به گزارش پایگاه خبری صراط به نقل از فارس، روستای تاریخی ابیانه به خاطر ویژگیهای تاریخی و فرهنگی منحصربهفرد توانسته در دنیا برای خود نام بزرگی دستوپا کند و پرونده جهانیشدن آن در دستور کار قرار دارد.
وجود بناهای بکر و دستنخورده تاریخی با رنگ سرخ که منحصر به این روستا است و همچنین فرهنگ، آدابورسوم، پوشش و گویش که تابهحال دستنخورده و تحریفی در آن ایجاد نشده باعث میشود که گردشگران داخلی و خارجی کنجکاو شده و برای بازدید به ابیانه بروند.
با توجه به در پیش بودن عید نوروز و ضرورت معرفی آدابورسوم برای مردم ایران عزیز برای معرفی رسوم نوروزی روستای تاریخی ابیانه به سراغ علیاکبر ارشدی ابیانه محقق، پژوهشگر و نویسنده کتاب ابیانه هویتی ماندگار رفتیم تا برای حال و هوای پیش از عید نوروز گزارشی تهیه کنیم.
علیاکبر ارشدی محقق و پژوهشگر اظهار کرد: از اواسط اسفند که هوا رو بهاعتدال میرفت و جنبوجوش عمومی آمدن عید را نوید میداد و مقدمات لازم برای شروع عید مانند گردگیری خانهها، سفید کردن ظروف مسی، رنگآمیزی اتاقها با خاک سفید پشت لل، پختن نان و تهیه رشته و... آماده و همزمان با این مقدمات دیگر سنن مربوط به این ایام که هریک کارکردهای خاص خود را داشته با برنامهریزی منظم و منسجم به شرح ذیل انجام میشد.
رسم زیبای عرفه در ابیانه
وی افزود: یکی از سننی که در تحکیم مجموعه آدابورسوم مردم ابیانه نقش بسزایی داشته مراسم مربوط به عرفه است، در این مراسم که از بیستم اسفند شروع میشد همه اهالی وظیفه خود میدانستند شبها بهتدریج جهت خواندن فاتحه و دلجویی به دیدار خانوادههایی که در طول سال فردی از آنها فوتشده بود بروند و صاحبعزا در این چند شب بر اساس توان مالی خود از اهالی با پالوده (مخلوط نشاسته گندم بومی و شیره انگور و برف موجود در کوههای اطراف) یا تاتالِه (برگه زردآلو) و یا چای پذیرایی میکرد.
این پژوهشگر ادامه داد: این مراسم تا آخرین روز اسفند که به عرفه مشهور است ادامه داشت و در روز عرفه صاحبان عزا درب خانه را آبوجارو کرده و منقل آتشی دم درب میگذاشتند. نزدیکان و بزرگان روستا که از قبل دعوتشده بودند از سپیدهدم تا طلوع آفتاب جهت خواندن فاتحه به دور منقل آتش جمع شده و با سر زدن آفتاب جهت خوردن صبحانه به داخل منزل دعوت میشدند، بعد از این پذیرایی تجمع اختصاصی به عمومی تبدیلشده و همه اهالی روستا وظیفه داشتند در دستههای چندنفری جهت خواندن فاتحه و ادب و احترام به درب خانههای عزادار بروند و این مراسم تا ظهر ادامه داشت.
ارشدی ابیانه به بازیهای محلی روستا اشاره و گفت: در میان کودکان و جوانان روستا همیشه و در همهوقتها بازیهای گوناگونی مانند کفشک (جفتک چهارگوش)، میرمارا، لاک وچو (الکدولک) و زربش (زر بشد یا برفت) وجود داشته است اما دو بازی که در عید رونق و رواج بیشتری داشت عبارت بودند از شاه بازی و طناببازی که همه مردم از زن و مرد و پیر و جوان بهعنوان بازیگر یا تماشاگر در آن با شورونشاط شرکت داشتند و جشن نوروزی با این دو بازی هرسال رونق بیشتری مییافت.
بازی محلی شاه بازی
نویسنده کتاب ابیانه هویتی ماندگار خاطرنشان کرد: مراسم شاه بازی دارای تشکیلات خاصی بود برای شروع این بازی حدود ۱۰۰ سال پیش در دهه آخر اسفند نزدیکیهای غروب مردم در محلههای اصلی جمع میشدند و مردی که جنبه دلقک داشت با یک کلاهبوقی بهعنوان جارچی برعکس سوار خر میشد و با گردش در کوچهها و محلهها شروع جشن را اعلام میکرد مرد الاغ سوار در کوچهها جار میزد: «جار در جار، جارچی در بازار - هر خانه دو تا تفنگچی درکند، درکردی، درکردی - درنکردی، سرتان از شاه، مالتان از دیوان» جمعیت اطراف او نیز همصدا و با آهنگ جواب میدادند: «هِریها ـ آ آ؛ هِریها ـ آ آ».
