برای ورود به این مرکز خرید با درهای ورودی استیل که تجمل و شکوه را با خود به همراه دارد مواجه میشوید و باید دستگیرهها فشار دهید تا وارد شوید. این مرکز خرید برعکس بسیاری از مراکز خرید در ورودی آن بسته است و تا از در گذر نکنید نمیتوانید داخل این بوتیک را برانداز کنید.
مراکز خرید گران، زیبا و لوکس در شمال تهران کم نیستند و این بوتیک هم یکی از لوکسترین مراکز خرید به شمار میآید که ویژه افراد مرفه جامعه ساخته شده است و عموم تنها میتوانند برای بازدید از زرق و برق فروشگاهها و تماشای ویترین از آنها بهرهمند شوند.
این مرکز خرید چهار طبقه دارد که متشکل از ۵۰ فروشگاه با برندهای خارجی و لوکس ایرانی شده است؛ فروشگاههایی بزرگ با ویترین و اجناسی خاص. البته بسیاری از محصولات محدود هستند و شاید یکی از دلایل آن قیمتهای نجومی آنهاست. با وجود تحریمها و خداحافظی خیلی از برندها هنوز فروشگاههایی با اجناس گرانقیمت و لوکس خارجی را در خود نگه داشته است.
یکی از این برندها که بیشتر با ادکلنهایش در ایران شناخته میشود در یکی از طبقات این مرکز خرید چشمنوازی میکند؛ برندی که در این پاساژ جدای از ادکلنهایش محصولات خانگی را به عرضه نمایش و فروش گذاشته است.
ویترین این فروشگاه آنقدر جذاب است که شما را وادار می کند تا نگاهی به داخل آن بندازید. به داخل فروشگاه می روم، در ورودی فروشگاه یک مبلمان نیم ست گذاشته است که با طرح پارچه کرم مشکی خود نمایی می کند. با نگاه به اجناس فروشگاه متوجه خاص بودن آن ها می شوید، صندلی های رنگی که به نظر میر سد از پلاستیک مرغوب ساخته شده اند هم زیبایی خاصی به فروشگاه داده است اما مابقی محصولات از کریستال است. گلدان، شمعدان، مجسمه، میوه خوری و غیره.
آرام و دقیق تر راه می روم تا مبادا به ظروف شیشه ای برخورد کنم و موجب شکستن آن ها شوم و در نهایت مجبور به پرداخت خسارت شوم.
حدس می زنم اجناس این فروشگاه خیلی گران باشد و از روی کنجکاویی قیمت کوچکترین مجسمه را می پرسم و فروشنده که خانم خوش برخوردی است میگوید: ۲۴۰ یورو!
تعجبم را در چهرهام پنهان میکنم و در ذهن قیمت یورو را معادلسازی به ریال میکنم. قیمت این مجسمه حدود ۷ میلیون تومان است و اجناس این فروشگاه از آنچه من تصور میکردم گرانتر است و حتی با حقوق یک ماه هم نمیتوانم بخرم.
دیگر با احتیاط بیشتری در این فروشگاه قدم میگذارم و شروع به قیمت پرسیدن از فروشنده میکنم. دوست دارم بدانم گرانترین محصول این فروشگاه کدام است. چشمم به مبلمان نیمست میخورد و قیمت آن را هم میپرسم. فروشنده دوباره با مهربانی میگوید: ۶۸ هزار یوررو و این میز شیشهای هم ۸۰۰۰ یورو!
دوباره با ماشین حساب گوشیام معادلسازی میکنم چیزی حدود ۲ میلیارد تومان یعنی قیمت یک خانه در مرکز شهر.
گلدانی هم که کندهکاریهای مشکی روی آن نقش بسته است در مرکز فروشگاه روی یک میز خودنمایی میکند و قیمت این گلدان هم به واحد پول خودمان حدود ۸۰۰ میلیون تومان است.
اجناسی که به نظر نمیرسد خیلی گران باشند مگر اینکه برندشناس باشید و صرفا بدانید فلان برند محصولاتش گران است.
این فروشگاه محصولات یک برند فرانسوی را به فروش میرساند و خیال افراد مرفه راحت است که بدون سفر به فرانسه میتوانند آنها را خریداری کنند.
ناگفته نماند در این فروشگاه هر آنچه را که بخواهید از نزدیک ببینید - برای نمونه مجسمهای که به اندازه یک کف دست است - نمیتوانید لمس کنید و باید فروشنده اجناس را در دست خودش به شما نشان دهد که مبادا به محصولات خسارتی وارد شود.
شاید این سوال پیش آید چه کسانی این محصولات را میخرند و این افراد چه شغل و درآمدی دارند؟ چگونه دلشان میآید گلدان یک میلیاردی بخرند و نگران شکستن آن نباشند؟ ما هم نمیدانیم.