جشن چهارشنبه سوري برخي از محققين معتقدند كه اين جشن يادگار و بازمانده از داستان گذشتن سياووش از آتش است كه طبق يك رسم كهن براي اثبات بي گناهي مرسوم بوده است و به نام وزنگه يعني آزمايش ايزدي اجرا مي شده است. دراين داستان سياووش براي اثبات بي گناهي و پاكدامني خود؛ چهارشنبه پاياني سال 1013 پيش از ميلاد از ميان خرمن آتش با اسبش به سلامت مي گذرد. البته به گفته برخي ديگر از محققين درآخرين روز سال 1013 كه چهارشنبه اي بوده است سياووش؛ مظلوم كشته مي شود و از آنجايي كه درآيين زرتشتي مراسم سوگواري برمردگان جايز نيست؛ هرساله درچنين روزي يعني آخرين شب چهارشنبه سال، مردم به منظور دفاع از عفت و پاكدامني سياووش از آتش مي گذشتند. به هرحال هيچ محقق و پژوهشگري درخصوص زمان دقيق مراسم جشن سوري به يقين نرسيده است. چيزي كه به طور قطع مي توان گفت اين است كه بعد از ورود اسلام و سلطه اعراب به ايران اين جشن به نام چهارشنبه سوري معروف شد و روزي مشخص براي آن درنظرگرفته شد. يكي از دلايل ادعاي ما منحوس بودن چهارشنبه درنزد اعراب است و مهم تر اينكه اصلا در تقويم ايرانيان روزي به اسم چهارشنبه وجود نداشته است.
عقيده اعراب درمنحوس بودن چهارشنبه مي تواند دليلي براي برپايي جشن سوري درچهارشنبه و تغيير نام آن و درنظر گرفتن يك روز مشخص براي برپايي آن درنزد ايرانيان باشد. چرا كه ايرانيان درسنت هاي خود هميشه تاريكي و نحوست ايام را با برپايي آتش روشن و بيدار ماندن تا رسيدن طليعه صبح جشن مي گرفتند.
يكي ديگر از حدس هايي كه براي چگونگي انتقال جشن سوري به شب چهارشنبه مي توان زد ارتباط آن با خون خواهي مختار پس از واقعه كربلا است. منقول است وي پس از آزاد شدن از زندان براي آنكه مخالف را از موافق تشخيص دهد فرمان داد تا شيعيان واقعي آن حضرت بربام خانه ها آتش بيفروزند، شب آن فرمان مصادف بوده با شب چهارشنبه آخر سال كه همچنان آن شب را ايرانيان پاس مي دارند.
درباره اهميت اين جشن نسبت به ساير جشن هاي آتش ايرانيان مي توان گفت: جشن سوري يادآور گوشه اي از تاريخ كهن اين آب و خاك است. دركتاب بخارا آمده است كه منصور بن نوح از شاهان ساماني در نيمه اول سده چهارم هجري اين جشن را برگزار مي كند كه موجب آتش سوزي درقصر او نيز مي شود. جاي خوشبختي است كه ما ايرانيان با گذشت اين همه سال، جشن سوري را هر ساله به شكل ها و گونه هاي مختلف و ادغام شده در فرهنگي ايراني اسلامي برگزار مي كنيم، درحالي كه شواهد نشان از رو به فراموشي رفتن اصل اين جشن مفرح و بزرگ دارد تحريفي كه جشن سوري را به جشنواره اي جديد اما بي ريشه تبديل كرده است.
در گذشته هاي نه چندان دور و بعد از ورود اسلام به ايران مردم براي هماهنگ كردن فرهنگ با اعتقادات ديني شان و براي رونق بخشيدن به اين آداب و رسوم زيبا مراسمي تفريحي به آن الحاق كرده اند و آن را بنا بر گويش خود به نام هاي مختلفي چون گول چارشمبه (اردبيل)، گوله گوله چارشمبه (گيلان)، كوله چووارشمبه (كردستان)، چووارشمبه كولي (قروه، نزديك سنندج)، و چارشمبه سرخي (اصفهان) مي ناميدند. از سنت هاي زيبا و الحاق شده به جشن سوري در استان هاي آذري زبان مي توان به پاشيدن گلاب به روي هم به نيت داشتن زندگي سعادت بار در استان آذربايجان شرقي، انجام ديد و بازديد از مسن ترين فرد فاميل در استان آذربايجان غربي، اجراي مسابقه اسب سواري و پرش اسب از روي آتش در استان اردبيل اشاره كرد كه هر سه مورد ريشه در باورهاي ديني ما در صله رحم، توجه به ورزش اسب سواري و خوشبو و متبرك شدن با گلاب محمدي دارد.
