قبل از فراگیر شدن خبرگزاریها و سایتهای خبری و شبکههای اجتماعی نظیر فیسبوک و اینستاگرام و کانالهای صوتی و تصویریِ واتساپ، تلگرام و کلاب هاووس، این روزنامههای پرتیراژ اطلاعات و کیهان بودند که با مدیریت منصوبان دستگاه حاکمه، اخبار مربوط به دربار پهلوی و اتفاقات مرتبط با بخشهای مختلف کشور را طی ۵۴ سال حکومت پهلویها منتشر کردند.
با این که تمام صفحات این دو روزنامه از سال ۱۳۰۵ تا سال ۱۳۵۷ پر بود از تبلیغات شرکتهای خصوصی و دولتی و دستاوردها و موفقیتهای دربار پهلوی و سیاستمداران این رژیم، اما اخبار مربوط به نهضت انقلابیِ سیدروح الله موسوی خمینی که از کودتای ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ آغاز شده بود به جز اشارههایی کوتاه و پراکنده و فاقد عکس و تصویر، انعکاس چندانی در این دو روزنامه و حتی آژانس خبری پارس که از سال ۱۳۱۳ تاسیس شده بود و بعدها به ایرنا تغییر نام داد، نداشت.
پس از برخورد شدید حکومت با عوامل قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و اعدام و حبس و تبعید انقلابیون، بایکوت خبری و تصویری امام خمینی در دستور کار نهادهای اطلاعاتی و انتظامی ساواک و شهربانی قرار گرفت و این دو نهاد حکومتی به شدت بر رعایت این مهم در روزنامهها و جراید کشور نظارت داشتند. این وضعیت با تبعید امام به شهر بورسای ترکیه واقع در ۴۷۰ کیلومتری آنکارا در آبان ۱۳۴۳ تشدید شد و رسانههای دیداری، شنیداری و مکتوب موظف به اجرای دستورات ساواک و شهربانی شدند و آنها نیز از چاپ و انتشار هرگونه عکس و خبر امام خمینی به شدت اجتناب میکردند.
اما ۱۰ هزار و پانصد و پنجاه و یکمین شماره کیهان اتفاق عجیبی را به نمایش گذاشت. عکس امام خمینی (ره) بعد از ۵۴ سال از زمان تاسیس نظام پهلوی در ایران به صورت تمام قد در دو ستون سمت چپ صفحه اول - روی جلد – کیهان چاپ شد. از آن جالبتر اینکه این عکس همراه با تیتر بسیار درشت «مذاکره برای بازگشت حضرت آیت الله العظمی خمینی» که تقریبا تمام صفحه روی جلد روزنامه را گرفته بود، چاپ شد.
در قسمت پایینی این تیتر بسیار درشت، با تیتر کوچکتری نوشته شد: «گزارشهای غیررسمی حاکی است: هیاتی از طرف دولت عازم نجف شد.» و باز در تیتر دیگری چاپ شد: «هیات اعزامی میکوشد نظر موافق آیتالله العظمی خمینی را برای بازگشت جلب کند»
هر چند که خبر منتشر شده صحت نداشت و برداشت اشتباه خبرنگار کیهان از اقدام دولت وقت پهلوی بود، اما چاپ عکس امام (ره) تابو را شکست و هر چه نهضت انقلاب به بهمن ۱۳۵۷ نزدیکتر شد، سهم رییس این نهضت از تصاویر و اخبار روزنامه کیهان بیشتر و بیشتر شد.
اما ماجرای چاپ عکس و خبر چه بود؟ جواب این سوال را مصطفی مصباحزاده از بنیانگذاران و سردبیران روزنامه کیهان در عصر پهلوی و نماینده مجلس شورای ملی در تابستان ۱۳۷۷ داد. او جواب این سوال را ۸ سال قبل از فوتش در کالیفرنیای آمریکا، به خبرنگار مجله «ایراننامه» داد.
او گفت: در مورد چاپ عکس آیتالله خمینی، خودتان بهتر میدانید که وقتی خبر مهم باشد با عکس چاپ میشود. نمیدانم به چه علتی در این مورد غفلت شده بود، شاید به دلیل اشاره مقامات امنیتی، که کیهان از ابتدا خبرهای مربوط به آیتالله خمینی را بدون عکس چاپ میکرد. در عین حال خودمان متوجه بودیم که بزودی باید به شکلی این عکس را چاپ بکنیم که این غفلت را جبران کرده باشیم]...]، ولی برای اینکه دردسر کمتری داشته باشیم با روزنامه اطلاعات قرار گذاشتیم که هر وقت بخواهیم عکس را چاپ کنیم با هم این کار را بکنیم.
