اهدای پاداش قهرمانان المپیک و پارالمپیک از سوی ریاست جمهوری و وزارت ورزش در دولت جدید اقدامی پسندیده و در خور توجه بود که به جرئت میتوان گفت نمیتوان مورد مشابهی در خصوص آن پیدا کرد. این برای اولین بار بود که مدالآوران ورزش کشور به موقع پاداشهای خود را دریافت میکردند تا بتوانند با خیالی آسوده به تلاشهای خود برای موفقیتهای بعدی ادامه دهند. با این حال هنوز مشکلاتی وجود دارد که به نظر میرسد وزارت ورزش باید با نگاهی جدیتر به آنها توجه داشته باشد تا ورزشکاران بیهوده دلخوش به وعدههای این و آن نباشند.
بارها و بارها از زبان رسانهها عنوان شده که مدیران و مسئولان فقط برای گرفتن عکس یادگاری در کنار قهرمانان حاضر میشوند و این موضوع اینقدر تکراری شده که شاید بیان دوباره آن از سوی رسانهها چندان مطلوب به نظر نرسد، اما وقتی یک قهرمان جهان هم این مسئله را فریاد میزند آن وقت باید نگاهی تازه به آن داشت. قهرمانی در جهان و کسب مدال و افتخار برای کشور چیزی کمتر از قهرمانی در المپیک نیست، اما ورزشکارانی که در اینگونه رقابتها موفق به کسب مدال و افتخار میشوند همواره مورد بیمهری قرار میگیرند و پرداخت پاداش زحماتشان با مسائل عجیب و غریبی همراه میشود و بعضاً حتی چند سالی به طول میانجامد. نمونه این ورزشکاران، امروز قهرمانان کشتی کشور در مسابقات جهانی نروژ هستند که هرچند تجلیلهایی از آنها به عمل آمده، اما هنوز هم میتوان از صحبتهایشان رگههایی از بیتوجهی و نادیده گرفته شدنها را دید.
هنوز هم میتوان شنید که برخی آمدهاند و عکس یادگاری گرفتهاند و رفتهاند. این را دیگر رسانهها نمیگویند، این حرف، حرف نایبقهرمان جهان است وقتی میگوید: «یک روز به خانهمان آمدند و عکس گرفتند و رفتند. گفتند مراسم تجلیلی از سوی مقامات شهری برای ما گرفته میشود، اما هر هفته که میدانستند نیستم و درگیر لیگ و تمرین هستم، میگفتند میخواهیم مراسم بگیریم که نمیشد. میدانستند لیگ شروع شده، در همان روزهایی که ما نبودیم قرار مراسم میگذاشتند.»
اتفاق تلخی است، اینکه ورزشکار و مدالآور جهانی ابزاری شود برای تبلیغ فلان مسئول شهر یا استان، اینکه به ورزشکار مدالآور کشور با دید یک بیلبورد تبلیغاتی نگاه شود و با هزار وعده و وعید کنارش عکس یادگاری گرفته شود و در نهایت هم هیچ، در روزهایی که وزارت ورزش و حتی شخص رئیسجمهور کمر همت بستهاند برای توجه به ورزشکاران، عدهای هم پیدا میشوند که همچنان به دنبال عکس یادگاری هستند برای پر کردن قابهایی که در اتاقهایشان نصب میشود.
همانها که آمدند و با کارت هدیه یک میلیون تومانی کنار قهرمان جهان عکس گرفتند و رفتند، پس از آن هم کارت مسدود بود و غیرقابل برداشت!
این تنها یک نمونه کوچک از اتفاقاتی است که بعد از قهرمانی برای یک ورزشکار غیرفوتبالی رخ میدهد. ورزشکارانی که اگر دلگرمیها و حمایتهای فدراسیونهایشان نبود معلوم نبود تا چه زمانی میتوانستند اینگونه برخوردها را تحمل کنند و تاب آورند که تابلویی باشند برای ژست گرفتن و عکس یادگاری گرفتن برای آقایان مسئول. وزارت ورزش در ماجرای پاداش المپیکیها و پارالمپیکیها سنگتمام گذاشت که جای تقدیر دارد، اما وزارتنشینان فراموش نکنند که قهرمانان جهان هنوز چشم به اقدام آنها دارند و دلشان خون است از نادیده گرفته شدن از سوی مسئولان، بهخصوص اینکه بعد از فاصله گرفتن از بازه زمانی مسابقات قهرمانی جهان خیلی زود همه چیز فراموش و فوتبالزدگی مسئولان بیشتر از قبل عیان میشود.
شنیدن درد ورزشکاران و توجه به مشکلات آنها اقدامی بوده که وزارت ورزش با مسئولان جدید خود تا حدودی در انجام آن موفق بوده، اما بهتر است اقدامی هم صورت گیرد در خصوص سوءاستفاده برخی از مدیران که اینگونه با احساسات و روح و روان ورزشکاران قهرمان و مدالآور کشور بازی نکنند و آنها را تابلوی تبلیغاتی خود ندانند.
فریدون حسن
قهرمان بیلبورد تبلیغاتی مدیران نیست
اهدای پاداش قهرمانان المپیک و پارالمپیک از سوی ریاست جمهوری و وزارت ورزش در دولت جدید اقدامی پسندیده و در خور توجه بود که به جرئت میتوان گفت نمیتوان مورد مشابهی در خصوص آن پیدا کرد.