به گزارش پایگاه خبری صراط به نقل از مهر، امروز نوزدهم ماه رمضان، سالروز ضربت خوردن امیرالمومنین (ع) است. در سحر نوزدهم این فاجعهی عظیم اتفاق افتاد؛ یعنی امیرالمؤمنین مظهر عدالت بهخاطر مبارزهی در راه عدل و داد و انصاف و حکم الهی، در محراب عبادت در خون خود غلتید و محاسن مبارکش به خون سرش رنگین شد. «فلمّا احسّ الامام بالضّرب لم یتأوّه»؛ وقتی ضربت شمشیر بر فرق مبارک امیرالمؤمنین فرود آمد، هیچ آه و نالهای از آن حضرت سر نزد. «و صبر و احتسب»؛ حضرت صبر کردند. «و وقع علی وجهه»؛ امیرالمؤمنین با صورت روی زمین افتادند. «قائلا بسماللَّه و باللَّه و علی ملّة رسول اللَّه»؛ درست مثل حضرت اباعبداللَّه که وقتی در گودال قتلگاه روی زمین افتادند، نقل شده است که عرض کردند: «بسماللَّه و باللَّه و فی سبیل اللَّه و علی ملّة رسول اللَّه».
خطبه فدکیه نام سخنرانی حضرت فاطمه (س) در مسجدالنبی که در اعتراض به غصب فدک ایراد شد. خلیفه اول پس از جریانات بعد از رحلت پیامبر (ص) با منسوب کردن روایتی به پیامبر مبنی بر اینکه پیامبران از خود ارث برجای نمیگذارند، زمینهای فدک را که پیامبر (ص) به حضرت فاطمه (س) بخشیده بود، به نفع خلافت مصادره کرد. فاطمه (س) پس از بیثمر بودن دادخواهیاش به مسجد پیامبر رفت و خطبهای ایراد کرد که به خطبه فدکیه مشهور شد. ایشان در این خطبه بر مالکیتش درباره فدک تصریح کرد. همچنین به دفاع از حق حضرت علی (ع) درباره خلافت پرداخت و مسلمانان را بهخاطر سکوت در مقابل ستم به اهل بیت (ع) سرزنش کرد.
خطبه فدکیه مجموعهای از معارف ناب در زمینههای خداشناسی، معاد شناسی، نبوت و بعثت پیامبر اسلام (ص)، عظمت قرآن، فلسفه احکام و ولایت را در بردارد.
آنچه پیش رو دارید قسمت چهل و یکم از سخنان مرحوم آیتالله مصباح یزدی است که در خصوص شرح خطبه فدکیه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ایراد کردهاند:
از آن خطبه مبارک به این فراز رسیدیم که میفرمایند: و ما الذی نقموا من أبی الحسن علیهالسلام نقموا و الله منه نکیر سیفه و قلة مبالاته لحتفه و شدة وطأته و نکال وقعته و تنمره فی ذات الله…
حاکم مطلوب
حضرت زهرا سلام الله علیها در اواخر عمر بعد از اینکه با مردم و متصدیان حکومت حجت را تمام کردند و نتیجهای نگرفتند، در اینجا قصد دارند علت انحراف مردم از امیرالمؤمنین علیه السلام را توضیح دهند. برای فهم علت اینکه مردم چرا امیرالمؤمنین علیهالسلام را رها کردند باید این مقدمه را مورد بررسی قرار دهیم که مردم از حاکم چه انتظاری دارند و حاکم ایدهآل برای مردم چه کسی است تا بفهمیم چرا مردم علی علیه السلام را رها کردند و سراغ دیگران رفتند.
برخی از مطالبات مردم از حکومت، عمومی است و برای هر مردمی با هر فکر و عقیدهای مطلوب است. یکی از این مطالبات، اجرای صحیح قانونی است که مردم آن را پذیرفتهاند. لازمه اجرای صحیح قانون برخورد با متخلفان است. مردم از حاکم انتظار دارند که اگر کسانی عمداً از قانون سرپیچی کردند و در حق دیگران ظلم کردند با آنها برخورد کند و دادشان را از ظالم بگیرد.