مرحوم مصباح زاده ادامه داد: تصور میکنم روز نهم یا دهم شهریور ۵۷ ماه بود که کیهان به دستم رسید و دیدم عکس آیتالله، نه تمام صفحه، ولی بزرگ و با آب و تاب، چاپ شده است. با خودم گفتم چه شده، چه اتفاقی افتاده که این عکس چاپ شده است؟ من آن روز تا ساعت ۲ بعدازظهر در کیهان بودم و کسی صحبت از چاپ عکس نمیکرد. به کیهان رفتم و دیدم قضیه از این قرار است؛ در آن روزها شایعات بسیار بود. یکی از این شایعهها که هر روز زیادتر میشد این بود که دولت جعفر شریف امامی با آیتالله خمینی مشغول مذاکره است که ایشان به ایران برگردند. همزمان با این شایعه روزی یک هواپیما به بغداد میرود و شایعه این بود که هواپیما به بغداد رفته است که آیتالله خمینی را به تهران بیاورد. خبرنگار کیهان آن روز به نخستوزیری میرود که در خصوص این شایعه خبری بدست آورد. بعدازظهر دیر وقت نخستوزیر به دفترش میآید. در سرسرای نخستوزیری خبرنگار ما شریف امامی، نخستوزیر را میبیند و سؤال میکند که «آیا این خبر درست است که امروز یک هواپیما به بغداد رفته تا آیتالله خمینی را به تهران بیاورد؟» نخستوزیر جوابی نمیدهد و تبسم میکند.
او گفت: خبرنگار کیهان این تبسم نخستوزیر را پاسخ مثبت تلقی میکند و سراسیمه به کیهان میرود و خبر اختصاصی خودش را میدهد. کیهان هم به تصور اینکه خبر اختصاصی بدست آورده است آن را با آب و تاب چاپ میکند و آن سر و صدای بیسابقه را به راه میاندازد و از هول حلیم توی دیگ میافتد. آنچه از این خبر درست بود فقط این بود که آن روز هواپیمایی به بغداد رفته، ولی نه برای آوردن آیتالله خمینی، ولی برای آوردن آشوری نامی که به اتهام آتش زدن سینما رکس آبادان دستگیر شده بود.
مصباح زاده خاطرنشان کرد: در این تردید ندارم که شاهنشاه از دیدن آن شماره کیهان بسیار ناراحت شدند. من سعی کردم حقیقت را همان طور که اتفاق افتاده بود به عرض برسانم، ولی نمیدانم ایشان باور فرمودند یا نه. دولت و نظامیان هر دو بسیار ناراحت و عصبانی بودند، من همیشه بار این مسئولیت را به دوش کشیدهام و خواهم کشید. ولی نکتهای را که به عنوان نتیجهگیری اصلی از این بحث میخواهم یادآور شوم این است که راه کیهان از روز اول انتشار روزنامه در طول سالها در جریان رستاخیز ملی و بعد از آن همان راه سرمقاله اول ما بود. ما ایران را برای ایرانی میخواستیم. ایران آباد، آزاد و متکی به خود را آرزو میکردیم.
موریو اونو در کتاب خاطراتش تحت عنوان «سال ۱۳۵۷ در ایران بودم»، نوشت: در روز سهشنبه ۲۹ اوت (۷ شهریور) دو روزنامه بزرگ عصر، کیهان و اطلاعات، گزارش بلندبالای دست اولی درباره آیتالله خمینی که به عراق تبعید شده بود، انتشار دادند. دیدم که روزنامه کیهان با تیتر بزرگ در بالای صفحه اول خود نوشته بود «مذاکره برای بازگشت حضرت آیتالله العظمی خمینی» و افزوده بود که هنوز در اینباره اعلام رسمی نشده، اما هیاتی از سوی دولت اعزام شده است. این روزنامه برای نخستینبار تصویر بزرگی از آیتالله خمینی چاپ کرده بود.
استاد و مدیر مؤسسه فرهنگ خاوری دانشگاه تویو ژاپن ادامه داد: تا آن زمان آیتالله خمینی برای مردم چهرهای آشنا بود، اما انتشار تصویر وی مجاز نبود. در این روز به ناگاه نام و تصویر آیتالله خمینی برابر نظر همه روزنامهخوانها آمد. حکومت شاه گزارش اعزام هیاتی برای ملاقات با آیتالله خمینی را تأیید نکرد، اما در این که میکوشید با آیتالله تماس بگیرد و به مصالحهای برسد جرأت انکار نداشت. این وضعیت میرساند که حکومت شاه ناگزیر شده است که دیگر بار نزد ملت اعتراف کند که آیتالله خمینی کانون جنبش ضدحکومتی بوده است. نخستین بار بود که تصویر آیتالله خمینی را میدیدم. این صفحه روزنامه، این احساس را برایم ایجاد کرد که کسی که تا آن زمان در سایه پنهان بود، چهره نموده است و از وی انتظاری بیاندازه داریم. قیام ۱۵ خرداد را به یاد میآورم که ۱۵ سال پیش روی داد. به احتمال، به همین علت بود که درباره گزارش چاپ شده با تیتر درشت آن روز و تصویر چهرهای که نخستین بار دیدم در یادداشت آن روز چیزی ننوشتم، چون گیج و سردرگُم شده بودم.
منبع: ایسنا