وی ادامه داد: این رسم مقدماتی تا آخرین روز اسفند ادامه داشت و در این مدت بیشتر جوانان و میانسالان و حتی مردان مسن که تفنگی سر پر در خانواده داشته یا تهیهکرده بودند، آن را رنگ و روغن میزدند و برای شرکت در رسم شاه بازی آماده میشدند، برای انجام مراسم در ساعات اولیه روز عید در میدان پالیزه تختگاهی برپا میکردند که با قالیچههای زیبا پوشیده میشد و بر روی آن متکا میچیدند و کسی را که مناسبت داشت و پیشبینیشده بود به شاهی برمیگزیدند.
ارشدی ابیانه بیان کرد: کسی که لباسی فاخر بر تن داشت بر روی مسند شاهی قرار میگرفت و در کنار او کارگزاران بهعنوان وزیر، سپهسالار، قاضی، میرغضب و مردان مسلح به نام سرباز حاضر میشدند، تفنگداران بالباس محلی نو و آراسته با شال ابریشمی به نام شال مسقطی و زیبا و گیوه تازه چیده و کلاه نمدی در جلوی جایگاه بهردیف میایستادند و بافرمان سرکرده و پس از گفتن مبارک باد عید، سلام و رژه شروع میشد.
این پژوهشگر گفت: این مراسم تا سه روز صبحها در میدان پالیزه و عصرها در میدان زیارتگاه با برنامههای متنوع و سرگرمکننده ادامه داشت و از سالی که قانون جمعآوری اسلحه در مملکت به اجرا درآمد و مردم ابیانه نیز تفنگهای خود را تحویل دادند شاه بازی نیز دیگر اجرا نشد و فقط خاطره شیرین از آن مراسم به یادگار مانده است.
چهارشنبهسوری ابیانه با طعم شکستن کوزه بغض و کینه
وی در مورد چهارشنبهسوری ابیانه گفت: در آخرین چهارشنبه فصل سال اهالی به پشتبامها رفته و بوتههایی را که از قبل آماده کرده بودند آتش زده و آن را از پشتبام پایین میانداختند و سپس کوزه پرآبی را از بالا به درون آتش پرتاب کرده تا با شکسته شدن کوزه بغض و کینه افراد نسبت به هم شکسته شود و طراوت و تازگی به خانهها وارد شود. و گاهی یک سکه یکریالی را به نیت رفع درد و بلا داخل کوزه گذاشته و از پشتبام پرت میکردند.
دستمال آجیل عروس و گرفتن ناروجی
ارشدی ابیانه در مورد سفره عید و دید و بازدید در ابیانه گفت: از ساعات اولیه روز عید، عید دیدنی اهالی با شور و نشاط خاصی شروع میشد. دیدارها در دستههای چندنفری با مبارک باد و صدسال به این سالها انجام میگرفت.
پژوهشگر تاریخ میگوید: در خانهها سفرههای قلم کاری شده به نسبت توان مالی اهالی گسترده میشد و در آن غذاها و آجیلهای متنوع کاملاً بومی مانند فرنی ، نان تازه، ماست، پنیر، گردو، بادام، ترحلوا (حلوای تهیهشده از شیره انگور)، مربای سیب با لیچار، شاهوش، تاتاله، دینارجه، جوزقند و ... همراه با چهرههای بشاش و لباس رنگارنگ دختران و پسران جلوه رؤیایی داشت.
نویسنده کتاب ابیانه هویتی ماندگار ادامه داد: هر کس دستی به سفره میکرد تا بهاصطلاح نمکی تازه کند و با تازه کردن نمک کدورتها برطرف شود، این مراسم سه روز ادامه داشت، روز اول و دوم مخصوص دیدار کوچکترها از بزرگترها و روز سوم مخصوص بازدید بزرگترها بود و از روز چهارم اهالی باانرژی مضاعف خود را برای تدارک کارهای بهاری آماده میکردند.
وی افزود: حال و هوای عید تا روز سیزدهم بر چهره روستا حاکم بود، گرفتن ناروجی (عیدی)، دادن هدیه تازهداماد به عروس و گرفتن دستمال آجیل از دست عروس، تجمع دختران و پسران و زنان و مردان در هنگام غروب آفتاب در میادین روستا همراه با برگزاری بازیهای بومی و خواندن اشعار محلی از جاذبههای منحصربهفرد ابیانه به شمار میرفت که متأسفانه اکنون جز ظاهری از آن چیزی باقی نمانده است.