به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، اما بسیار زودتر از آن چیزی که فکر میکنید و در اواسط دهه ۱۹۴۰ بود که سینماروها جذابیت روایتهای پایان باز را درک کردند. از سال ۱۹۴۴ تا ۱۹۵۲ سبکی از فیلمسازی در ایتالیا به نام نئورئالیسم شکل گرفت که با رویکرد تکهای از زندگی شناخته میشد. روایت این فیلمها بسیار افسرده کننده، بسیار جدی و رسمی بوده و پایان خوش چیزی بود که کارگردانان به آن تن در نمیدادند. این سبک پایان باز امروزه نیز در سینما دیده شده و به طور خاص در فیلمهای ترسناک و درام به کار گرفته میشود. در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با ۱۰ فیلم برتر تاریخ سینما با پایان باز آشنا کنیم که باید قبل از مرگ ببینید.
۱۰- The Wrestler (۲۰۰۸)
نقدهای مثبت، استقبال هنری و فیلمی که یک اثر کاملاٌ موفق به شمار میآید. فیلم The Wrestler داستان یک کشتی کج کار پا به سن گذاشته با بازی میکی رورک را روایت میکند که در فراموش کردن دوران جوانی اش مشکل دارد. در شرایطی که وضعیت سلامت جسمی او رو به وخامت است، او خود را درمانده و تنها میبیند و تلاشی ناموفق برای آشتی دوباره با دخترش دارد که مدتها قبل او را تنها گذاشته است.
هنگامی که فرصتی برای بازگشت به رینگ و رویارویی با مشهورترین رقیبش پیش میآید، او این موضوع را بلیت بازگشت خود به شادی میبیند، اما وقتی پزشکش میگوید که این بازی میتواند باعث مرگش شود، همه چیز برای او به کابوس تبدیل میشود. رندی در نهایت تصمیم میگیرد که باید این ریسک را انجام دهد و فیلم با ورود او به رینگ به پایان میرسد در حالی که معلوم نیست بعد از مسابقه چه بر سر او خواهد آمد.
۹- Black Swan (۲۰۱۰)
فیلم Black Swan در همان سال ۲۰۰۰ به عنوان بخشی از فیلم The Wrestler در ذهن آرونوفسکی شکل گرفت، جایی که قرار بود داستان در مورد یک زوج باشد که یکی کشتی کج کار و دیگری بالرین است. اما در نهایت کارگردان تصمیم گرفت که داستان این دو را از هم جدا کند. علیرغم جدا شدن از هم، فیلمهای Black Swan و The Wrestler شباهتهای بسیاری با هم داشته و مکمل یکدیگر به شمار میآیند.
وقتی نینا به عنوان نفر اول در یک کمپانی رقص باله انتخاب میشود، نزدیک شدن کارگردان نمایش به او، کنترلهای بیش از حد مادرش و فشاری که تلاش برای ثابت کردن خود به دیگر بالرینهای حسود کمپانی به او وارد میکند باعث میشود که نینا وارد یک توهم روانشناختی شود. در نهایت او درکش از مرز بین واقعیت و توهم را از دست داده و دست به قتل میزند بدون این که مشخص باشد خودش یا دوستش را کشته است.
۸- The Shining (۱۹۸۰)
به عنوان یک شاهکار ژانر وحشت، فیلم The Shining از آن دسته فیلمهای ترسناکی است که بدون شک ترس را در اعماق وجود شما ایجاد خواهد کرد حتی در صورتی که برای چندمین بار به تماشای آن نشسته باشید. وقتی نویسندهای به نام جک تورنس با بازی جک نیکلسون با مشکل در ادامه داستان و تاخیر در برنامه تمام کردن کتابش مواجه میشود، تصمیم میگیرد همراه خانواده اش به یک مکان آرام و ساکت برود.
