به گزارش پایگاه خبری صراط به نقل از جهان نیوز، در مدت اخیر و در پی تحولات پس از فوت "مهسا امینی"، دختر جوان سقزی، کشورمان با شرایط و مسائل جدیدی به ویژه در حوزه بین المللی رو به رو شده است. در این راستا، کشورهای غربی که در مورد مسائل ایران، صرفا منتظر بهانههای کوچک هستند، به نحوی گسترده وارد میدان شده اند و عملا جنگی ترکیبی را با تکیه بر دستگاههای رسانهای و تبلیغاتی و همچنین مواضع دولتهای خود و متحدانشان، علیه ایران به راه انداخته اند.
رویههایی که نقطه اصلی تاکید و هدفگذاری آن ها، اثرگذاری بر افکار عمومی بین المللی و تنگ کردن حلقه تشدید تحریمها و فشارها و تحمیل انزوا به ایران بوده است. با این همه، غربیها در بحبوحه ناآرامیهای اخیر ایران، به طور خاص در ۳ مورد، چهره منافقانه و استانداردهای دوگانه خود را به نمایش گذاشته اند که توجه به آنها و تحلیل و رصد این سه مورد، از اهمیت زیادی برخوردار است و میتواند حامل درسهای مهم و آموزندهای باشد.
یک: غرب و تکیه عامدانه به "خطای بنیادین برچسب زدن" در رابطه با مسائل ایران
یکی از راهبردهای قدیمی دولتهای غربی در رابطه با مسائل ایران که به طور خاص در بحبوحه تحولات اخیر کشورمان، به نحوی آشکار و صریح مورد تاکید قرار گرفته (از سوی غرب)، تاکیدِ عامدانه بر "خطای بنیادین برچسبزدن"، جهت برسازی تصویری منفی و خطرناک از ایران در عرصه بین المللی و به طور خاص نزد افکار عمومی جهان است. از این منظر، غرب و متحدانِ آن، همواره سعی داشته اند که کنشهای ایران در حوزه مسائل مختلف را کاملا به مثابه متغیرهایی مستقل از سوی این کشور و نَه در واکنش به رویههای نامشروع و غیرقانونی کشورهای غربی و متحدان آنها تصویرسازی کنند.
از این رو، در روزهای اخیر به کرات شاهد بوده ایم که کشورهای غربی و جریانهای رسانهای همراه با آن ها، به انحا مختلف رویههای ایران در حوزه پیشرفتهای اتمی این کشور و یا نفوذ منطقهای آن و یا توسعه توانمندیهای نظامی و تسلیحاتی تهران را هدفِ انتقاد قرار داده اند و آنها را تهدیداتی جدی برای صلح و ثبات بین المللی ارزیابی کرده اند. با این حال، نَه دولتهای غربی و نَه رسانههای وابسته به آنها به این نکته اشاره نمیکنند که دلیل اصلی پیشرفتها و پیشرویهای ایران در حوزههای مذکور چیست؟ آنها نمیگویند که اگر دامنه گسترده تهدیدات نظامی با ابتکار غرب و متحدان منطقهای آن علیه ایران وجود نداشت و یا بدعهدیهای گسترده غربیها در چهارچوب توافق هستهای برجام نبود، تردیدی نیست که رویههای اتخاذ شده از سوی ایران نیز متفاوت بود.
از این رو، آنها عملا در مورد مسائل مرتبط با ایران در حوزههای مختلف دچار "خطای بنیادین برچسب زدن" میشوند و نقش اقدامات مخرب و منفی خود در اتخاذ برخی سیاستها از سوی ایران را مورد بی توجهی قرار میدهند.
پایگاه خبری-تحلیل "نشنال اینترست" در گزارشی به طور خاص به این نکته اشاره میکند که دولتهای غربی در مواجهه با مسائل ایران، به صورت عامدانه از این نکته غفلت میورزند که رفتارها و رویههای ایران تا حد زیادی تحت تاثیر اقدامات و کنشهای مخرب و منفی خودِ غربیها هستند. در واقع، اگر این کنشهای مخرب و منفی نباشند، ایران نیز سیاستها و رویههایی خاص و تهاجمی را در پیش نمیگیرد.
