محمود گبرلو در یادداشتی برای سایت الف نکاتی به شرح ذیل را مرقوم فرموده اند:
1- معتقدم مضمون فیلم «جدایی نادر از سیمین»، در کل خوب نیست؛ برخی مفاهیم آن با دیدگاههای ارزشی که امثال من در نظر دارند نزدیک نیست.
البته طرح مباحثی مثل تاثیرات دروغ درتخریب اخلاق جامعه و یا توسل به اعتقادات دینی برای حفظ خانواده و یا توجه به سنتها و ارزشهای دیرین و تسلیم نشدن در مقابل مدرنیته کاذب و یا انتقاد به وضعیت موجود که منجر به مهاجرت برخی افراد میشود مفاهیم ارزشمند و قابل اعتنا در فیلم است. ولی به نظر من همه این مفاهیم زمانی میتواند قابل قبول باشد که تاثیر مثبتی - به زعم من - بر تماشگر بگذارد که معتقدم علیرغم ساختاردرست سینمایی و لحن جدید و موثری که فرهادی آن را کشف و ارائه کرده - که برای اهل سینما قابل تحلیل و بررسی موشکافانه است - نمیتواند فیلم مثبتی محسوب شود.
فیلم قضاوت را به عهده تماشاگر میگذارد. فرض کنیم تماشاگری که خود درگیر معضل مطرح شده در فیلم است چگونه میتواند راه نجاتی برای خود بیابد. هنرمند همانند یک پزشک میتواند به درمان این درد کمک کند نه آنکه بیمار را رها کند. فیلم به بحث مهاجرت از تاکید فراوان دارد؛ اکثر تحلیلگران خارجی هم این قسمت از فیلم را تاکید کردهاند. بنابراین نمیپذیرم مهاجرت ایده خوبی برای رهایی از این معضل است. فیلم، اندیشههای دینی را راهکار مناسبی برای بیرون رفت از معضل نمیداند که این به نظرم غلط و غیرمنطقی است.
۲- ممکن است اصغرفرهادی به دیدگاه ما نزدیک نباشد، اما نمیتوانیم بگوییم علیه ماست! لااقل شواهد امر اینگونه نیست. رفتارها و کلامهای او در مجامع مختلف را دیدهایم. او نشان داده است دلسوز ایران و ایرانی است و دوست دارد در این کشور زندگی کند. به عنوان یک منتقد و یا نظریهپرداز سینمایی مایل است دیدگاه خود را با مردم و مسئولین در میان بگذارد.
این حق طبیعی او و همه هنرمندانی است که در این مرز و بوم زندگی میکنند. در همین مراسم اسکار وقتی روی صحنه قرار گرفت که نزدیک به ۴۰۰ صد شبکه تلویزیونی مستقیما پخش میکردند مردم ایران را مردمی صلح دوست خواند یعنی بخشی از همان هدفی که سالهاست دنبالش هستیم که البته به زعم من میتوانست زیباتر و واقعی تراز این سخن بگوید. جایزهای هم که گرفته هرچند، بدون استثنا، عوامل پشت پرده آن نگاه منفی نسبت به ایران امروز دارند و میتوان گفت برای تشویق و جدا کردن فیلمسازان ایرانی از این ملت و نظام جوایزی را برای آنان در نظر میگیرند اما فرهادی فیلم را برای آنان نساخته بنابراین در جایزه دادنها او مقصر نیست. حال که توانسته برای اهالی سینما پس از سالها افتخار کسب نماید باید احترام و تکریم کرد. باید بجای تخریب و بد وبیراه گفتن به کسانی که در کنارمان به عنوان یک شهروند و یا یک ایرانی زندگی میکنند دیدگاهمان را غنی و پربار و یارانمان و آثارمان را گسترش دهیم تا دلها را بدست آوریم. (اگر گاهی در محافل، مقید به رعایت آداب شرعی نبوده میتوان موارد را به او یادآور شد)
۳- این فیلم متفاوت با سایر فیلمهایی است که با سیاهنمایی قصد حضور در جشنوارههای خارجی و جایزه بردنها را داشتند و در ایران و حتی اروپا و آمریکا نیز با عدم استقبال تماشاگر واقعی سینما روبرو میشدند. این فیلم در ایران با استقبال گسترده روبرو شده است.
