به گزارش پایگاه خبری صراط به نقل از نیویورکر، دست کم از سال ۱۹۸۳ میلادی به این سو در نظرسنجیهای سالانه نگرشهای اجتماعی بریتانیا این پرسش مطرح شده که «به نظر شما سلطنت برای بریتانیا چقدر مهم یا بیاهمیت است»؟ به جز یک افت کوتاه مدت در اوایل دهه ۲۰۰۰ میلادی پس از مرگ پرنسس دایانا، بیش از ۶۰ درصد از پاسخ دهندگان تداوم سلطنت بریتانیا را «بسیار مهم» یا «کاملا مهم» قلمداد کرده بودند.
افرادی که پاسخ «اصلا مهم نیست» را داده بودند یا خواستار «الغای نهاد سلطنت» شدند هرگز در نظرسنجیها از ۲۰ درصد فراتر نرفتند. نظرسنجی تازهتر که شرکت «یوگاو» آن را در سال گذشته انجام داد تصویر تقریباً مشابهی را ارائه داد. جمهوری خواهی بریتانیا سابقهای طولانی و افتخارآمیز دارد که قدمت آن به «لولرز»های قرن هفدهمی باز میگردد، اما هم چنان از نظر جمعیتی جمهوریخواهان بریتانیایی در اقلیت میباشند.
با این وجود، اگر قلعه ویندزور جایگاه نهاد سلطنت ظاهرا بر پایههای محکمی استوار است باید پرسید تا چه اندازه این استحکام به محبوبیت شخصی ملکه الیزابت گره خورده بود که برای هفتاد سال برنامه روزانه مشارکت مدنی را حفظ کرد. ملکه الیزابت در دنیای پرآشوب چیزی را برای بریتانیا فراهم کرد که «کی یر استارمر» رهبر حزب کارگر روز جمعه در مجلس عوام از آن تحت عنوان «ساکنترین نقطه» یاد کرد.
در آگهی ترحیم ملکه در «تایمز» لندن از او به عنوان «زنی که سلطنت را در این کشور نجات داد» یاد شد. در ادامه آن اشاره شده بود که ملکه الیزابت دوم در سالهای پایانی زندگیاش «به دفاع از فضیلتهای قدیمیای که این روزها بسیار نادر و کمیاب هستند ادامه داد: خدمت، وظیفه، فروتنی، ایثار و سخت کوشی».
پرسش پیش رو آن است که آیا چارلز سوم که از محبوبیت کمتری در مقایسه با مادرش برخوردار است میتواند حمایت عمومی از خانواده سلطنتی را نه تنها در داخل بریتانیا بلکه در کشورهای مشترک المنافع اتحادی که عمدتا از مستعمرات سابق بریتانیا تشکیل شده حفظ کند یا خیر. چهار عضو از آن اعضای آن اتحادیه علیرغم آن که کشورهایی خودگردان میباشند هنوز پادشاه بریتانیا را به عنوان رئیس دولت خود برسمیت میشناسند. با این وجود، در هر دو جبهه داخلی و کشورهای مشترک المنافع دلایلی برای نگرانی حامیان سلطنت وجود دارند.
در داخل بریتانیا، چارلز باید با این تصور روبرو شود که همان طور که یک مقاله منتشر شده در خبرگزاری «رویترز» در روز پنجشنبه بیان کرد او «ضعیف، بیهوده، مداخله گر، و برای نقش حاکمیت ضعیف» قلمداد میشود.
او با مخالفت با این اصل که خاندانهای سلطنتی در سیاست دخالت نمیکنند مدتهاست که در مورد برخی مسائل از جمله محیط زیست، معماری و شهرسازی صحبت کرده است. چند سال پیش زمانی که فاش شد که چارلز از سال ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۹ میلادی نامههای متعددی را به وزرای دولت نوشت و برای اهداف مورد علاقه خود لابیگری کرده بود، بحث و جدلی جدی به وجود آمد.
سپس موضوع زندگی شخصی چارلز سوم وجود دارد. حتی اگر به تصویر کشیدن او به عنوان یک زناکار بیرحم در نمایش «تاج» ناعادلانه باشد خاطرات رابطه او با دایانا مطمئنا شهرتاش را خدشهدار کرده است. طبق نتایج نظرسنجیای که در سال جاری انجام شد او به عنوان هفتمین فرد محبوب خاندان سلطنتی حتی در جایگاهی پایینتر از «زارا تیندال» خواهرزادهاش و بزرگترین نوه ملکه الیزابت دوم قرار گرفت (تیندال سوارکار سابق المپیک است).
