دکتر محسن سوهانی؛ پژوهشگر و مدیر رسانه- شاید برای خیلیها این سؤال پیش آمده باشد که با وجود دسترسی سریع، آزاد و نامحدود به انواع اخبار، اطلاعات و محتوای رسانهای در فضای مجازی، چرا باید میلیاردها تومان از جیب ملت خرج سازمان عریض و طویل صدا و سیما شود؟! حتی چه بسا در چشم برخی نهادهای حاکمیتی نیز، این سازمان شبیه به اسب پیری شده باشد که حنایش از رنگ افتاده و حالا بیشتر از چابکی و فایده، دردسر و هزینه دارد! این چالشها و ابهامها در کنار دهها دلیل دیگر لزوم تحوّل در این سازمان را به یک ضرورت بدیهی و انکارناپذیر تبدیل کرده است؛ مهمی که در آن نه چرایی، بلکه “چگونگی” اش تعیین کننده و سرنوشت ساز است.
پس باید پرسید: رسانه ملّی “چگونه” میتواند به نفع گفتمان انقلاب اسلامی متحوّل شود؟! آیا صرفاً با تغییر رویکرد برنامهها به سمت کنشگری، نقد و عدالتخواهی؟! قطعاً خیر. گرچه صراحت و صداقت در اطلاع رسانی لازمه کسب مرجعیت رسانهای است، اما شرط لازم به شمار میرود نه کافی. در ضمن باید توجه داشت: اولاً ما به هیچ وجه نخواهیم توانست در نقد و چالش سیاسی و اجتماعی گوی سبقت را از رسانههای معاند برباییم. آن هم در این زمین بازی که مرز میان تهدید و فرصت امنیتی در آن بسیار باریک است و احتمال زدن گل به خودی بسیار؛ ثانیاً رادیو و به ویژه تلویزیون با کارکرد اصلی سرگرم سازی، قالبهای سبکی برای اهدافی، چون عدالتخواهی به شمار میروند….
اما پاسخ به سؤال: رسانه ملّی میتواند ضمن بهره گیری از ظرفیتهای ذاتی رادیو و تلویزیون، با تصویرسازی خلاق، جذاب و هنرمندانه از آینده و ایجاد امید و انگیزش در تودههای مختلف جامعه، در مسیر ”گام دوم انقلاب” و ”تمدن سازی نوین اسلامی”، پیشران اصلی باشد.
باید توجه داشت که رسانه ملّی، ذاتاً زبان حاکمیت است و نه مردم و این دقیقاً نقطه عطف، فرصت و ویژگی انحصاری در رقابت با هماوردان قدر قدرتی، چون فضای مجازی است و نه تهدید و ضعف. به شرط آن که این زبان:
- شیرین، جذاب و امیدآفرین باشد نه تندخو، عبوس و گزنده
- تمام سلایق اجتماعی را پوشش دهد و نه صرفاً میل سلیقههایی خاص
- مرهم باشد، نه زخم. درمان باشد نه درد. پاسخ باشد، نه ابهام. نوش باشد نه نیش و… و…
دوران جنگ سرد یکی از عبرت آموزترین فرازهای تاریخ از منظر مطالعات رسانه است. دوئلی میان دو روش متضاد رسانه ای: از یک سو اتحاد جماهیر شوروی، چکمه استالین در پا، با همان رویکرد قدرت سخت، پروپاگاندای ایدئولوژیک و مدلهای یک سویه تبلیغ حزبی اش به میدان آمد و به شکست و فروپاشی رسید. اما از سوی دیگر آمریکا که با استفاده از فرصت ظهور دیکتاتوری هیتلر و عوارض جنگ جهانی دوم، سرمایه فکری و انسانی اروپا را جذب دانشگاهها و اندیشکدههای خود کرده بود با تأسیس زمینهای میان رشتهای در علوم انسانی به نام دانش ارتباطات، بر قدرت نرم، روشهای غیر مستقیم و بهره گیری بیشتر از هنر متمرکز شد. در نتیجه نه با رویکرد سلبی که با ایجاب به میدان آمد. با تولید امید و ترسیم آیندهای جذاب مبتنی بر میل و نیاز ذات بشری. این در باغ سبز نشان دادن عموسام باعث شد نه تنها ورق جنگ سرد را به نفع خود برگرداند، بلکه تا به امروز خانه پوشالی اش را به اسم سرزمین فرصتها قبله آمال مهاجران جهان سازد…
رسانه با خاصیت تصویر سازی و خیال آفرینی (imagination) نقش و کارکرد ویژهای در انواع توسعه دارد. آدمی زاد به امید زنده است و این تصویرسازی رسانهای از آینده میتواند چنان انگیزه بخش باشد که تمام تودههای اجتماعی برای تحقّقش با جان و دل بسیج شوند و به میدان بیایند؛ همان طور که در سالهای مبارزات انقلابی و جنگ تحمیلی به میدان آمدند.
باید توجه داشته باشیم وقتی از تمدن سازی نوین اسلامی حرف میزنیم، دایره بسیار وسیعی را شامل میشود که رسانه ملّی باید تمام ابعاد ایده آل آن را با خلاقیت و ابزار هنر، علی الخصوص در ساحت مهم “سبک زندگی” به تصویر بکشد تا مردم نه در حرف و شعار، که در مصداق محسوس و عینی جذابیتهای آن را به چشم ببینند و الگو بگیرند.
این مهم نیاز به برنامه ریزی دقیق و عالمانه در انواع موضوعات و به تناسب آن قالب و ژانرها و زمینههای رادیو-تلویزیونی دارد. نگرشهای ارتجاعی و باورهای سلفی گونه به مفهوم انقلاب بزرگترین مانع و آسیب در این مسیر است. به عنوان مثال: گرچه بازخوانی تاریخ و بهره گیری از چراغ گذشته برای روشنای آینده راهبردی بسیار مهم است، اما به همان میزان محدود ساختن تصویر انقلاب به دهه ۶۰ و شعار بازگشت به گذشته، یک خطای راهبردی بزرگ محسوب میشود. رهبر حکیم و فرزانه انقلاب در این مورد توصیف جالب توجهی دارند: "نقطه مقابل انقلاب، ارتجاع است. خیلی از انقلابهای دنیا مبتلا به ارتجاع شدند؛ یعنی بعد از آنکه پنج سال، ده سال، پانزده سال از شروع انقلاب گذشت، به خاطر بیاهتمامیهایشان مبتلا شدند به ارتجاع، به عقبگرد؛ این ارتجاع، نقطه مقابل انقلاب است.