از دیگر مطالبات عمومی مردم از حاکم این است که در ظاهر و باطن دلسوز و خیرخواه عموم مردم باشد. مطالبه دیگری که میتوان برشمرد این است که حاکم خودگزین نباشد و به جد در فکر تأمین مصالح جامعه و خدمت به مردم باشد؛ نه اینکه در فکر کیسه دوزی و جمع امتیاز برای خود باشد.
اینها مطالباتی است که مردم هر جامعهای از حکومتشان دارند. اگر حاکمی این خصوصیات را داشته باشد برای عموم جوامع بشری حاکم مطلوبی است. در جامعه اسلامی یک انتظار دیگر هم اضافه میشود و آن این است که ارزشهای اسلامی را پاس بدارد و سعی کند ارزشهای اسلامی در جامعه پیاده شود. یعنی مردم در راه صحیح خداپرستی قرار گیرند و مبتلا به بدعتها و آفتهای فکری و انحرافات عقیدتی نشوند. اگر حاکمی در مقام عمل، اهل مسامحه باشد و خیلی این مسائل را جدی نگیرد در چنین موقعیتی معمولاً مردم دو دسته میشوند؛ کسانی که ظلم کرده، به حقوق مردم تجاوز نموده و از بیتالمال سوءاستفاده کردهاند وقتی میبینند با آنها برخورد جدی نمیشود خوشحال میشوند و از چنین حاکمی راضی هستند. اما سایر مردم وقتی میبینند به آنها ظلم شده و حقوقشان ضایع شده است ناراضی میشوند.
وقتی اربابان قدرت و سرمایهداران منافعشان تأمین شود سعی میکنند دیگران را با فریب قانع کنند تا به گونهای سرشان گرم شود و مزاحمشان نشوند. این شیوههایی است که در همه جای دنیا میبینیم. شاید در عالم کشوری نباشد که در آن از این شیوههای شیطانی استفاده نشود؛ چراکه در همه کشورها گروهی خواص و نخبه هستند که دور حاکم را میگیرند و حاکم هم به رأی، کمکهای مالی و نفوذ آنها احتیاج دارد. از این رو دستشان برای سوءاستفاده از بیتالمال باز است و برای اینکه مردم آشوب نکنند به هر نحوی که شده مردم را سرگرم میکنند. این کاری است که در بسیاری از حکومتها معمول است؛ اما اسلام به چنین وضعی راضی نیست.
حکومت علی (ع) الگوی حکومت اسلامی
علی علیه السلام مظهر تام حکومت اسلامی است. اگر ما حکومت علی علیه السلام را نداشتیم برای اداره کشور چه الگویی داشتیم؟ امام رحمة الله علیه در جواب خبرنگاران خارجی که از ایشان در فرانسه سوال کردند: اگر شما در مبارزه موفق شدید و شاه را بیرون کردید قصد دارید چه نوع حکومتی تشکیل دهید؟ فرمودند: «حکومتی مثل حکومت علی علیه السلام». دوست و دشمن در همه عالم عدالت علی را میشناسند. این حکومت الگویی است که در تمام تاریخ بشریت نمونه است. حاکم عادل حقیقی از نظر اسلام کسی است که در مقابل متخلفان قاطعیت داشته باشد و اهل سازش، مسامحه، خویش و قومبازی، حزببازی و … نباشد و در همه جا حق را اعمال کند.
این نمونه حکومت ایدهآل اسلامی است. مردم علی را شناخته بودند. آنها در طول ۲۳ سال رسالت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله همواره علی علیه السلام را در کنار پیغمبر دیده و رفتارش را آزموده بودند. همه میدانستند که علی در برابر حق و در مقابل حکم خدا انعطافپذیر نیست. در هنگام اجرای حق، نزدیکان و غریبهها برای او یکسان اند. علی را با این صفات شناخته بودند و میدانستند او آدمی نیست که بتوانند فریبش دهند و از او سوءاستفاده کنند.