مردمان جنوب ايران، مردمان آب هاي نيلگون خليج فارس و بنادر جنوبي پس از پريدن از روي آتش، با قايق از روي آب مي گذرند تا زلالي و بركت مهريه دختر پيامبر بيماري و نحوست را از زندگي آنها بشويد و با اجراي جشن كوزه اندازي و شكستن كوزه نو بلا و مصيبت را شكست خورده از خانه بيرون مي كنند.
در استان خراسان نيز بانوان در اين شب رشته پلو، عدس پلو، زرشك پلو و ماش پلو پخته و آن را بين افراد فاميل و فقرا، نزديكان و همسايگان تقسيم مي كنند تا سنت الدار و ثم الجار و رسيدگي به فقرا را رعايت كنند.
مردم ادب دوست استان فارس در شيراز براي گشودن بخت دختران در شب چهارشنبه سوري به سعديه مي روند و از آب استخر سعديه بر سر و روي دختران مي ريزند كه اين نشان از توجه اسلام به ازدواج در ميان جوانان دارد و سپس براي روا شدن حاجاتشان زير منبر مسجد جامع شهر دعا مي خوانند و پس از دعا خواندن، حلوا و آش مي پزند.
در غرب ايران جوانان غيور كردستان بعد از جشن و پايكوبي، شال اندازي مي كنند. عده اي از جوانان بالاي پشت بام خانه ها و كنار درها و پنجره هاي همسايگان مي روند و ضمن خواندن سرود و تصنيف، از دريچه اي، شال را آويزان مي كنند. اهل خانه هديه اي را به شال مي بندند كه معمولا سكه، تخم مرغ، شاخه نبات، كله قند، جوراب يا نخودچي و كشمش است. اين حركت نيز نشان از توجه اسلام به مهرباني نسبت به هم و هديه دادن به يكديگر دارد.
ساكنان استان مركزي در اين شب براي آمرزش اموات مقداري خرما يا شكر پنير تهيه مي كنند؛ و يا حلوا درست مي كنند و سر گذر مي ايستند و به عابران تعارف مي كنند. هر رهگذر وظيفه دارد يك دانه بردارد و قبل از خوردن، براي آمرزش اموات خيرات دهنده، حمد و سوره اي بخواند و سپس خوراكي را بخورد. حال ديديم كه چگونه اين فرهنگ زيبا با آداب و رسوم اسلامي رنگ ملي- ديني به خود گرفت.
مردمان استان كرمان نيز با پختن آش چهارشنبه سوري فراهم كردن مقدمات آش با ذكر نام خدا و فرستادن صلوات اين روز را جشن مي گرفتند بانوان هنگام پاك كردن حبوبات سوره توحيد را كه نشان از يكتاپرستي دارد تلاوت مي كردند و به اين صورت غذاي خود را به نام خدا و رسولش متبرك مي كردند.
در اين ميان حركات بسيار زيبا و شادي آوري كه هيچ گونه خطر جسمي و روحي براي شركت كنندگان در اين جشن نداشت اجرا مي شد. حركات نمايشي كه بيشتر جوانان اجراكننده آن بودند. حركاتي مثل گرفتن فال كه زيباترين آنها به نام فال چهارشنبو در كرمان صورت مي گرفته است. فال كوزه ميان مردم ارامنه، فال گوش ايستادن كه در بيشتر نقاط ايران اجرا مي شده است به اين صورت كه در گوشه اي دنج مي ايستادند نيت مي كردند و اولين حرفي كه از رهگذران مي شنيدند جواب نيتشان مي شد. جشن كوزه اندازي هم خالي از لطف نبود. كوزه هاي قديمي و شكسته را از پنجره بيرون مي انداختند تا كهنگي و روزمرگي زدگي از زندگي شان دور شود و با نو كردن كوزه شادابي و طراوت جايگزين شود همانطور كه ما امروز با نو كردن وسايل خانه و خانه تكاني آخر سال طراوت را به خانه هاي خود مي آوريم. قاشق زني يكي ديگر از حركات مفرح ميان جوانان بوده است. در اين مراسم دختران و پسران جوان چادري بر سر و روي خود مي كشند تا شناخته نشوند و به در خانه دوستان و همسايگان خود مي روند. صاحبخانه از صداي قاشق هايي كه به كاسه ها مي خورد به در خانه آمده و به كاسه هاي آنها آجيل چهارشنبه سوري، شيريني، شكلات، نقل و حتي پول مي ريزد.