بدین ترتیب است که به یک هتل بسیار باشکوه در منطقهای دوردست و کوهستانی میرود و آنجاست که در مییابد تنهایی و انزوا میتواند ویرانگر باشد. در انتهای داستان جک کشته میشود، اما تصویر او باقی مانده که در یک نقاشی دیواری برای همیشه به دیوار آویزان شده است. آیا او به تسخیر ارواح خبیثه درآمده است؟ آیا او خودش اکنون همان روح خبیث است؟
۷- American Psycho (۲۰۰۰)
اگر علیرغم تمام انتقادات از دنیای وال استریت همچنان بیمی از آن ندارید، شخصیت پاتریک در فیلم American Psycho با بازی کریستین بیل شما را با یک داستان ترسناک در مورد وال استریت آشنا خواهد کرد. او از سرمایه گذاران ثروتمند وال استریت است، اما قصد دارد علاقه اش به کشتار را پنهان کرده و از زندگی موفقش به عنوان یک تاجر نیویورکی دور نگه دارد، اما رفته رفته بیشتر در دنیای آشوب و قتل سقوط میکند. در انتهای فیلم، مخاطبان ناچار میشوند پا در کفشهای پاتریک بگذارند و از خود بپرسند که آیا اصلاً جنایتی صورت گرفته یا نه.
۶- ۲۰۰۱: A Space Odyssey
این شاهکار حماسی در قالب چهار بخش روایت میشود، در مورد یک سری رویاروییها بین انسان و یک مونولیث سیاه رازآلود. این فیلم که در بطن خود یک فیلم علمی تخیلی است به موضوعاتی مانند تکامل انسان، تکنولوژی (هوش مصنوعی) و حیات فرازمینی میپردازد. این فیلم در ابتدا عملکرد خوبی در گیشه نداشت، اما در نهایت به تحسین شدهترین شاهکار کوبریک و یکی از محبوبترین فیلمهای طرفداران داستانهای علمی تخیلی سینمایی تبدیل شد. همچنین ۲۰۰۱: A Space Odyssey یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما به شمار میآید هر چند هنوز سوالات بی پاسخ زیادی در مورد پایان بندی باز آن وجود دارد.
۵- Memento (۲۰۰۰)
اگر بتوانید برای مدت زمان کافی این فیلم با روایت غیرخطی و پیچیده را دنبال کند، با یک پیچش داستانی راضی کننده و البته غافلگیر کننده مواجه خواهید شد که همه چیز را تغییر میدهد. با ذهنی آشفته و حیرت زده، در خواهید یافت که هیچ چیز در این فیلم معنی ندارد، هیچ کس قابل اعتماد نیست و هنوز نمیداند جان جی کیست و آیا مرده یا زنده است؛ و اینجاست که فیلم با پایانی باز به اتمام میرسد.
داستان فیلم Memento در مورد مردی است که میخواهد انتقام قتل زنش که در حمله به خانه اش کشته شده را بگیرد. مشکل، اما اینجاست که در این حمله لئونارد نیز به شدت زخمی شده و حافظه کوتاه مدتش را از دست داده و این یعنی اینکه اتفاقات پس از کشته شدن همسرش را نمیتواند حفظ کند. به همین خاطر است که فیلم در قالب دو تصویرسازی رنگی و سیاه و سفید در جهت زمانی عکس در حال حرکت بوده و رفته رفته گره ماجرا باز میشود، اما نه به شکلی که حقیقت افشا شود.
۴- Blade Runner (۱۹۸۲)
این کالت کلاسیک نئونوآر داستان دکارد (هریسون فورد) را روایت میکند، یک بلید رانر بازنشسته که مجبور میشود برای آخرین ماموریتش بازگردد. در یک نسخه پادآرمانشهری از لس آنجلس که انسانهای ماشینی را به سختی میتوان از انسانهای واقعی تشخیص داد، رباتها برای ترکیب شدن با نسل انسان به زمین آمده اند. وقتی دکارت مامور پیدا کردن و از بین بردن این رباتهای انسان نما میشود، یکی از آنها را بسیار خاص مییابد که نزدیکترین ربات به انسان است. بلید رانر یک به یک این رباتها را از بین میبرد، اما او نیز خود به هیولایی تبدیل میشود که برای کشتن هیولاها استخدام شده است. در واقع مشخص نیست که دکارد خود یک انسان است یا رباتی که برای کشتن تربیت شده است. به لطف ایمپلنتهای خاطره، او نیز نمیداند انسان است یا ماشینی که برنامه ریزی شده است و اینجاست که فیلم با پایانی باز، خاتمه پیدا میکند.