عیب علی (ع) صفات خوبش بود
حضرت زهرا سلاماللهعلیها در این فراز میفرمایند: علت اینکه عموم مردم از علی علیه السلام حمایت نکردند همین صفات خوب علی بود وگرنه نمیتوان هیچ عیبی در علی پیدا کرد. چه کسی اسلام را از علی علیه السلام بهتر میشناخت؟ چه کسی برای مردم، برای ضعفا، برای ایتام، برای فقرا و برای بیوهزنان دلسوزتر از علی علیه السلام بود؟ همه میدانستند که علی نمیتوانست اشک یتیم را تحمل کند. دیده بودند که چگونه قنات و نخلستان آباد میکرد و وقف فقرا مینمود و خود از آنها استفاده نمیکرد و حتی بارها شده بود خود و فرزندان و اهلبیتش گرسنه میخوابیدند و مختصر غذایی که داشتند به دیگران میدادند.
ممکن است گفته شود که این صفات، صفات بسیار خوبی است و هر ملتی که چنین حاکمی داشته باشند به او علاقه مند خواهند شد. پس چرا علی علیهالسلام را کنار گذاشتند؟
بله، مردم علی را خوب میشناختند. اما خواص دلشان میخواست علی برای آنها حساب جداگانهای باز کند، در حالی که علی علیه السلام اینگونه نبود. او کسی بود که وقتی برادر فقیرش از او تقاضای سهم بیشتری از بیت المال کرد آهن داغ را به دستش نزدیک کرد و عذاب سخت خدا را به او یادآوری کرد. این بود که دیدند با علی نمیشود کنار آمد. حاضر شدند از همه خوبیهای علی صرفنظر کنند و با کسی عهد و پیمان ببندند که کمی برای آنها حساب خاص باز کند.
حضرت زهرا سلام الله علیها میفرمایند: و ما الذی نقموا من أبی الحسن؛ ابوالحسن چه مشکلی داشت که او را رها کردند. حضرت برای احترام با کنیه از مولا علی علیه السلام یاد میکنند.
نقموا و الله منه نکیر سیفه و قلة مبالاته لحتفه؛ اشکالشان به علی این بود که در هنگامه جنگ کسی در مقابل شمشیرش طاقت نمیآورد. دیده بودند آن جایی که باید شمشیر بزند باکی از خطر و کشته شدن ندارد. و شدة وطأته؛ علی جایی که قدم میگذاشت استوار و محکم قدم میگذاشت نه با مسامحه. و نکال وقعته؛ آن جایی که باید کسی را مجازات کند ضربهاش عبرتآموز و سخت است.
و تنمره فی ذات الله؛ این تعبیر، تعبیر ادبی بسیار لطیفی است که در فارسی مشابهاش را نداریم. کلمه «تنمر» از «نمر» گرفته شده است. نمر یعنی یوزپلنگ. عربها معتقدند در بین حیوانات درنده یوزپلنگ صفت خاصی دارد و آن اینکه همیشه در حال خشم و آماده جنگ است. این حالت را که همیشه انسان آماده مبارزه باشد و غافلگیر نشود، تنمر میگویند.
تنمره فی ذات الله یعنی آنجا که مربوط به خدا میشود علی کاملاً آماده است و کمال قاطعیت را در مورد تکالیف الهی اعمال میکند و هیچ انعطاف نمیپذیرد. این عیبی است که مردم از علی میگرفتند. این برای مردم قابل تحمل نبود. گاه که علی علیه السلام در مأموریتی فرمانده بود در بازگشت عدهای نزد پیغمبر اکرم صلیالله علیهوآله میرفتند و از قاطعیت و سخت گیری علی علیه السلام شکایت میکردند.
پیغمبر اکرم صلیالله علیهوآله میفرمود: ارْفَعُوا أَلْسِنَتَکُمْ مِنْ شِکَایَةِ عَلِیٍّ فَإِنَّهُ خَشِنٌ فِی ذَاتِ اللَّه ؛ علی درباره کار خدا هیچ انعطاف و نرمش ندارد. اگر تنها حقوق خودش در میان بود از همه چیز میگذشت؛ اما آن جایی که پای حق مردم و حکم خدا مطرح بود از سرسوزنی نمیگذشت.
