بحث تاثیرگذاری جدی شبکههای اجتماعی از طریق روباتها برای نخستین بار در انتخابات 2016 آمریکا مطرح شد.کمپین دمکراتها معتقد بود روسها از طریق دستکاری در رسانههای اجتماعی آمریکایی، به نفع ترامپ کار کردهاند.
پروپاگاندای رایانشی در همه پرسی برگزیت (بریتانیا) و انتخاباتهای سایر کشورها نیز تکرار و به یکی از چالشهای دمکراسی تبدیل شد، به نحوی که بعضی متخصصان از بیم بالا بودن احتمال این اختلال، عجالتا تحدید آزادی بیان را پیشنهاد کردهاند.
دروغ پراکنی از طریق رسانههای اجتماعی به قدری فراگیر شده که مجمع جهانی اقتصاد در سال 2014 این مسأله را به عنوان یکی از 10 خطر جدی پیشِروی بشر معرفی کرده است. انتشار ویروس گونهی اخبارِ ناخواسته (هرزنامه)، کمپینهای دروغ پراکنی، نشتهای خبریِ تاکتیکیِ هماهنگ شده، روباتهای سیاسیِ خودکار که گفتمان عمومی را به شکل برخط تحریف می کنند، و هدف قراردادن نظر افرادی که مستعد پذیرشِ پیامهای دستکاری شدهاند، همگی ابزارهای جدیدی از قرن بیست و یکم هستند.
رسانه ها از دیرباز یکی از بازیگران اصلی و بلکه جهت دهنده مصرف بوده اند؛ چه در حوزه تجاری (یعنی کالا و خدمات) و چه در بازاریابی سیاسی که در انتخابات رخ مینماید. به همین جهت پروپاگاندا از ابزار آنها بوده است. با ظهور رسانه های اجتماعی– که چارچوبهای راستی آزمایی، دروازه بانی، و حرفه ایگری «رسانههای جمعی» را ندارند- و همگان به صورت توأمان مصرفکننده / تولیدکننده هستند بحث پروپاگاندا جدیتر شده؛ بویژه با دخالتهای ماشینی، گسترده و فراگیر.
با توسعه و بتدریج سیطره ماشین، چالشهای جدیدی برای بشر ایجاد شده و همچنان میشود؛ به طوری که پیش بینیهای تخیلی اما نگرانکننده آخرالزمانی در ادبیات و سینما را تداعی میکند. ترولها (اوباش مجازی) و روباتها و سایبورگها (اتوماسیون ماشینی با مداخله همزمان انسانی) در شبکه های اجتماعی نیز فعالاند و در ساخت و جهت دهی به افکار عمومی، نقشی نگران کننده یافتهاند.
این کتاب که در 2019 نوشته شده با مطالعات موردی در 9 کشور روسیه، آمریکا، چین، اوکراین، کانادا، لهستان، تایوان، برزیل و آلمان، با تمرکز بر فیسبوک و توئیتر، دستکاریهای کمپینهای سیاسی بر انتخابات و شکلدهی افکار عمومی را بررسی میکند.
این پژوهشها ماهیتی میان رشتهای دارند (ارتباطات، علوم سیاسی، علوم اجتماعی و علوم کامپیوتر) و از این جهت ارزشمندترند. هر فصل کتاب از سه زاویه قابل استفاده است: نخست، روششناسی نویسندگان که دیدگاهی نو در پژوهش داده است. زاویه ی دوم مربوط به اندوختههای فنی و تخصصی لازم برای فهم پروپاگاندای رایانشی است و زاویهی سوم، فهم تئوریهای سیاسی و علوم اجتماعی است که کاربست ابزار پروپاگاندا را برای رسیدن به اهداف مورد نظر برجسته کرده است.
چالش اصلی این است: چگونه دمکراسیها در حین حفاظت از حریم خصوصی باید امنیت را افزایش دهند؟ شاید توسعه سواد رسانهای که مخاطب را از حالت انفعال و پذیرشِ صرف، بیرون میآورد و به او ابزار و توانایی بازشناسیِ فکت از فیک را میدهد، تا حدی چارهی کار باشد. مخاطب با برخورداری از سواد رسانهای، بصیرت میباید و میتواند فیک نیوزها و جریان سازیهای برساخته از آن را پالایش کند؛ هر چند حکمرانی در عصر جدید نیز در این زمینه، بیمسئولیت نیست.
با تشکر از مترجمان گرامی کتاب (آقایان عباس رضایی ثمرین و رسول صفر آهنگ) و انتشارات همشهری.