متأسفانه در وضعیتی هستیم که به سبب افزایش ویروس کرونا و بیکاری بسیاری از افراد از مشاغل خود سیل صفحات روزمرگی در فضای اینستاگرام بسیار زیاد شده است، اما نباید همه تقصیرها را بر گردن کرونا انداخت چراکه تا زمانی که فرصت کسب درآمد میلیاردی آن هم تنها به واسطه انتشار روزمرگیهای بی هدف و بدون پرداخت یک ریال مالیات در فضایی مانند اینستاگرام است چه کسی به سراغ مشاغل دیگر میروند!
رفتارهای مشمئزکننده برای باقی ماندن در صدر جدول لایک
متأسفانه آنقدر صفحات روزمرگی با عناوینی همچون لایف استایل، حجاب استایل، فودبلاگر، خانوم و آقای فلان، بیوتی ها و غیره زیاد شده است که رقابت عجیبی هم بین خود این افراد برای ماندن در صدر جدول اخبار و تعداد دنبال کننده ها شکل گرفته است به طوری که اگر کمی نسبت به پشت پردههای حضور این افراد آگاهی داشته باشید خواهید دید که چه کارهایی میکنند، آنها که بچه دارند به فکر بارداری و زایمان بچه دوم هستند و همچنان از روزهای بارداری و مراقبتهای قبل از زایمان خود میگویند تا مخاطب کنجکاو ما او را دنبال کند و در پس ذهنش این جمله باشد که «خوش به حالش، هنوز بچه اولش از آب و گل در نیومده؛ دومی رو باردار شده»؛ دیگری که بچهای ندارد هرچه سریعتر همسری را برای خود انتخاب میکند و پستهای اینستاگرامش تبدیل به تعریف خاطرات آشنایی و ازدواج شان با یکدیگر میشود؛ البته با چاشنی معرفی لباس، عکاس، برند جهیزیه و غیره؛ آن دیگری هم اگر بچهای ندارد و خبری از داستان آشنایی نیست سعی میکند با مهمانیهای لاکچری خود در صدر جدول اخبار و دنبال کننده بماند.
متأسفانه در مدت کوتاهی شاهد رفتارهای زنندهای از بلاگرها هستیم؛ مهمانیهای مختلط با چالش رقص بین زن و مرد؛ تبلیغات عجیب و غریب به گونهای که مواد خوراکی و غذایی را به شدت اسراف میکنند، «برای مثال در یکی از ویدئوهایی که در شبکههای اجتماعی بیننده بسیار زیادی هم داشت بلاگر مورد نظر برای تبلیغ به فروشگاه عطاری رفته بود و تمام محصولات را بر سر و روی خود میریخت و با صدای بسیار بلندی دنبال کنندگان خود را برای خرید از آن ترغیب می کرد»، یا در موارد دیگری جشن گرفتن مهمانیهای هالووین که چند سالی است بین لاکچری ها جا افتاده است و به قول معروف از نان شب واجب تر شده است و با تزئینات شیک و پر زرق و برق و لباسهایی که قرار بوده است ترسناک باشد، اما بیشتر خنده دار است هالووین را جشن میگیرند آن هم بی آنکه بدانند چه پیشینهای پشت این جشن است؛ فودبلاگرها هم که دیگر از اسراف شان که چشم بپوشیم مدام به دنبال تست میوههای استوایی اند که فقط در فودکورت های بالای شهر تهران یافت میشوند و با آب و تاب مقابل دوربین از طعم و مزه این میوهها برای شما میگویند؛ عجیب و غریبهایی از این قبیل موارد هم حجاب استایل ها هستند که با آرایشهای بسیار زیاد مدلهای متفاوت شال و روسری را به شما آموزش میدهند و یا با یک عطسه از درون منزلشان سر از مشهد در میآورند که هم خنده دار است و هم شأن این سفر را پایین میآورند؛ اینها تنها بخشی از رفتارهای زننده اینفلوئنسرهاست.
الگوهای مصرف گرای زندگی
۲ میلیون و ۸۰۰ هزار نفر برای شما یادآور چه عددی است؟ چند شهر، استان یا کشور با چنین عددی میشناسید؟ این جمعیت را اگر بخواهید در یک مکان جا بدهید به اندازه چند استادیوم آزادی نیاز دارید؟ اگر شما هم فکر میکنید که این عدد به لحاظ جمعیتی بزرگ است باید بگویم که این عدد تنها تعداد دنبال کنندگان یکی از بلاگرهای سبک زندگی ایرانی در اینستاگرام است.
حتماً تصور میکنید این جمعیت که درون صفحه اینفلوئنسرها جمع شدهاند محتوای متفاوتی را دنبال میکنند اما باید بگویم خیر؛ اینچنین نیست این افراد هر روز چیزی حدود ۲۰ تا ۳۰ استوری از خوش گذرانی یک زوج جوان با لباسهای رنگی و گران قیمت و پیشنهادات خریدشان را میبینند، پستهایی را که همگی عکسهای تکی و یا دو نفره آتلیهای از جشنهای مختلف سالگرد ازدواج و تولد در رستورانها و مکانهای مختلف است، سینیهای خوش رنگ و لعاب غذاهای فودبلاگرها را لایک میکنند و در جشنوارههایشان شرکت میکنند و حسرت آن را همراه با آرزوهای موفقیت زیاد در کامنت ها برایشان مینویسند و اقرار میکنند که آنها الگوی زندگی شان هستند؛ بله واقعاً این اتفاق در فضای مجازی ما رخ میدهد!