سیره علی علیهالسلام تنها راه سعادت بشر
و تالله لو مالوا عن المحجة اللائحة و زالوا عن قبول الحجة الواضحة لردهم إلیها و حملهم علیها؛ به خدا قسم اگر انحرافی در جامعه پیش میآمد و مردم راه را کج میرفتند آنها را به راه حق برمیگرداند و نمیگذاشت مردم منحرف شوند. در هر جامعهای ممکن است سهواً یا عمداً کجاندیشیها و کجرویهایی پیش بیاید.
این یک فضلیت بزرگ برای حاکم جامعه است که نگذارد جامعه از مسیر حق منحرف شود.
و لسار بهم سیرا سجحا؛ در آن زمان شتر، مرکب مناسبی برای مسافرت بود که عربها در سفرهای طولانی از آن استفاده میکردند. در سفرها وقتی قافلهای راه میافتاد ساربان، شترها را کنترل میکرد و مراقب بود راکبها را اذیت نکنند.
آنجایی که باید تند میرفتند آنها را تند میراند و آنجا که باید کند میرفتند حرکتشان را کند میکرد. حضرت زهرا سلاماللهعلیها میفرمایند: اگر زمام حکومت به دست علی علیه السلام میافتاد چنان شتر جامعه را حرکت میداد که مردم نه عقب بمانند و نه اذیت و خسته شوند و به خوبی به مقصد برسند. «سیر سجح» یعنی آن حرکت شتر که خیلی آرام است و راکبش اذیت نمیشود. لا یکلم حشاشه؛ برای مهار شتر، بندی در بینی آن میانداختهاند که خیلی نقش مهمی در کنترل شتر داشته است.
راکب به وسیله آن به شتر علامت میداد که چه طور حرکت کند. برخی افراد وقتی سوار شتر میشدند گاه آن چنان مهارش را میکشیدند که بینی اش زخم میشد و یا آن چنان با پا به بغل شتر میزدند
دین و آیین اندیشه دینی
۱ اردیبهشت ۱۴۰۱، ۵:۱۳
روزی که شمشیر جهل فرق عدالت را شکافت؛
اگر علی علیه السلام حاکم میشد…
اگر علی علیه السلام حاکم میشد…
همه میدانستند که علی(ع) در برابر حق و در مقابل حکم خدا انعطافپذیر نیست. در هنگام اجرای حق، نزدیکان و غریبهها برای او یکسان اند، علی(ع) را با این صفات شناخته بودند.
به گزارش خبرنگار مهر، امروز نوزدهم ماه رمضان، سالروز ضربت خوردن امیرالمومنین (ع) است. در سحر نوزدهم این فاجعهی عظیم اتفاق افتاد؛ یعنی امیرالمؤمنین مظهر عدالت بهخاطر مبارزهی در راه عدل و داد و انصاف و حکم الهی، در محراب عبادت در خون خود غلتید و محاسن مبارکش به خون سرش رنگین شد. «فلمّا احسّ الامام بالضّرب لم یتأوّه»؛ وقتی ضربت شمشیر بر فرق مبارک امیرالمؤمنین فرود آمد، هیچ آه و نالهای از آن حضرت سر نزد. «و صبر و احتسب»؛ حضرت صبر کردند. «و وقع علی وجهه»؛ امیرالمؤمنین با صورت روی زمین افتادند. «قائلا بسماللَّه و باللَّه و علی ملّة رسول اللَّه»؛ درست مثل حضرت اباعبداللَّه که وقتی در گودال قتلگاه روی زمین افتادند، نقل شده است که عرض کردند: «بسماللَّه و باللَّه و فی سبیل اللَّه و علی ملّة رسول اللَّه».
خطبه فدکیه نام سخنرانی حضرت فاطمه (س) در مسجدالنبی که در اعتراض به غصب فدک ایراد شد. خلیفه اول پس از جریانات بعد از رحلت پیامبر (ص) با منسوب کردن روایتی به پیامبر مبنی بر اینکه پیامبران از خود ارث برجای نمیگذارند، زمینهای فدک را که پیامبر (ص) به حضرت فاطمه (س) بخشیده بود، به نفع خلافت مصادره کرد. فاطمه (س) پس از بیثمر بودن دادخواهیاش به مسجد پیامبر رفت و خطبهای ایراد کرد که به خطبه فدکیه مشهور شد. ایشان در این خطبه بر مالکیتش درباره فدک تصریح کرد. همچنین به دفاع از حق حضرت علی (ع) درباره خلافت پرداخت و مسلمانان را بهخاطر سکوت در مقابل ستم به اهل بیت (ع) سرزنش کرد.