یادتان باشد در ایام عید سال گذشته این فیلم همزمان با «اخراجیها ۳» به نمایش در آمد، اما تقریبا هم ردیف «اخراجیها ۳» فروش داشت. در خارج از کشور هم با استقبال عمومی روبرو شد. در فرانسه نزدیک به یک میلیون نفرتماشاگر داشت. در سراسر اروپا مردم بدنبال این فیلم هستند. این مسئله قابل کتمان نیست. اکثر جایزههای خارجی مطمئنا سیاسی است اما وضعیت «جدایی...» فرارتر از جایزههای سیاسی جشنواره خارجی است. الان اکثر تماشاگران عادی سینمایی دردنیا این فیلم را پسندیدهاند. آیا همه تماشاگران خارجی با ایران امروز مخالفند؟
مگر چند درصد مردم عادی دنیا در جریان مباحث درون ایران هستند؟ بنابراین بپذیریم فیلم در درون خود، گفتمانی دارد که تماشاگر خارجی به عنوان یک انسان با فیلم ارتباط برقرار میکند. بنابراین حداقل کاری که باید انجام دهیم تحلیل جز به جز وضعیت موجود و تفکیک نگاهها و نقدهای مثبت و منفی و یا تعریفها و تمجیدهاست. مگرنه آنکه یک اصل و استراتژی مهم و اساسی در دین وجود دارد و آنهم تبدیل کردن «تهدیدها» به «فرصت» هاست. پس چرا درست استفاده نمیکنیم؟
۴- این اثر در نظام جمهوری اسلامی ساخته شد، در جشنواره متعلق به این نظام بالاترین جایزهها برد، در سینماهای ایران به نمایش درآمد، وزرات ارشاد مجوزحضورش درمجامع بین المللی را صادر کرد، کمیتهای متشکل از متخصصین ایرانی که منتخب مسئولین سینمایی بودند این فیلم را مطابق با منافع ملی دانسته و به اسکار معرفی کردند.
با این شرایط چه استراتژی را باید دنبال کرد. (منظور سخن من کسانی هستند که در این کشور خود را معتقد به اجرای قانون برای حفظ نظام میدانند) آیا باید سکوت اختیار کرد، همچنانکه برخی رسانههای ارزشی اینگونه عمل کردند؟ چه جایگاهی برای قانون در سینما قائل هستیم؟ آیا عمل به قانون فقط در عرصههای سیاسی مثل همین انتخابات چند سال گذشته معنا دارد؟
در همین انتخابات چند سال گذشته که هرج و مرج ایجاد شد چیزی که به کشور آرامش بخشید تا انتخابات بعد با شکوه برگزار شود تن دادن به قانون بود. در صورتی که هرج و مرج درعرصه فرهنگ بیشترین آسیب را به جامعه میزند که زده است. همانگونه که امام راحل آموختند مطالبات باید با جدیت ادامه داشته باشد و سکوت جایز نیست اما معتقدم درعرصه سینما همانند سایر عرصهها نمیتوانیم فراتر از قانون عمل کنیم. این دستور قاطع مسئولین است، هدف من هم محافظه کاری و سکوت نیست بلکه شیوه استراتژی جدید و هماهنگی بیشتر با همدلان انقلاب برای رسیدن به هدف متعالیتر است.
۵– واقعیت این است اکثر آثار سینمایی که در این سالها بر پرده سینما نمایش داده میشود مطابق با خواست و نگاه دلسوزان انقلاب نیست. اما مقصر چه کسانی هستند؟ هنرمندان مقصر هستند یا مجری و قانون گذار؟ طبیعی است در وهله اول مجری و قانونگذار مقصرند وباید یقه آنان را گرفت و مورد بازخواست قرار داد. مجری اگر درست عمل کند دیگر نباید دغدغهای وجود داشته باشد. نباید شاهد توقیف متعدد فیلمها بود. نباید هرسال نزدیک جشنواره غصه بخوریم که آیا امسالشان نظام و ارزشها حفظ میشود یا خیر.