۳- Shutter Island (۲۰۱۰)
لئوناردو دی کاپریو مهارت خود را در نقش شخصیتی که به سوی دیوانگی میرود، به خوبی در فیلم Shutter Island بازی میکند که یکی از همکاریهای برجسته و تاثیرگذار دی کاپریو و اسکورسیزی به شمار میآید. داستان فیلم در سال ۱۹۴۵ رخ میدهند، جایی که مارشال تدی دانیلز به یک جزیره شبه زندان که محل نگهداری قاتلان دیوانه است میرود تا در مورد فرار یک قاتل خطرناک تحقیق کند. داستان فیلم هر چه پیش میرود، پیچیدهتر و گستردهتر شده تا جایی که مخاطب در یک درام پرپیچ و خم و غیرقابل پیش بینی غرق میشود.
تدی رفته رفته اصول اخلاقی پزشکان حاضر در این مرکز درمانی را به چالش میکشد و خود را در خطر میبیند. هر چه سرنخهای بیشتری به دست میآورد، ترس و وحشت او بیشتر میشود و خود را بی پناه و آسیب پذیر مییابد. در نهایت افشاگری اصلی داستان رخ میدهد که باورش برای مخاطب دشوار است و پایانی باز که مخاطب را وادار میکند از خود بپرسد آیا تدی دیوانه است؟ آیا از اول در این مرکز بوده و آیا پزشکان مرکز روی او آزمایشهای شیطانی انجام داده اند؟
۲- Black Christmas (۱۹۷۴)
در بحبوحه تعطیلات سال نو میلادی، این اسلشر نمیتواند ناشناخته بماند. در فیلمی که میتوان آن را اولین فیلم مدرن ژانر فرعی اسلشر نامید، ساکنان یک خانه انجمن خواهری در روزهای تعطیلات کریسمس مورد اذیت و آزار یک دیوانه قرار میگیرد. وقتی تماسهای او به مرحلهای غیرقابل تحمل میرسند و دختری کم میشود، مشخص میشود که خواهران داستان با چیزی فراتر از یک نوجوان حوصله سر رفته مواجهند، غافل از آنکه این نوجوان بسیار از آنچه که فکر میکنند به آنها نزدیکتر است. در انتهای داستان، شخصیت جس (الیویا هاسی) از این بیم دارد که نامزدش همین فرد مهاجم باشد در حالی که در زیرزمین با او تنهاست و نمیداند که چه باید بکند. اما در حالی که جس نامزدش را به قتل میرساند، مشخص میشود که قاتل کس دیگری است و قاتل هنوز در خانه است.
۱- Inception (۲۰۱۰)
یک داستان جاسوسی بسیار پیچیده! کوب (لئوناردو دی کاپریو) استاد سرقت است، اما نه سرقتهای کوچک بلکه سرقت ایدهها هنگامی که هنوز در ذهن افراد هستند. زندگی خلافکارانه باعث شده او همیشه در حال فرار بوده، همه چیزش را از دست داده و به دنبال راهی برای بازگشت به زندگی آرام گذشته باشد. او موافقت میکند که در ازای بازگشت به زندگی گذشته، آخرین سرقتش را نیز انجام دهد، اما کار سادهای نیست و باید رازهایی را از ذهن یک شخص برجسته به سرقت ببرد. در انتهای داستان، همه چیز طبق نقشه پیش نرفته و سرقت از کنترل خارج میشود و آنجاست که مخاطب از خود میپرسد کجا رویا به پایان رسیده و واقعیت آغاز میشود. آیا رویا در رویا اتفاق افتاده است؟