خطبه فدکیه مجموعهای از معارف ناب در زمینههای خداشناسی، معاد شناسی، نبوت و بعثت پیامبر اسلام (ص)، عظمت قرآن، فلسفه احکام و ولایت را در بردارد.
آنچه پیش رو دارید قسمت چهل و یکم از سخنان مرحوم آیتالله مصباح یزدی است که در خصوص شرح خطبه فدکیه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ایراد کردهاند:
از آن خطبه مبارک به این فراز رسیدیم که میفرمایند: و ما الذی نقموا من أبی الحسن علیهالسلام نقموا و الله منه نکیر سیفه و قلة مبالاته لحتفه و شدة وطأته و نکال وقعته و تنمره فی ذات الله…
حاکم مطلوب
حضرت زهرا سلام الله علیها در اواخر عمر بعد از اینکه با مردم و متصدیان حکومت حجت را تمام کردند و نتیجهای نگرفتند، در اینجا قصد دارند علت انحراف مردم از امیرالمؤمنین علیه السلام را توضیح دهند. برای فهم علت اینکه مردم چرا امیرالمؤمنین علیهالسلام را رها کردند باید این مقدمه را مورد بررسی قرار دهیم که مردم از حاکم چه انتظاری دارند و حاکم ایدهآل برای مردم چه کسی است تا بفهمیم چرا مردم علی علیه السلام را رها کردند و سراغ دیگران رفتند.
برخی از مطالبات مردم از حکومت، عمومی است و برای هر مردمی با هر فکر و عقیدهای مطلوب است. یکی از این مطالبات، اجرای صحیح قانونی است که مردم آن را پذیرفتهاند. لازمه اجرای صحیح قانون برخورد با متخلفان است. مردم از حاکم انتظار دارند که اگر کسانی عمداً از قانون سرپیچی کردند و در حق دیگران ظلم کردند با آنها برخورد کند و دادشان را از ظالم بگیرد.
از دیگر مطالبات عمومی مردم از حاکم این است که در ظاهر و باطن دلسوز و خیرخواه عموم مردم باشد. مطالبه دیگری که میتوان برشمرد این است که حاکم خودگزین نباشد و به جد در فکر تأمین مصالح جامعه و خدمت به مردم باشد؛ نه اینکه در فکر کیسه دوزی و جمع امتیاز برای خود باشد.
اینها مطالباتی است که مردم هر جامعهای از حکومتشان دارند. اگر حاکمی این خصوصیات را داشته باشد برای عموم جوامع بشری حاکم مطلوبی است. در جامعه اسلامی یک انتظار دیگر هم اضافه میشود و آن این است که ارزشهای اسلامی را پاس بدارد و سعی کند ارزشهای اسلامی در جامعه پیاده شود. یعنی مردم در راه صحیح خداپرستی قرار گیرند و مبتلا به بدعتها و آفتهای فکری و انحرافات عقیدتی نشوند. اگر حاکمی در مقام عمل، اهل مسامحه باشد و خیلی این مسائل را جدی نگیرد در چنین موقعیتی معمولاً مردم دو دسته میشوند؛ کسانی که ظلم کرده، به حقوق مردم تجاوز نموده و از بیتالمال سوءاستفاده کردهاند وقتی میبینند با آنها برخورد جدی نمیشود خوشحال میشوند و از چنین حاکمی راضی هستند. اما سایر مردم وقتی میبینند به آنها ظلم شده و حقوقشان ضایع شده است ناراضی میشوند.
