· زماني كه امام در رابطه با كاپيتالاسيون و شاه صحبت كردند و اعلام خطر كردند، سخنانشان سياسي بود يا مذهبي؟ اينكه امام گفتند به داد اسلام برسيد و تشري كه به شاه زدند، وسط ميدان آزادي كه نبود! در مجلس عزاداري امام حسين (ع) بود. امام گفتند كه قيام امام حسين(ع) سياسي بود.
· از من پرسيدند شما اصولگرايي يا اصلاح طلبي يا با جبهه متحدي؟ من گفتم كه فقط ولايت گرا هستم و به هيچ طيفي هم گرايش ندارم. چون خود حضرت آقا هميشه پايبند اصول و مشغول اصلاح در مورد انحراف و ايجاد اتحاد هستند.
· در انتخابات بين بد و بدتر، «بد» را انتخاب ميكنم و بين خوب و خوبتر؛ «خوبتر» را. اين خط مشي سياسي ما است.تقريبا خط مشي سياسي همه همين است. اگر من صحبت واضحي در جلساتم نميكنم دليل بر اين نيست كه سياسي نيستم. من خيلي هم سياسيام!
· زماني كه امام حسين(ع) سياسي است، ما هم سياسي هستيم.
· يا قبول داريم كه ديانت ما عين سياست ما است و سياست ما عين ديانت ما است؛ يا قبول نداريم. ما با كسي كه ميگويد خواننده نبايد سياسي باشد، حرفي نداريم، اگر قبول داريم؛ پس ما بايد سياسي باشيم. اين با سياست زدگي فرق ميكند.
· همه سياسي باشند، من نباشم؟ من كه بلندگو دارم و با جوانها ارتباط دارم، سياسي نباشم؟ من كه يكي از مستمعينم شهيد احمدي روشن بود، نبايد سياسي باشم؟ هيات يعني اين، نه قيمه و قمه!
· بزرگترين خطري كه نظام را تهديد ميكند، اختلاف بين آقاياني است كه در نظام كار مي كنند و بالطبع اين اختلاف باعث اختلاف بين آحاد مردم مي شود.دواي اين مشكل هم گوش كردن به حرف آقاست. وقتي حضرت آقا مي فرمايد اين كار خوب است بايد در حد توانمان براي انجامش كوشش كنيم. خداي ناكرده اگر اختلاف بين مسئولان ادامه پيدا كند، كار خيلي سخت مي شود.
· رابطهام با آقايان حداديان و طاهري و حاج منصور استاد و شاگردي و پدر فرزندي است. در واقع رابطه مريد و مرادي با حضرت آقاست. رابطه حاج منصور ارضي با من رابطه استاد شاگردي و پدر فرزندي است. ممكن است در مواردي نظري به حاج منصور بدهيم. ايشان هم درباره آن مساله فكر مي كنند و مي پذيرند.
· ما افتخار مي كنيم به ايراني و فارس بودن خودمان ولي بزرگترين افتخار ما اين است كه مسلمان هستيم و مليت ما اسلام است.
حال کردم با بند اخرت مثل یه سیاست مدار جمله رو گفتی