در این میان خلاهای قانونی است که باعث میشود مجوز هر فیلم نامناسبی صادر شود. اگر قانون درست باشد و قانونگذار و مجری درست عمل کنند دیگر نباید سینمای ایران با مردم و اهداف انقلابی آن فاصله بسیار داشته باشد. بنابراین باید تمام همت خود را برای درست عمل کردن مجری ویا برای اصلاح قانون انجام داد نه اصلاح فیلمساز. فیلمساز عوض شدنی نیست. مسیر درست قانونی است که میتواند مسیر فرهنگی یک جامعه را تغییر دهد.
در این میان یک نکته مهم وجود دارد و آن اینکه اگر احساس میکنیم افرادی که در راس کار قرار گرفتهاند، نسبت به دیگران، به نگاه ما نزدیک ترند باید به آنان کمک کرد تا قانون را اصلاح کنند و یا فرصت داد تا محصول سیاستگذاری آنان به بار بنشیند. نباید درعرصه فرهنگ، همه خود را فرمانده فرض کنند و از هیچ کس و قانونی تبعیت نکنن. اینگونه بیشتر آسیب میبینیم و مشکلی هم که هم اکنون گریبانگیر نیروهای دلسوز انقلاب شده عدم فرماندهی درست و یا عدم تبعیت از یک فرماندهی واحد در عرصه سینما است
«جدایی»، فرهادی و پنج نکته!
این اثر در نظام جمهوری اسلامی ساخته شد، در جشنواره متعلق به این نظام بالاترین جایزهها برد، در سینماهای ایران به نمایش درآمد، وزرات ارشاد مجوزحضورش درمجامع بین المللی را صادر کرد، کمیتهای متشکل از متخصصین ایرانی که منتخب مسئولین سینمایی بودند این فیلم را مطابق با منافع ملی دانسته و به اسکار معرفی کردند.
چون فیلمی رو که کارگردانش با بدست آوردن یکم شهرت همه دینش رو پایمال میکنه و با مدل های اونور به دست و بوس دادن میپردازه رو اصلا قبول ندارم.
وافعا متاسفم که چنین کارگردانی توی ایران چهره شد.
--------------------------------
از شما هم یک گله دارم چون جلوی همه نظرهای منو میگیرید. خوبه حالا با کسی عقد اخوت نبستید.
صراط نظراتو محسن رو بذار .باشه؟
جدایی فیلم خوبی بود باور کن!
ميخواهم در 3 بند مقاله فوق را نقد كنم:
1- اشاره به بند 2: "ممکن است اصغرفرهادی به دیدگاه ما نزدیک نباشد، اما نمیتوانیم بگوییم علیه ماست! لااقل شواهد امر اینگونه نیست..."
اتفاقاً شواهد امر نشان ميدهد وي عليه ماست. مثال: حمايت از فتنه سبز و مجرماني همچون خانه سينما.
2- اشاره به بند 3: "این فیلم متفاوت با سایر فیلمهایی است که با سیاهنمایی قصد حضور در جشنوارههای خارجی و جایزه بردنها را داشتند..."
بله اين فيلم متفاوت از آن فيلمهاست، چراكه اين فيلم نه به صورت علني و مستقيم، بلكه به صورت زيرپوستي و در لفافه، جمهوري اسلامي را مكان نامناسبي جهت زندگي معرفي ميكند، حال آنكه فيلمهاي سياه قبلي، خيلي تند و مستقيم حمله ميكردند.
3- اشاره به بند 4: "این اثر در نظام جمهوری اسلامی ساخته شد، در جشنواره متعلق به این نظام بالاترین جایزهها برد..."
همه ميدانيم كه مجوز و جايزه، معيار و ملاك نيست، به خصوص وقتي اصل اثر و كارگردان و رفتارش، پيش چشم شماست.
در واقع سواي اين نكته كه راهبرد فرهنگي مسئولان، خود زير سؤال است- سواي اين فيلم- باز هم وقتي اصل اثر، و گفتار و منش خود كارگردان حكايت از ضديت با نظام دارد، آن جوايز و مجوزها رنگ ميبازند.