وقتی اربابان قدرت و سرمایهداران منافعشان تأمین شود سعی میکنند دیگران را با فریب قانع کنند تا به گونهای سرشان گرم شود و مزاحمشان نشوند. این شیوههایی است که در همه جای دنیا میبینیم. شاید در عالم کشوری نباشد که در آن از این شیوههای شیطانی استفاده نشود؛ چراکه در همه کشورها گروهی خواص و نخبه هستند که دور حاکم را میگیرند و حاکم هم به رأی، کمکهای مالی و نفوذ آنها احتیاج دارد. از این رو دستشان برای سوءاستفاده از بیتالمال باز است و برای اینکه مردم آشوب نکنند به هر نحوی که شده مردم را سرگرم میکنند. این کاری است که در بسیاری از حکومتها معمول است؛ اما اسلام به چنین وضعی راضی نیست.
حکومت علی (ع) الگوی حکومت اسلامی
علی علیه السلام مظهر تام حکومت اسلامی است. اگر ما حکومت علی علیه السلام را نداشتیم برای اداره کشور چه الگویی داشتیم؟ امام رحمة الله علیه در جواب خبرنگاران خارجی که از ایشان در فرانسه سوال کردند: اگر شما در مبارزه موفق شدید و شاه را بیرون کردید قصد دارید چه نوع حکومتی تشکیل دهید؟ فرمودند: «حکومتی مثل حکومت علی علیه السلام». دوست و دشمن در همه عالم عدالت علی را میشناسند. این حکومت الگویی است که در تمام تاریخ بشریت نمونه است. حاکم عادل حقیقی از نظر اسلام کسی است که در مقابل متخلفان قاطعیت داشته باشد و اهل سازش، مسامحه، خویش و قومبازی، حزببازی و … نباشد و در همه جا حق را اعمال کند.
این نمونه حکومت ایدهآل اسلامی است. مردم علی را شناخته بودند. آنها در طول ۲۳ سال رسالت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله همواره علی علیه السلام را در کنار پیغمبر دیده و رفتارش را آزموده بودند. همه میدانستند که علی در برابر حق و در مقابل حکم خدا انعطافپذیر نیست. در هنگام اجرای حق، نزدیکان و غریبهها برای او یکسان اند. علی را با این صفات شناخته بودند و میدانستند او آدمی نیست که بتوانند فریبش دهند و از او سوءاستفاده کنند.
عیب علی (ع) صفات خوبش بود
حضرت زهرا سلاماللهعلیها در این فراز میفرمایند: علت اینکه عموم مردم از علی علیه السلام حمایت نکردند همین صفات خوب علی بود وگرنه نمیتوان هیچ عیبی در علی پیدا کرد. چه کسی اسلام را از علی علیه السلام بهتر میشناخت؟ چه کسی برای مردم، برای ضعفا، برای ایتام، برای فقرا و برای بیوهزنان دلسوزتر از علی علیه السلام بود؟ همه میدانستند که علی نمیتوانست اشک یتیم را تحمل کند. دیده بودند که چگونه قنات و نخلستان آباد میکرد و وقف فقرا مینمود و خود از آنها استفاده نمیکرد و حتی بارها شده بود خود و فرزندان و اهلبیتش گرسنه میخوابیدند و مختصر غذایی که داشتند به دیگران میدادند.
ممکن است گفته شود که این صفات، صفات بسیار خوبی است و هر ملتی که چنین حاکمی داشته باشند به او علاقه مند خواهند شد. پس چرا علی علیهالسلام را کنار گذاشتند؟
بله، مردم علی را خوب میشناختند. اما خواص دلشان میخواست علی برای آنها حساب جداگانهای باز کند، در حالی که علی علیه السلام اینگونه نبود. او کسی بود که وقتی برادر فقیرش از او تقاضای سهم بیشتری از بیت المال کرد آهن داغ را به دستش نزدیک کرد و عذاب سخت خدا را به او یادآوری کرد. این بود که دیدند با علی نمیشود کنار آمد. حاضر شدند از همه خوبیهای علی صرفنظر کنند و با کسی عهد و پیمان ببندند که کمی برای آنها حساب خاص باز کند.
حضرت زهرا سلام الله علیها میفرمایند: و ما الذی نقموا من أبی الحسن؛ ابوالحسن چه مشکلی داشت که او را رها کردند. حضرت برای احترام با کنیه از مولا علی علیه السلام یاد میکنند.