تبلیغ سیر تا پیاز یک مهمانی لاکچری با درآمد میلیونی
دنبال کردن بلاگرها و سوئیت هوم ها زمانی خطرناک است که به وضوح میبینیم آنها الگوهای بزرگی برای سبک زندگی شدند و مخاطبانشان تلاش میکنند جزء به جزء زندگی آنها را در زندگی مشترک شان پیاده کنند، از لباسهایی که آنها میپوشند تا جشنها و رستورانهایی که میروند و سعی میکنند عکسهای شان را شبیه به آنها بگیرند و رفته رفته خودشان و زندگی شان را تبدیل به یک کپی دسته چندمی از بلاگر محبوبشان کنند بی آنکه حواسشان باشد چیزی که آنها بابتش پول پرداخت میکنند؛ برای بلاگر محبوب شان نه تنها رایگان بوده بلکه درآمد هم داشته است و او مأمور است نوعی از مناسک سازی برای برگزاری یک مراسم خاص را انجام دهد، به بیان دیگر بلاگرها برای برگزاری یک مهمانی خاص تبلیغات سیر تا پیاز مورد نیاز برای مهمانی را انجام میدهند و به این ترتیب هم کسب درآمد کردند و هم مهمانی برایشان رایگان تمام شده بنابراین بلاگرها روز به روز پولدارتر خواهند شد؛ خانه بزرگتر و لوکستری خواهند گرفت و دنبال کننده به مرور می بیند هرچه تلاش میکند بیشتر شبیه او باشد از او دورتر خواهد شد و دیگر حتی توان کپی سازی از او را نخواهد داشت.
مقصد نهایی بلاگرها کجاست!
چندی است که افشاگری علیه صفحات رنگی و نحوه فعالیت شان نقل محافل رسانهای شده است و دیگر کمتر کسی است که نداند معرفی کالاهای مختلف توسط اینفلوئنسرها، مهمانیهای لاکچری و عکسهای زیبایشان ویترینی از زندگی مجانی است که بابت آنها پولهای سنگینی دریافت کردهاند و حتی عکسهایشان از میز کارهای گل گلی و ظرفهای یکدست و قابلمههای رنگی لک نیفتاده هم بیشتر یک پروژه عکاسی است تا یک روتین زندگی؛ باید گفت این تصاویر مخاطبان زیادی را تحت تأثیر قرار میدهد، جذابیتهای زندگی بلاگرهای رنگی رنگی آنقدر زیاد است که مخاطب دلش بخواهد حتی به اندازه دیدن یک عکس با آنها همراهی کند و دست آخر به خودش بگوید اصلاً چه اشکالی دارد؟ من هم دوست دارم چنین زندگیای داشته باشم. بلاگرها نیز تبلیغات را دیگر از حالت زیرپوستی و یواشکی درآوردند و خیلی مستقیم کار را ادامه دادند و رفته رفته مبالغ را بالا بردند.
بلاگرها تلاش را بی ارزش میکنند
بلاگرها درآمدهای بالایی دارند؛ آنقدر بالا که شاید حاذق ترین پزشکان و مهندسان هم از درآمد بالای آنها تعجب کنند و حتی متأسفانه برای تبلیغات کارشان به این افراد پناه میبرند؛ اینفلوئنسرها تنها با یک استوری چند دقیقهای میتوانند ۳۰ میلیون تومان به جیب بزنند و از خدمات فروشنده هم به صورت رایگان استفاده کنند آن هم بدون اینکه تحصیلات خاصی داشته باشند؛ استراتژی بلاگرها به این شکل است که هرچه لاکچری تر باشند طرفداران بیشتری را جذب میکنند و طرفدار بیشتر به معنی کسب درآمد بیشتر است حالا دانش آموزی را تصور کنید که باید سخت درس بخواند تا در یک رشته و دانشگاه خود قبول شود و یا تلاش شبانه روزی یک پزشک و یا مهندسان و پژوهشگرانی را تصور کنید که روزانه در حال کار کردن هستند اما یکباره میبینند یک بلاگر با چند عکس و درآمد یک روزشان به اندازه یک ماه آنهاست!
سرنوشت جامعهای که جوانهایش همه بخواهند بلاگر شوند چه خواهد بود؟ در پاسخ به این سوال باید گفت جامعهای را تصور کنید که نسل جوان آن برای رسیدن به درآمد بهتر به جای آنکه بخواهد برای مشاغل بالاتر و مفیدتری مانند پزشکی، مهندسی، پژوهشگری و کسب دانش و مهارتی که خودش و جامعه علمی و آموزشی را ارتقا میدهد تلاش کند، وقت و جوانی اش را صرف بلاگر بودن کند چون درآمد بیشتر و کم زحمت تر و البته زودبازده تری خواهد داشت. آیا شما میتوانید او را مجبور کنید که به جای این کار شبانه روز تلاش کند؟
به طور قطع این آفت و مشکلات بسیاری از این دست سرنوشت جامعهای است که دنبال روی بلاگرها خواهد شد.