افسوس كه امروزه فرهنگ زيباي جشن سوري ما ايرانيان به بدعتي توجيه نشدني تبديل شده است بدعتي كه نتيجه آن از بين رفتن جواني و زيبايي و حتي حق حيات انسان هاست. در زمانه ما آتش را به معناي نور و هدايت پاس نمي داريم. ما دشمنان اين عنصر طبيعت هستيم با او مي جنگيم و سر بسرش مي گذاريم در حاليكه همچنان با يك زبانه تيزش مي تواند ما را در نوردد. مراسم جشن سوري ما در عصر تكنولوژي با جهالتي وصف نشدني همراه است كه مناظري دهشتناك و وقايعي خطرناك و صحنه هايي دردناك را در پي دارد به طوري كه مي توان گفت: ما براي خود چهارشنبه سوري صوري را رقم زده ايم.
بله در آن ايام اگر كاري مشابه با حركات مفتضحانه امروزه ما صورت مي گرفت، پريدن از روي آتش بود. آتشي كه با گر گرفتن خس و خاشاك به مدت كوتاهي افروخته مي شد و زردي چهره شركت كنندگان در جشن را گرفته و سرخي و زيبايي خود را به آنها هديه مي داد. آتشي كه نه صداي مهيبي داشت و نه افروختگي اژدها مسلكي كه همه چيز از سلامتي و آسايش و امنيت را ببلعد. آن زمان صداي اسپند در آتش و بوي عود فضاي جشن را آهنگين و معطر مي كرد و امروزه صداي ترقه و بمب هاي صوتي و آتش زا با بوي باروت فضاي خيابان ها را آلوده مي كند. دل دل مي كنم كه براي افرادي كه اينگونه پايكوبي مي كنند بنويسم: مگر مرگ آداب و رسوم هم پايكوبي دارد؟
منيره غلامي توكلي
ده قدم اون طرف تر دسفروشی ترقه می فروخت.بهش گفتم اون بچه رو دیدی چطور حالش بد شد اما او شانه هایش را بالا انداخت و انگار می گفت ترقه نفروشم چکار کنم....
اما همه ترسم از این است که از همین فردا به باستان گرائی و آتش پرستی و خرافه گوئی متهم شوی !
هر چند که شروع شناساندن و باوراندن باور های قومی که نسل به نسل و سینه به سینه از دوران سیاوش آذر گذر تا امروز ادامه داشته و علی رغم مقابله های بی امان با آن ، اگر چه به انحراف رفته ، اما حذف نگردیده است ، جای تقدیر و تشکر دارد !
ای کاش بتوانیم با زنده سازی دوباره قصه سیاوش ، پایداری و پایبندی این اسطوره پارسی به عشق ، آنرا دوباره در دل جوانهایمان نهادینه کنیم و بتوانیم به جوانانمان بفهمانیم که مرز میان عشق و گناه را عبور از هیمنه آتش مشخص می نماید و آنگاه می توان وارد عرصه آتش شد و نسوخت ، که گناهی به دامان نداشته باشیم !
و اما در مورد پرتاب کوزه های سفالین از بامها نیز ، رسم بر آن بوده که مردم درد دلها و غم و اندوههای خود را و ناکامی های خود را در دهانه کوزه ای بازگو می نمودند و آنرا از بالای بام به کوچه پرتاب می نمودند و البته هر چقدر صدای شکستن کوزه در کف کوچه بیشتر بود ، نسبت به ذایل شدن نامرادی ها مطمئن تر می شدند - امروزه متاسفانه صدای شکستن این کوزه ها ، جای خود را به ترقه های بمب مانند داده ، که آسایش و آرامش همسایگان را (در حالیکه در دین مبین اسلام و حتی در تمام رفتار آئینی کهن ما به رعایت حقوق همسایگان دعوت شده )، بر هم می زند و دل آزرده شان می سازد .
به امید بازگشت به آئین کهن و راستی و درستی همه ما ایرانیان ، با فرهنگی به قدمت همه تاریخ ! و آئینی به قدمت ظهور اسلام عزیز !
دست حق به همراهتان
هر که با رسم و رسوم ایران و ایرانی در افتاد
ور افتاد
اول انقلاب یه عده نادان می خواستن بگن که نوروز نداشته باشیم ُ شخص امام (ره) نگذاشتن نوروز حذف شه ! و گفتن امسال که بهار آزادیه باید با شکوه تر هم باشه !
اینها همش اراجیفه که فکر کنن میشه چهارشنبه سوری یا نوروز یا سده یا جشن های استانی رو حذف کرد ؟
مگه دگمه داره ؟؟؟؟؟؟ که بزنی حذف شه !!!؟؟؟؟
یه ریشه عمیق تاریخی داره ُ ...
فقط خدا و دین ! ناموس و شرف ! ایران وطن !