نقموا و الله منه نکیر سیفه و قلة مبالاته لحتفه؛ اشکالشان به علی این بود که در هنگامه جنگ کسی در مقابل شمشیرش طاقت نمیآورد. دیده بودند آن جایی که باید شمشیر بزند باکی از خطر و کشته شدن ندارد. و شدة وطأته؛ علی جایی که قدم میگذاشت استوار و محکم قدم میگذاشت نه با مسامحه. و نکال وقعته؛ آن جایی که باید کسی را مجازات کند ضربهاش عبرتآموز و سخت است.
و تنمره فی ذات الله؛ این تعبیر، تعبیر ادبی بسیار لطیفی است که در فارسی مشابهاش را نداریم. کلمه «تنمر» از «نمر» گرفته شده است. نمر یعنی یوزپلنگ. عربها معتقدند در بین حیوانات درنده یوزپلنگ صفت خاصی دارد و آن اینکه همیشه در حال خشم و آماده جنگ است. این حالت را که همیشه انسان آماده مبارزه باشد و غافلگیر نشود، تنمر میگویند.
تنمره فی ذات الله یعنی آنجا که مربوط به خدا میشود علی کاملاً آماده است و کمال قاطعیت را در مورد تکالیف الهی اعمال میکند و هیچ انعطاف نمیپذیرد. این عیبی است که مردم از علی میگرفتند. این برای مردم قابل تحمل نبود. گاه که علی علیه السلام در مأموریتی فرمانده بود در بازگشت عدهای نزد پیغمبر اکرم صلیالله علیهوآله میرفتند و از قاطعیت و سخت گیری علی علیه السلام شکایت میکردند.
پیغمبر اکرم صلیالله علیهوآله میفرمود: ارْفَعُوا أَلْسِنَتَکُمْ مِنْ شِکَایَةِ عَلِیٍّ فَإِنَّهُ خَشِنٌ فِی ذَاتِ اللَّه ؛ علی درباره کار خدا هیچ انعطاف و نرمش ندارد. اگر تنها حقوق خودش در میان بود از همه چیز میگذشت؛ اما آن جایی که پای حق مردم و حکم خدا مطرح بود از سرسوزنی نمیگذشت.
سیره علی علیهالسلام تنها راه سعادت بشر
و تالله لو مالوا عن المحجة اللائحة و زالوا عن قبول الحجة الواضحة لردهم إلیها و حملهم علیها؛ به خدا قسم اگر انحرافی در جامعه پیش میآمد و مردم راه را کج میرفتند آنها را به راه حق برمیگرداند و نمیگذاشت مردم منحرف شوند. در هر جامعهای ممکن است سهواً یا عمداً کجاندیشیها و کجرویهایی پیش بیاید.
این یک فضلیت بزرگ برای حاکم جامعه است که نگذارد جامعه از مسیر حق منحرف شود.
و لسار بهم سیرا سجحا؛ در آن زمان شتر، مرکب مناسبی برای مسافرت بود که عربها در سفرهای طولانی از آن استفاده میکردند. در سفرها وقتی قافلهای راه میافتاد ساربان، شترها را کنترل میکرد و مراقب بود راکبها را اذیت نکنند.
آنجایی که باید تند میرفتند آنها را تند میراند و آنجا که باید کند میرفتند حرکتشان را کند میکرد. حضرت زهرا سلاماللهعلیها میفرمایند: اگر زمام حکومت به دست علی علیه السلام میافتاد چنان شتر جامعه را حرکت میداد که مردم نه عقب بمانند و نه اذیت و خسته شوند و به خوبی به مقصد برسند. «سیر سجح» یعنی آن حرکت شتر که خیلی آرام است و راکبش اذیت نمیشود. لا یکلم حشاشه؛ برای مهار شتر، بندی در بینی آن میانداختهاند که خیلی نقش مهمی در کنترل شتر داشته است.
راکب به وسیله آن به شتر علامت میداد که چه طور حرکت کند. برخی افراد وقتی سوار شتر میشدند گاه آن چنان مهارش را میکشیدند که بینی اش زخم میشد و یا آن چنان با پا به بغل شتر میزدند که رانهایشان زخم میشد به خصوص در سفرهای طولانی که باید چندین روز سوار شتر میشدند و مرتب با پا به بغل شتر میزدند.
