حسن رشوند: یکی از مهمترین مسائلی که با گذشت ۴دهه از عمر انقلاب و ورود به آغازین سالهای دهه پنجم، همواره ذهن را به خود مشغول کرده، این است که با گذشت نزدیک به نیمقرن و مرور و تأمل بر گذشتهای که داشتهایم، اکنون در کجای این مسیر ایستادهایم؟ آیا این مسیر را به خوبی پیمودهایم؟ تند یا کند رفتهایم؟ از جاده منحرف شده یا در مسیر مستقیم حرکت کردهایم؟ در جاهایی به خواب رفته یا بدون آنکه متوجه شده باشیم، جهت معکوس را طی کردهایم؟
برای فهم این موضوع که در کجای مسیر این جاده پرپیچ و خم انقلاب هستیم، دانستن ۳پیشنیاز «مقایسه دستاوردهای انقلاباسلامی با گذشته»، «موانع و مشکلات موجود در این مسیر» و «شرایط و امکان تحقق آرمانها و اهداف در بستر زمان طی شده» لازم و ضروری است و هرگونه تحلیل نسبت به موقعیتی که ایستادهایم، بدون توجه به این ۳پیشنیاز، تحلیلی ناقص و فاقداعتبار خواهد بود. بنابراین، با لحاظ کردن این پیشنیازهاست که به این پرسش میتوان پاسخ داد که اکنون کدامیک از گزینههای «تحقق اهداف»، «توقف اهداف»، «تحریف انقلاب» یا «کند شدن شتاب حرکت انقلاب» درست است.
از مهمترین اهداف محقق شده انقلاب اسلامی، استقلال سیاسی ایران بعد از ۲۰۰سال تحقیر و وابستگی است. تبدیل شدن به قدرت منطقهای از یک قدرت وابسته، از دیگر اهداف محقق شده در این ۴۳سال بودهاست. تحقق آرمان امام (ره) مبنی بر تشکیل «بسیج جهانی اسلام» که با شکلگیری جنبشهای اسلامی و «جبهه مقاومت» در واکنش به رفتارهای غیرانسانی و جنایتکارانه داعش با رشادت و ازخودگذشتگیهای شخصیتهای عزیزی همچون حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس شکل گرفت، از دیگر اهداف محقق شده در این عرصه بهشمار میآید. حرکت در مسیر خودکفایی در بسیاری از شاخصهای خرد و کلان همچون پزشکی، نظامی، فناوریهای نوین، صنعت فضایی، ارتباطات، برق، آب، جاده و هزاران حوزه پیشرفت کشور در این زمینهها، نشان از رشد صدهابرابری طی این مسیر سخت و پرپیچوخم تاکنون بودهاست.
اگر واقعبینانه به این مسیر طیشده نگاه شود، به جرأت میتوان گفت، انقلاب اسلامی بهرغم فشار همهجانبه و پیچیده دشمنان، در هیچ جبههای مغلوب و شکست خورده نبودهاست. موانع، خیانتها، دشمنیها و محرومسازیها مواردی است که نمیتوان آنها را نادیده گرفت؛ بنابراین با لحاظ کردن این موانع و دشمنیها، هیچ منصفی را نمیتوان یافت که چنین قضاوتی داشته باشد که ما در طول این ۴۳سال توقف داشتهایم.
بعد از رحلت حضرت امام (ره) و خصوصاً در ۲دهه اخیر، بسیاری از نخبگان و کسانی که تابلوی خط امامی یدک میکشیدند، خسته شدند و به تجدیدنظرطلبی روی آورده و تلاش کردند از امام (ره) و انقلاباسلامی تفسیری ارائه دهند که با استانداردهای ذهنی خود، که همسو با استانداردهای غرب بود، همخوان باشد. بخشی از این نخبگان که سابقه انقلابی داشتند و در پیشانی آنها مهر «خط امامی» حک شده بود، درفاصله خرداد ۱۳۶۸تاکنون، کمکم از مطلوبهای امام (ره) و انقلاب فاصله گرفتند تا جایی که تلاش کردند در روزهای اخیر با صدور بیانیهای بهمناسبت دههفجر، نشان دهند آن چیزی که آنها بهدنبال آن هستند با آن چیزی که امام (ره) در عمر با برکت ۱۰ساله خود در انقلاب دنبال میکردند، فاصله از خاک تا افلاک دارد. ایندرحالیاست که همین جریان مدعی خط امام (ره) در مقطعی که حاکم بودند با تفسیر جمهوریخواهانه و دمکراسیخواهانه از امام (ره) و خلاصه کردن ۲۲جلد صحیفه امام (ره) در عبارت «میزان رأی ملت است»، تلاش کردند تا بخشی از هویت امام (ره) را پنهان کنند و در مقطعی همچون خرداد ۱۳۸۸که قدرت را از دست داده بودند، این سخن امام (ره) و آموزههای او را فراموش کردند.