دو: جهان غرب و نقض صریح آزادی بیان و رسانه در رابطه با ایران
کشورهای غربی همواره سعی داشته اند تا خود را به مثابه یگانه حامیانِ اقسام مختلف آزادی در جهان معرفی کنند. در این راستا، آنها سال هاست که مدعیِ اصلی آزادی بیان، آزادی مطبوعات، آزادی اندیشه، دموکراسی و ... هستند. این در حالی است که همین مدعیان آزادی به تازگی در اقدامی عجیب که البته پیشتر نیز مسبوق به سابقه است، شبکه "پرس تی وی" ایران را تحریم و آن را از بعضی پلتفرمهای پخش ماهوارهای نظیر "یوتلست" حذف کردند.
مسالهای که نشان میدهد تا چه اندازه غرب در مورد اصول و شعارهای ادعایی خود نیز رویهها و استانداردهای دوگانهای را در پیش میگیرد و البته تا چه اندازه نسبت به آزادی بیان و رسانه و امثالهم بی اعتناست و صرفا به آنها به مثابه اهرمهایی مینگرد که در زمان مناسب باید از آنها در راستای منافع خود بهره برداری کند. موضوعی که نمودی عینی از استانداردهای دوگانه و منافقانه دولتهای غربی و جریانهای رسانهای همراه با آنها در مورد مسائل ایران را نیز نمایندگی میکند.
سه: جهان غرب و تلاش جهت سرپوش گذاشتن بر بحرانهای داخلی خود
در نهایت باید گفت که یکی از رویههای عجیبی که کشورهای غربی در بحبوحه تحولات داخلی اخیر ایران از خود نشان داده اند، تلاشهای گسترده آنها جهت انحراف افکار عمومی داخلی کشورهایشان از مسائل و بحرانهای داخلی خود به سمت تحولات داخلی ایران بوده است. در واققع، رهبران غربی سعی داشته اند با برجستهسازی تحولات ایران و ارائه روایتها و گفتمانهای خاص خود در قالب آن، تا جای ممکن از فشار افکارعمومی کشورهایشان نسبت به سیاستها و رویههای معیوب خود بکاهند.
در این رابطه مثلا "جاستین ترودو" نخست وزیر کانادا مواضع تهاجمی زیادی را علیه ایران در پیش گرفته است. این در حالی است که دولت ترودو متهم اصلی سرکوب خشونت آمیز اعتراضات و اعتصاب کامیونداران این کشور است. جالب اینکه ترودو زمانی که در نهادهای قانونی کانادا حاضر شده تاکید کرده که اگر باز هم محبور شود، فرمان سرکوب کامیونداران و شکستن اعتصاب آنها را صادر میکند.
"امانوئل مکرون" رئیس جمهور فرانسه نیز همچون جاستین ترودو، مواضع منفی را در رابطه با تحولات ایران اتخاذ کرده است این در حالی است که وی رئیس دولتی است که ماهها است با اعتراضات مختلف از جلیقه زردها گرفته تا دیگر گروهها و احزاب سیاسی-اجتماعی در فرانسه رو به رو است و حداقل در نمونه اعتراضات جلیقه زردها که چندین ماه نیز به طول انجامید، دولت مکرون هیچ راه حلی الا سرکوب خشونت بار معترضان ارائه نکرده است.
در مورد آمریکا نیز که اقدامات گستردهای را در رابطه با تحولات اخیر ایران در پیش گرفته به کرات شاهد بودهایم که این کشور در بحبوحه تحولات مختلف خود نظیر قتل جورج فلوید، شهروند سیاه پوست آمریکایی که سیلی از اعتراضات را در آمریکا به دنبال داشت، صرفا راهکارهای تقابلی را در پیش گرفته و سعی کرده به هر نحو ممکن جریان اعتراضات دراین کشور را خاموش و شرایط را به حالت عادی بازگرداند. بگذریم که هنوز هم سیاه پوستان و به طور کلی جامعه رنگین پوستان این کشور، قربانیان اصلی تبعیض، خشونت و نژادپرستی مخصوصا از سوی دستگاههای رسمی قانونی آمریکا نظیر پلیس این کشور هستند.
حال در این فضا، شاهد آن هستیم که دولتهای اینچنینی، به مثابه اصلیترین حامیان تحولات اخیر ایران ظاهر شده اند و عملا با بی توجهی به کارنامه سیاه خود در حوزه آزادیهای مدنی و حقوق بشر، پروژه تضعیف ایران و تحمیل فشار حداکثری به آن را دنبال میکنند.