در برخورد با کشورهای مشترک المنافع و تلاش برای حفظ جایگاه مرکزی سلطنت در آن وظیفه چارلز سوم وضعیتی دشوارتر خواهد داشت، زیرا او با پیشرفت ظاهراً توقفناپذیر تاریخ سروکار دارد. سال گذشته، جزیره باربادوس در دریای کارائیب خود را یک جمهوری اعلام کرد اولین مستعمره سابق بریتانیا که از دهه ۱۹۹۰ میلادی چنین گسستی را در اتحادیه کشورهای مشترک المنافع ایجاد کرد.
در اوایل سال جاری، هنگامی که ویلیام و کیت وارثان بعدی تاج و تخت به کارائیب سفر کردند با اعتراضات ضد استعماری در بلیز و جامائیکا و هم چنین درخواست غرامت برای نقش بریتانیا در بردگی نیروی کار در مزارع مورد استقبال قرار گرفتند. در آن سوی جهان، استرالیا اکنون یک رهبر آشکارا جمهوری خواه یعنی «آنتونی آلبانیزی» را در جایگاه نخست وزیر دارد. حتی کانادا نیز مورد جالبی است.
در نظرسنجیای که اوایل سال جاری صورت گرفت ۵۹ درصد از پاسخ دهندگان گفتند تا زمانی که ملکه الیزابت در راس نهاد سلطنت قرار داشته باشند از باقی ماندن نظام سیاسی کشور به عنوان سلطنت مشروطه حمایت میکنند، اما زمانی که نام چارلز به عنوان جانشین او در مقام پادشاه مطرح شد این حمایت به ۳۴ درصد کاهش یافت.
آیا چارلز سوم میتواند با این چالشها مقابله کند؟ مطمئناً سالها در انتظار پادشاهی بودن چارلز او را با صلاحیتها برای این شغل برتر آشنا کرده است یعنی تمایل به حضور روز از نو و سال به سال در سازمانهای مدنی، خیریه ها، مناسبتها و مراسم مختلف.
روز چهارشنبه، یک روز پیش از مرگ ملکه الیزابت او از مرکز میراث جهانی نیولانارک بازدید کرد و سپس از مرکز کشاورزی لانارک بازدید به عمل آورد و پس از آن جلسه بنیاد تحقیقات آلرژی ناتاشا را در خانه دامفریز برگزار کرد. چارلز با ابتکار عمل خود کارهای خوبی را در جهان انجام داده است. او دههها پیش موسسه خیریه Prince’s Trust را تاسیس کرد که در طول سالیان متمادی برنامههای آموزشی و حمایتی را برای بیش از یک میلیون جوان فقیر و آسیبپذیر ارائه کرده است.
او هم چنین حداقل اقداماتی را برای مقابله با انتقادات از موقعیت ممتازی که خانواده سلطنتی از آن برخوردار هستند انجام داده است. از سال ۱۹۹۳ میلادی او و ملکه الیزابت دوم مقداری مالیات بر درآمد املاک خصوصی خود را پرداخت کردند. پس از بحران مالی در فاصله سالهای ۲۰۰۸ تا ۲۰۰۹میلادی آنان کاهشهایی را در بودجه تخصیص یافته برای دربار پذیرفتند اگرچه در سالیان اخیر هزینه اداره سلطنت به شدت افزایش یافته که تا حدی به دلیل بازسازیهای پرهزینه در کاخ باکینگهام بوده است.
هم چنین، آنان القاب و امتیازات سلطنتی را از شاهزاده «اندرو» برادر کوچکتر چارلز و دوست جفری اپستین سرمایه امریکایی به دلیل ارتباط داشتن با ادعای تعرض جنسی به یک زن در سن هفده سالگی سلب کردند. چارلز ممکن است در حال برنامه ریزی برای کوچک کردن بیشتر خاندان سلطنتی شاید به هفت عضو شاغل باشد.
آیا او میتواند به این اصل پایبند باشد که پادشاه نباید در مورد مسائل مورد اختلاف جانبداری و سوگیری کند و بهتر است ساکت باقی بماند؟ او در مصاحبهای با بیبی سی در سال ۲۰۱۸ میلادی به مناسبت هفتادمین سالگرد تولدش اصرار داشت که میتواند خود را با این شرایط وفق دهد.
او گفته بود: «اگر شاهزاده ولز یا وارث باشید نمیتوانید مانند یک پادشاه یا حاکم باشید. این دو موقعیت کاملا متفاوت از یکدیگر هستند». در حالی که آمادهسازی برای مراسم تشییع جنازه سلطنتی ادامه دارد جهان یا دست کم شرکتهای رسانهای تشنه محتوای خبری نظارهگر خواهند بود تا ببینند آیا او به این گفته خود عمل میکند یا خیر.
چالشهای پادشاه جدید؛
چارلز سوم سلطنت بریتانیا را به کجا خواهد برد؟
پرسش پیش رو این است که آیا چارلز سوم میتواند حمایت عمومی از خاندان سلطنتی را در سراسر بریتانیا و کشورهای مشترک المنافع حفظ کند یا خیر.