بعد از امام (ره) هم در صف یاران انقلاب، دوگانه «رفاه- مبارزه» شکل گرفت و کمکم این دو، آرایشهای راست و چپ مرسوم را از بین برد و از آن پس بود که معیار سنجش راستی و ناراستی جریانات سیاسی «دوگانه رفاه- مبارزه» شد. بخشی انقلاب را پایانیافته و لذتگرایی را توصیه و صرفا تماشاگر رفتار خانوادههای خود در معاملات نفتی و قراردادهایی همچون «استات اویل» و دریافت رشوههای آنچنانی بودند یا به همکاری فرزندان خود با فلان شبکه خارجی که مرجع صدور بیانیههای آنها علیه نظام در سال۸۸ شده بود، افتخار میکردند. اما بخشی دیگر همچنان به صراط امام (ره) مبنی بر «تا کفر و شرک هست مبارزه هست و تا مبارزه هست ما هستیم»، پایبند بودند. در طول این سالها دیدیم که برخی درصدد تفسیری از انقلاب برآمدند که بتوانند خانواده و منافع خود را با آن سازگار کنند و برخی دیگر که نتوانستند در تحریف انقلاب و امام (ره) موفق شوند، جلای وطن کردند.
اما باید بپذیریم که در رسیدن به برخی اهداف انقلاب همچون «عدالت اجتماعی» و «توزیع امکانات کشور برای همه»، دچار مشکل و کجرویهایی بوده ایم که از قضا وقتی ردپای آنرا دنبال میکنیم، باز به کسانی برمیخوریم که سخن از توسعهای میگفتند که زیر چرخدندههای آن، این مستضعفین هستند که باید له میشدند و جالب آنکه همین نگاه را در خطبههای نمازجمعه نهادینه میکردند. این درحالی بود که این نگاه غلط هیچگاه در قاموس امامین انقلاب جایگاهی نداشت که اگر چنین بود، امام (ره) آن جمله معروف «من یک موی کوخنشینان را به همه کاخنشینان نمیدهم» را نمیفرمودند. با همین تفکر بود که رانت و رانتخواهی، اساس ناعدالتی در کشور شد و دور شدن انقلابیون دلسوز از کرسی قدرت نیز این نقیصه را تشدید کرد و مدلهای غیربومی و غالبا غربی در اداره کشور سایه افکند.
فشار اقتصادی بر بخش کمبرخوردار، اما همراه همیشگی انقلاب، نقطه چالشی مسئولان نظام و شرمندگی آنها در مقابل چنین ملت نجیبی است که با همه این مشکلات و دلخوریها و کاستیها در حوزه معیشت، سرافراز و مظلوم ایستاده و مشکلات را تحمل میکند تا نشان دهد همواره بر راهی که انقلاب و امام (ره) ترسیم کرده و رهبری معظم انقلاب نیز آن را سکانداری میکنند، استوار ایستاده است.
حسن رشوند
این راه را چگونه پیمودیم؟
یکی از مهمترین مسائلی که با گذشت ۴دهه از عمر انقلاب و ورود به آغازین سالهای دهه پنجم همواره ذهن را به خود مشغول کرده این است که با گذشت نزدیک به نیمقرن و مرور و تأمل بر گذشتهای که داشتهایم اکنون در کجای این مسیر ایستادهایم؟