حضرت میفرمایند: اگر مهار شتر خلافت را به دست علی میدادند آن چنان آرام و هموار آنها را به منزل میرساند که نه شتر اذیت میشد و نه راکب. و لا یکل سائره و لا یمل راکبه؛ آن چنان شتر را حرکت میداد که نه از قافله عقب بماند و نه راکب، خسته و ناراحت شود.
و لأوردهم منهلا نمیرا صافیا رؤیا تطفح ضفتاه و لا یترنق جانباه و لأصدرهم بطانا؛ برای اعراب در آن محیط، آبشخور خیلی مطلوب و مهم بوده است. غالباً آدمهای بادیهنشین در صحرای خشک زندگی میکردند و در نزدیکی محل سکونت هر طایفهای آبشخوری بوده که آب باران در آن جمع میشده است و آنها از آن آب استفاده میکردهاند.
حضرت میفرمایند: اگر علی زمام حکومت را به دست میگرفت مردم را آن چنان آرام حرکت میداد که به موقع به آبشخور برسند؛ نه آبشخوری آلوده بلکه مردم را وارد آبشخوری میکرد که آن چنان آب در آن میجوشید که از دو طرفش بیرون میریخت و آبی که در آبشخور بود همیشه صاف و زلال بود و کاملاً قافله را سیراب میکرد. علی آن چنان جامعه را هدایت میکرد که کسی تشنه نمیماند.
و نصح لهم سرا وإعلانا؛ گفتیم حاکم ایدهآل کسی است که واقعاً دلسوز مردم بوده و در آشکار و پنهان در فکر خدمت به مردم باشد. علی این گونه بود. و لم یکن یتحلی من الدنیا بطائل؛ یکی دیگر از صفات حاکم خوب و ایدهآل این بود که به فکر خودش نباشد و چیزی برای خودش ذخیره نکند.
حضرت زهرا سلام الله علیها میفرمایند: علی از چیزهای اضافی و زیورهای دنیا استفاده نمیکرد. و لا یحظی منها بنائل غیر ری الناهل وشبعة الکافل؛ از اموال جامعه استفاده نمیکرد جز آبی که رفع تشنگی کند و غذای مختصری که رفع گرسنگی کند. و لبان لهم الزاهد من الراغب و الصادق من الکاذب؛ آن وقت زاهد واقعی از طالب دنیا شناخته میشد و روشن میشد چه کسی ادعای راست دارد و چه کسی ادعای دروغ. بعد به این آیه استشهاد میفرمایند: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ؛ این سنتی الهی است که اگر مردم شهرها و آبادیها (جامعه) اهل ایمان و تقوا میشدند (باورهای صحیح داشتند و ارزشها را رعایت میکردند) خداوند در همین دنیا از آسمان و زمین برکاتی را بر آ ن ها نازل میکرد. ولی افسوس! به جای ایمان تکذیب کردند.
به همین جهت ما هم در مقابل اعمال بدشان آنها را مجازات کردیم.» قرآن میفرماید: «اگر جامعه اهل تقوی شوند» یعنی این حکم و این سنت مربوط به جامعه است نه فرد. ممکن است در جامعه چند فرد خوب هم باشند، اما اگر جامعه فاسد شد خدا آن جامعه را تنبیه میکند.
وَ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْ هؤُلاءِ سَیُصِیبُهُمْ سَیِّئاتُ ما کَسَبُوا وَ ما هُمْ بِمُعْجِزِینَ؛ خیلی جالب است. حضرت آیه قبل را به عنوان قاعده کلی و کبرا آوردند و حال با اسم اشاره «هولاء» به جامعه خودشان اشاره میکنند. یعنی اگر این مردم هم اهل ظلم باشند به نتایج اعمالشان مبتلا خواهند شد و نمیتوانند خدا را عاجز کنند تا دست از سنتهایش بردارد. اشاره به این آیه نیز بسیار آموزنده است و شامل نوعی پیشگویی است؛ یعنی براساس همین آیه شریف، افراد این جامعه به خاطر تخلف از حکم خدا و نادیده گرفتن آن و شکستن بیعتشان حتماً به عقوبت الهی مبتلا خواهند شد