همزمان با خروج آمریکا از افغانستان و تسلط مجدد طالبان بر اکثر شهرهای این همسایه شرقی ایران، بحث و گفتگو درباره قضاوت و نوع مواجهه با این گروه، در محافل گوناگون سیاسی کشور به شدت داغ داغ است. در این بین کم نیستند تحلیلگران نزدیک به جناح راست که طالبان را "یکی از جنبشهای اصیل منطقه" قلمداد میکنند و خواهان برقراری روابط با این گروه هستند. در سوی دیگر، اما بسیاری از چپ گرایان بر این باورند که تطهیر طالبان و طالبانیسم، خطرات بسیاری را در داخل و خارج، متوجه منافع ملی جمهوری اسلامی خواهد کرد.
به گزارش صراط نیوز جالب اینجاست که درست بیست سال پیش و دقیقاً پس از حمله جُرج بوش پسر به مواضع طالبان پس از وقایع یازده سپتامبر ۲۰۰۱، دوم خردادیها (بالاخص بهزاد نبوی، نائب رئیس مجلس وقت) برعکس مواضع کنونی شان، قائل به حمایت ایران از طالبان علیه تجاوزات آمریکاییها به خاک افغانستان بودند و در طرف مقابل، اما جناح راست، با یادآوری و پُررنگ نمودن تندوریهای طالبها بالاخص در ماجرای شهادت دیپلماتهای ایرانی در مزارشریف، نسخه موازنه منفی را برای جمهوری اسلامی در قضیه اشغال افغانستان تجویز میکردند!
با این همه، سوال اینجاست که موضع جمهوری اسلامی ایران در قبال تحولات اخیر افغانستان و قدرت گیری مجدد طالبان، چه باید باشد؟ در پاسخ به این پرسش باید گفت که تفاوت دکترین سیاسی ایران با دیگر کشورها در این نکته است که برخلاف سایر دولتهای جهان که سیاست ورزی شان صرفاً بر منفعت گرایی مادی بنا نهاده شده و موضع گیری هایشان براساس قاعده سود و زیان، بی ثبات و متغیر است، اما سیاستگذاری جمهوری اسلامی همواره بر اصل دفاع از حق استوار بوده و به همین جهت شاید قابل پیش بینیترین نظام سیاسی جهان حال حاضر باشد. همین واقع بینی و حق گرایی ایران در عرصه سیاست خارجی باعث میشود که مواضع جمهوری اسلامی، فارغ از منافع زودگذر و خودخواهیهای مرسوم اتخاذ گردد و نه فقط مصالح ایران و ایرانی، بلکه صلاح همه طرفها در تصمیم گیریها لحاظ شود.
متاسفانه آنچه در موضع گیریهای اخیر جناحهای سیاسی داخل کشور در دیوسازی یا تطهیر طالبان در افغانستان مشاهده میشود، دقیقاً برخلاف حق گرایی، واقع بینی و در راستای منافع باندی و جریانی است. ۱۷ مرداد هرسال که به نام شهید خبرنگار محمود صارمی نامگذاری شده، یادآور خاطرات تلخی است که خود به تنهایی، قضاوت مثبت ایرانیان درباره طالبان را منتفی میکند. از سوی دیگر فاجعه آفرینیهای جلادان آمریکایی در طول بیست سال اشغال و ناکارآمدی دولت مرکزی افغانستان سبب شده تا طالبان در میان افغان ها، طرفداران بسیاری را جذب خود کند؛ لذا با دیوسازی از این گروه، نمیتوان منکر محبوبیت نسبی و تلطیف مواضع طالبها نیز شد.
در پایان گفتنی است، اگرچه طالبان امروز با طالبان بیست سال قبل، به لحاظ ماهوی بسیار تفاوت دارد و خواهان برقراری روابط دوستانه و عادلانه با همه همسایگان، بالاخص جهوری اسلامی ایران است، اما نباید از نظر دور داشت که ممکن است پس از فراغت طالبان از درگیریهای داخلی و تشکیل امارت اسلامی مطبوعش در افغانستان، آتش زیر خاکستر تفکرات افراطی و توسعه طلبانه طالب ها، بار دیگر از زیر خاکستر سربرآورده و همسایگانش را با مخاطرات متعددی مواجه سازد!